شناسهٔ خبر: 72083318 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

همه ما شبیه هم هستیم!

هیچ‌کس آن‌قدر منحصربه‌فرد نیست و همه یک جورهایی در تلاش‌اند تا فقط بفهمند چطور می‌شود زندگی کرد.

صاحب‌خبر -

عصر جمعه روی نیمکت ایستگاه اتوبوس نشسته بودم و ساعت‌ها به رفت‌وآمد آدم‌ها نگاه می‌کردم؛ به پیرمردی که دست نوه‌اش را گرفته تا بی‌هوا وسط خیابان نپرد، به شوق و ذوق دختربچه‌ای که چادر مادرش را به سمت مغازه اسباب‌بازی‌فروشی می‌کشد، آن طرف‌تر خانم جوانی که با عصبانیت با تلفن همراهش صحبت می‌کند و گویا بابت چیزی دلخور است. چند قدم آن طرف‌تر، مردی میانسال مشغول خواندن کتاب است و حتی یک لحظه هم سرش را بالا نمی‌آورد. و اما خانمی که شانه به شانه‌ام روی نیمکت نشسته و با اضطراب منتظر آمدن اتوبوس است. احتمال می‌دهم کمی هم دیرش شده باشد، چون دائماً به ساعتش نگاه می‌کند و زیرلب چیزهایی را زمزمه می‌کند.

خیلی وقت بود که این‌طور به آدم‌ها نگاه نکرده بودم، خالی از پیش‌فرض‌هایی که برایشان ساخته‌ بودم. این بار سعی کردم به جای اینکه باور کنم این آدم مهربان است چون قبلاً برخورد خوبی با من داشته یا بداخلاق است چون روزی جوابم را با تندی داده، به این فکر کنم که این‌ها تنها ساخته احساسات من است، نه حقیقت وجودی آن آدم.

آن‌وقت دیدم که جدا کردن این احساسات و پیش‌فرض‌ها باعث می‌شود آدم‌ها را شبیه هم ببینم. یعنی آدم‌ها درست مثل خود من حرف می‌زنند، کتاب می‌خوانند، با دو پا راه می‌روند، غذا می‌خورند، شب‌ها برای خودشان رویاپردازی می‌کنند، هدف دارند و برای اهدافشان تلاش می‌کنند. گاهی پیروز می‌شوند و گاهی شکست می‌خورند، ناامید می‌شوند و باز ادامه می‌دهند. مدام در حال تغییرند و دوست دارند مورد تایید دیگران قرار بگیرند. شاید نه کاملاً شبیه من، اما بسیار شبیه من هستند.

آن‌وقت فهمیدم هیچ‌کس آن‌قدر منحصربه‌فرد نیست و همه یک جورهایی در تلاش‌اند فقط بفهمند چطور می‌شود زندگی کرد. برای همین تصمیم گرفتم به جای پیش‌داوری‌ها و قضاوت‌ها، اگر کسی را دیدم که انگار از سیاره‌ای دیگر آمده، این بار فکر کنم او هم درست همانند من است و روی همین زمینی نفس می‌کشد و زندگی می‌کند که من نفس می‌کشم و زندگی می‌کنم.

فائزه مجردیان

برچسب‌ها: