ساعتی بعد به دشت چشمه زینلخان رسیدم. هنوز ظهر نشده، اما جمعیت مثل موجی خروشان از طلوع خورشید به گود خاکی کشیده شده بودند. بیش از ۵۰ هزار تماشاگر؛ زن، مرد، پیر و جوان، کودکانی که بر شانههای پدرانشان نشسته بودند و پیرمردانی با عصا که زیر سایه سقفهای پارچهای نگاهشان را به میدان دوخته بودند.
صدای دهل و سرنای خراسانی روح آدم را میلرزاند. هنوز کشتی شروع نشده بود، اما میدان بوی حماسه میداد. زمین خاکی بود اما سنگین از خاطرات. خاطرات مردمی که نسل در نسل در گود زینلخان 14 فروردین را با تماشای نبرد پهلوانان و شاطران و یلان به غروب رسانده بودند. سالهاست که دیگر مردم اینجا تنها برای دیدن مسابقه نمیآیند؛ آنها میآیند برای تجدید پیمان با یک آیین، یک ریشه، یک غرور.
در گوشهای از میدان، چوخهپوشان آماده میشدند؛ لباسهایی ساده اما باشکوه. چوخه همان شنل کوتاه و محکم شده با شال سفید، لباسی که نه فقط نشان رسم و رسوم بلکه پرچم غیرت این دیار است. هر کشتیگیر پیش از ورود به میدان وضو میگرفت؛ نه از سر عادت، از سر احترام. اینجا میدان جنگ نیست، میدان فتوت است و پهلوانی.
امسال اما، این میدان خاکی میهمانی ویژه نیز داشت. احمد دنیامالی، وزیر ورزش و جوانان کشور با حضور در این مراسم نه تنها بر سکوها که در کنار مردم و پهلوانان ایستاد. این حضور نشان از اهمیت این آیین در سطوح عالی ورزش کشور داشت و مهر تأییدی بود بر جایگاه فرهنگی و اجتماعی این رویداد در تقویم ملی. او که از دیدن شکوه حضور آن همه تماشاگر به وجد آمده بود در گفتوگویی کوتاه با خبرنگار ما گفت: «نسل جوان فلسفه برگزاری این رویدادهای ورزشی آیینی را نمیداند و باید برای تبیین این آیین و معرفی آن، رسانهها پای کار باشند. ورزشهای آیینی بخشی از فرهنگ و تاریخ کهن کشور هستند و دولت برای زنده نگه داشتن و تقویت این رشتههای ورزشی برنامه دارد. پیگیریها برای توسعه این گودها انجام خواهد شد تا افراد بیشتری برای تماشای مسابقات حضور یابند».
اما با نخستین اعلام داور که خود پیشکسوتی آرام و متین بود، نخستین جفت وارد میدان شدند. پیش از کشتی، حریفان روبوسی کردند، دستی بر شانه هم زدند و نگاههایی رد و بدل شد که پر از احترام بود. سپس صدای «کشتی!» از سوی داور بلند شد و زمین به لرزه درآمد.
کشتیها یکی پس از دیگری درگرفت. فنون گاه نرم و موزون، گاه خشن و پرزور، اما همیشه در چارچوب مرام. تماشاگران هر بار که پهلوانی حریف را خاک میکرد، فریاد میزدند و صدا در دشت میپیچید.
در لابهلای مسابقات، با پیرمردی همصحبت شدم که عصا به دست آمده بود. گفت: «پدر من هم چوخهگیر بود، الان نوهام اینجاست. این خاک فقط خاک نیست، تاریخ دارد... جون دارد».
یاد گرفتم که کشتی با چوخه فقط ورزش نیست؛ زنده نگه داشتن ریشههاست. این آیین در سال ۱۳۸۷ به عنوان میراث ناملموس کشور به ثبت رسیده، اما ثبت واقعیاش در دل همین مردمی است که هر ساله کیلومترها راه را طی میکنند تا چند ساعت آیین نیاکانشان را به چشم ببینند.
و اسفراین... اسفراین را باید با چشم دید، با دل لمس کرد. شهری با ۱۲۷ هزار نفر جمعیت که پرچمدار این آیین است. شهری که از دل آن قهرمانانی برخاستهاند که نه فقط مدالآور که مروج ادب، اخلاق و معرفت در میدان ورزش بودهاند.
وقتی غروب شد، خورشید پشت کوهها رفت، اما گرمای میدان هنوز در جانم بود. بازگشتم از دشت چشمه زینلخان مثل بازگشت از یک آیین مذهبی و از یک حماسه زنده بود نه از یک رویداد ورزشی.
نتایج مسابقات
در بخش تیمی تیم سبکسازان اسفراین، تیم لولهگستر اسفراین و تیم تربت حیدریه به ترتیب در جایگاههای اول تا سوم این رقابتها ایستادند.
در بخش انفرادی نیز در وزن ۶۶ کیلوگرم غلام نجاری، در ۷۴ کیلوگرم علی مردانی، در ۸۶ کیلوگرم مجتبی علیاکبری، در ۹۶ کیلوگرم حامد رشیدی و در وزن مثبت ۹۶ کیلوگرم احمد یزدانپناه صاحب قند اول مسابقات شدند که جایزه خود را از دست وزیر ورزش گرفتند.