ادبیات فارسی خاستگاه حکمت و اخلاق و انساندوستی است و از این رو در ماه خدا چیدن میوههای رنگارنگی که از اشجار حکمت بزرگان ادب ایران باقی مانده و ریشه در چشمه جوشان معرفت دارد میتواند ضیافت الهی را دلچسبتر کند.
«چشمه حکمت» سلسله گفتارهایی مجمل و مختصر از ادبیات فارسی در زمینه حکمت، عرفان و دین است که هر سال در ماه مبارک رمضان، از نگاه و قرائت یکی از چهرهای ادبی کشور در خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) تقدیم شما خوانندگان روزهدار میشود تا قطرههایی شفابخش از اقیانوس رحمت الهی را در کنار هم بچشیم.
در این رمضان همراه با استاد سیدحسن نورانی؛ شاعر، مدرس و پژوهشگر ادبیات فارسی هستیم و در پانزدهمین قسمت به موضوع اهمیت «فناپذیری» انسان پرداختهایم.
در باب فناپذیری
در پانزدهمین برگ از دفتر «چشمه حکمت» سری به دیوان خواجه شیراز، جناب حافظ میزنیم و بیتی را با شما قسمت میکنیم.
میدانیم که دیوان حافظ مانند بسیاری دیگر از آثار ادب فارسی لبریز از نکتهها، آموزهها، معارف متعددی است که گاه یک بیت یا حتی یک مصرع از آن ما را به نگاهی عمیق وادار میکند و فرو میبرد.
در این درسگفتار بیتی از غزلی به مطلع «دلم رمیده شد و غافلان من درویش» را با شما قسمت میکنم. جایی که خواجه شیراز میگوید:
دلم رَمیده شد و غافلم منِ درویش
که آن شِکاریِ سرگشته را چه آمد پیش
چو بید بر سرِ ایمانِ خویش میلرزم
که دل به دستِ کمان ابروییست کافِرکیش
خیال حوصلهٔ بحر میپزد هیهات
چههاست در سرِ این قطره مُحال اندیش!
اما بعد از این سه بیت، جناب حافظ آن بیت شاهکار و ضربه اصلی را به مخاطب خود میزند، جایی که سروده است:
نه عُمرِ خِضر بِمانَد، نه مُلکِ اسکندر
نزاع بر سرِ دنیی دون مَکُن درویش
حضرت حافظ به سادگی بنا به آنچه که در تاریخ بوده و رُخ داده با ما سخن میگوید و تأکید میکند که نه عمر «خضر» به جاودانگی و ابدی خواهد گذشت و نه مُلک و سرای «اسکندر» برای او ابدی و جاودانه خواهد بود.
میدانیم که «خضر» آب حیات نوشید و عمر جاودانی یافت و درباره ملک «اسکندرم میگویند که چنان وسیع بوده که هیچگاه آفتاب در آن غروب نمیکرده است.
اما عاقبت او چه شد؟ اسکندر نیز با تمام قدرت و عظمت سرزمینش از دنیا رفت. پس چه خوب است که این را درک کنیم و ای کاش همه کسانی که دارای «زر» و «زور» هستند این را درک کنند که نه عمر خضر میماند و نه مُلک اسکندر! و اینقدر بر سر این دنیای دون و بیارزش نمیجنگیدند.
نباید فراموش کنیم که عاقبت؛ هر کدام از ما خاکی خواهیم شد درگذری و گذاری از این تاریخ!
انتهای پیام