روزنامه جوان در واکنش به اظهارات اخیر علی مطهری درمورد تهدیدات آمریکا نوشت: سال نو همچنانکه میرفت تا عادی جلو برود، ناگهان تک «قطب» ی شد! تجربه ما از گذشته، نوروزهای پرحادثه بود؛ و بدتر اینکه نزدیک ۳ هفته روزنامهها منتشر نمیشوند! اتفاقی عجیب و غیرقابلتحمل! اینکه چرا باید چنین تعطیلی طولانی و گستردهای گریبان روزنامهها را بگیرد، هیچوقت برای امثال من حل نشده است. یک عدد ۱۳ این وسط آمده و همهچیز را بههم ریخته است؛ و ما نیز این رسم و عادت تلنبار شده را نمیتوانیم جابهجا کنیم. در هر حال نصف بحثهای مجازی ایام تعطیلی نوروز به تبادل پیامهای ایران و آمریکا گذشت و نصف دیگر به سفر شهرام دبیری معاون امور مجلس رئیسجمهور (با پول جیب خودش) به قطب جنوب. فضای کشور که همواره گرفتار دوقطبیهای کاذب بود، اینبار کاملاً تکقطبی و متمرکز روی قطب جنوب بود. اتفاقاً بیشتر کنشگران سیاسی هم سفر به آن نقطه از دنیا را که خیلی گران تمام میشود برای یک عضو کابینه در این شرایط دشوار اقتصادی نامناسب میدیدند. بحث شد که از داخل کابینه به او گفتهاند استعفا بده و گفته نمیدهم. حتی عدهای به او در فضای مجازی نوشتند حالا که رفتی قطب جنوب اولین راهپیمایی روز قدس قطب جنوب را آنجا برگزار کن شاید پزشکیان تو را ببخشد ولی این کار را هم نکرد! درعوض از آنجا با امضای عنوان شغلیاش دوازدهم فروردین را گرامی داشت که نشان دهد قصد استعفا ندارد و بلافاصله سیزدهبهدر را کنار پنگوئنها در کرد تا حسابی لج کابینه را دربیاورد. در اینباره زیادتر از این حرفی نیست یا به قول قدیمیها زیاده عرضی نیست، جز اینکه ضرورت دارد باز هم مثل مواقع و موارد مشابه یادآور شویم که اصلاحطلبان بهقدرکافی و قابلرصد نظر خودشان را در این فقره مطرح نکردند و ما که عادت داشتیم در مواقع مشابه برای دولتهای رقیب (که چنین چیزهایی کمتر پیش میآمد) فعالیت گسترده ایشان را ببینیم، کمی در خماری فرورفتهایم! شاید لازم باشد هزینهای که این سفر برای کاهش سرمایه اجتماعی مردم و بدبینی نسبت به دولت ایجاد کرده است، محاسبه و از آقای دبیری که پول توی جیبش تمامی ندارد، گرفته شود تا هزینه واقعی سفر را ملتفت شود!
اما مورد ثانی در این موارد خاص نوروزی اظهارلحیه علی مطهری بود که مثالی از جهلمرکب یک فعال سیاسی است. آنچه او گفت حتی لازم است تا لغتشناسان چیزی فراتر از «جهلمرکب» برای آن بیابند. مطهری گفته «وقتی ترامپ درخواست مذاکره مستقیم داد و هنوز هم لحنش تند نشده بود، پزشکیان باید استقبال میکرد و میگفت آماده هستم. حالا «فوقش» رهبری هم بعداً مخالفت میکرد! اما رئیسجمهور باید بگوید من وظیفهام را انجام دادم. ما همش نشستهایم تا ببینیم رهبری چی میگه!» در فهم سخافت اینگونه سیاستورزی تفرقهافکنانه دو جور مخاطب داریم. یکجور که عمق ابتذال این حرف را در لحظه متوجه میشوند که حتی ممکن است طرفداران این حرف هم باشند! دسته دوم حتی با گذشت سالها و تبیین هر روزه هم متوجه عمق ابتذال این حرف نمیشوند. از علی مطهری که در جهلمرکب مانده است میگذریم، اما به همفکران نزدیک به ایشان یا کسانی که از گفتههای اینچنینی او خوششان میآید باید گفت نباید به این وضوح «مسئله» خود را آشکار کنید. مسئله شما ایران و وطن و مردم نیست. وگرنه چارهاندیشی اینگونه نیست.