شناسهٔ خبر: 72001574 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

سروده شاعر کهگیلویه و بویراحمدی به مناسبت شهادت امام علی(ع)؛

فقط علی‌ست که از تیغ نقد واهمه‌اش نیست

کهگیلویه و بویراحمد- حمید حسینیان، شاعر برجسته کهگیلویه و بویراحمد، هم‌زمان با سالروز شهادت مولای متقیان حضرت علی (ع)، تازه‌ترین سروده خود را در وصف این امام همام سروده و آن را به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) تقدیم کرده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در یاسوج، حضرت علی (ع)، مظهر عدالت، شجاعت و مهرورزی، در شب قدر فرقش با تیغ جهالت شکافته شد، اما نام و یاد او تا همیشه در دل‌های عاشقانش زنده خواهد ماند. شاعران بسیاری در وصف فضائل و مصائب این امام بزرگوار سروده‌اند و حمید حسینیان، شاعر برجسته کهگیلویه و بویراحمد نیز در این غم جانکاه، با کلماتش مرثیه‌ای عاشقانه سروده است. در ادامه، این شعر را به مناسبت سالروز شهادت امیرالمؤمنین (ع) می‌خوانید.

فقط علی‌ست که از تیغ نقد واهمه‌اش نیست

که قدرِ نیم‌جُوی شک به خوان محکمه‌اش نیست

فقط علی‌ست که اربابِ سکه دشمن اویند

فقط علی‌ست که دربان و درهم و رمه‌اش نیست

فقط علی‌ست که جز حق نبرده راه به درکش

فقط علی‌ست که جز عشق در مقدمه‌اش نیست

به گوش ماه چه گفته‌ست چاهِ سربه‌گریبان؟

که غیرِ «نادعلی» صبح و شام زمزمه‌اش نیست

چه باک اگر همه تنها گذاشتند علی را!؟

کسی حریف رجزهای گرمِ فاطمه‌اش نیست

نپرس ازچه زمین سرخ در طلوع و غروب است؟

که غیر خون علی بر شکاف جمجمه‌اش نیست

فقط علی‌ست که شرح علی‌ست از همه عالم

علی نوشتم و این واژه نیز ترجمه‌اش نیست

علی که بود خدایا!؟ که بسته راه بیان را

که گفته‌ایم هزارش مقام و این همه‌اش نیست

میان زیور و تزویر مانده‌اند این قوم

قسم به عشق، که همچون علی خطیبش نیست

گُلی‌ست غیرت و جز حیدر عندلیبش نیست

میان زیور و تزویر مانده‌اند این قوم

زمانه‌ای‌ست که جز خوی نانجیبش نیست

زمانه‌ای‌ست که هر کس عبای حیدر را

به تن کند، به‌خدا طاقت رقیبش نیست

اسیر نام بلندش نه مسجد است فقط!

که دِیر هم جز علی نقش بر صلیبش نیست

به وقت عاطفه هم‌بازی است با طفلان

به وقت خشم، جز از بهرِ حق نهیبش نیست

«نه هر که سر بتراشد قلندری داند»

نه هر که سجده کند نقشی از فریبش نیست!

بسا کسا که به نام حبیب معروف است

ولی شبیه مظاهر کسی حبیبش نیست

هر آنکه تکیه کند بر عصای بوموسی

به‌غیرِ غرقه‌شدن در بلا، نصیبش نیست

کجاست غیرت آن عاشقی که خود می‌گفت

به‌غیرِ مرگ، در این مردمان طبیبش نیست!؟