شناسهٔ خبر: 71999342 - سرویس ورزشی
نسخه قابل چاپ منبع: بهار | لینک خبر

چیزی نمانده بود پایم را قطع کنند

ریبری: توپ طلا برای من یک بی‌عدالتی ابدی است

صاحب‌خبر -
گروه ورزشی: فرانک ریبری حدود دو سال بعد از پایان فوتبالش به خاطر آسیب زانو در سالرنیتانا هنوز هنرش را حفظ کرده و در «بکن‌بائر کاپ» به عنوان بهترین بازیکن مشترک انتخاب شد. او یک روز بعد از پایان این تورنمنت در خانه‌اش در دل حومه جنگلی مونیخ به سوالات خبرنگار اکیپ درباره خداحافظی‌اش از فوتبال و برنامه‌اش برای آینده پاسخ داد.
پوشیدن دوباره پیراهن بایرن مونیخ برایت لذتبخش بود؟
قبل از این هم در یک بازی کنار بازیکنان قدیمی بازی کرده بودم. ولی این بار مسابقات یادبود قیصر و تولد 125 سالگی بایرن مونیخ بود. پوشیدن دوباره این پیراهن همیشه برایم لذتبخش و مایه افتخار است. دیدن دوباره همبازیانم خاطرات زیادی را به یادم می‌آورد.


مثلا؟
آخرین بازی‌ام با آرین روبن در بایرن مقابل آینتراخت فرانکفورت (آنها یک هفته بعد در فینال جام حذفی هم به عنوان بازیکن ذخیره به زمین رفتند). بازی فوق‌العاده‌ای بود و برای نهمین و آخرین بار قهرمان بوندس‌لیگا شدم. من یک گل دیدنی زدم. در این مسابقات دوباره زوج «روبری» را ساختیم. ما اسرار زیادی بین خودمان داریم. گاهی با هم بحث کردیم، ولی رابطه خیلی قوی داشتیم که کمک کرد لیگ قهرمانان را در ومبلی ببریم (مقابل دورتموند در سال 2013). همچنین دیدار دوباره با فیلیپ لام، مارک فان‌بومل، رافینیا، کلودیو پیزارو یا جووانی البر خاطرات خوبی را زنده کرد. همه جزئی از یک خانواده بزرگ هستیم. همانطور که فرانتز بکن‌بائر می‌خواند: «هیچکس نمی‌تواند دوستان خوب را از هم جدا کند».
برای همین تو یکی از چهره‌های محبوب بایرن هستی؟
شنیدن تشویق 10 هزار نفر در سالن استثنایی است. من از روز اول و به مدت 12 سال که توانستیم 23 جام ببریم با تمام وجود تلاش کردم. آنها می‌دانند که من هرگز کم‌کاری نکردم. من روحیه و ذهنیتم را برای کمک به اتحاد تیم وارد رختکن کردم. فکر می‌کنم که من برای بایرن بیشتر از یک بازیکن بودم. حتی وقتی یکی از کارمندان یا کارگران باشگاه نیاز به بلیت داشت، برایش تهیه می‌کردم. 
در 42 سالگی، هنوز هم فوتبال بازی کردن برایت یک نیاز است؟
وقتی توپ ببینم، نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم. نمی‌توانید این حس را از بین ببرید. من با این ویروس به دنیا آمدم. چطور بگویم، این فراتر از یک شور است.
بعضی حتی خداحافظی از فوتبال را به یک مرگ کوچک تشبیه می‌کنند.
در آن لحظه خیلی متوجه نیستید. نیاز به کمی زمان دارید تا بفهمید دیگر هیچ چیز مثل گذشته نخواهد بود. برای همین به جوانان می‌گویم تا جایی که می‌توانید از این دوران بهره ببرید. من تا 39 و نیم سالگی ادامه دادم. می‌خواستم تا 40 سالگی و حتی بیشتر ادامه بدهم، به قدری فوتبال را دوست داشتم. وقتی حرفه‌ای هستید، چیز دیگری برای فکر کردن ندارید. زندگی‌تان روی برنامه است. بدنت شبیه یک ماشین پیش می‌رود. وقتی از فوتبال دست می‌کشی، همه چیز به هم می‌ریزد. باید برای زندگی‌ات دوباره برنامه بریزی.
چه اتفاقی افتاد که در میانه فصل 23 – 2022 خداحافظی کردی؟
درد زانویم بیشتر و بیشتر می‌شد. من در تمرینات بین بازی‌ها غایب بودم و فقط در ریکاوری بعد از بازی شرکت می‌کردم. ابتدا دو روز در تمرین غایب بودم و بعد به سه و چهار روز رسید. غیبت‌ها مرا از شرایط بازی دور کرد. معاینات نشان داد که غضروف زانویم کاملا از بین رفته است. جراحی خوب پیش رفت، ولی پنج ماه بعد پایم به شدت عفونت کرد. دو ماه قرص خوردم و پروتز را از پایم خارج کردند. عفونت به قدری شدید بود که در پایم سوراخ‌هایی درست شده بود. 12 روز در اورژانس بودم و چیزی نمانده بود که پایم را قطع کنند. جراح من فوق‌العاده عمل کرد. برای همین بازی کردن دوباره برایم لذتبخش است.
آینده حرفه‌ای خودت را چطور می‌بینی؟
من بعد از خداحافظی تا پایان قراردادم در سالرنیتانا به عنوان دستیار در کادر فنی بودم. دوره کوتاهی بود و دوست دارم آن را دوباره تجربه کنم. نگاه شما با زمانی که بازی می‌کنید، متفاوت است. وقتی بازیکن هستید، بعضی از چیزها را در نظر نمی‌گیرد. شما فقط تمرین می‌کنید، ریکاوری می‌کنید و به خانه می‌روید. من هرچند با مربیان نزدیک بودم، ولی از این سوی ماجرا خیلی خبر نداشتم. در کادر فنی سالرنیتانا نقش زیادی نداشتم و فقط گاهی با بازیکنان صحبت می‌کردم. با این حال باید از مربیانی مثل داویده نیکولا، پائولو سوسا و فیلیپو اینزاگی که مرا پذیرفتند، تشکر کنم.
چرا تصمیم گرفتی دوره‌های مربیگری را در کوورچیانو، مرکز فنی فوتبال ایتالیا بگذرانی؟ چرا آلمان یا فرانسه را انتخاب نکردی؟
پنج فصل پایانی دوران فوتبال من در ایتالیا بود. دو فصل در فیورنتینا و حدود سه فصل در سالرنیتانا که تجربه حضور در کادر فنی را هم داشتم. از همان زمان تماس‌هایی با فدراسیون فوتبال ایتالیا برقرار شد و آنها خیلی به من احترام گذاشتند. یکی از دلایل علاقه من به ایتالیا همین احترامی است که به بازیکنان باسابقه می‌گذارند. از کودکان خردسال تا پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها فرهنگ فوتبالی غنی دارند. برای آنها قابل احترام بود که من برای پایان دوران فوتبالم سری آ را انتخاب کرده‌ام. هواداران احساس کردند که با آنها صادق هستم و علاقه را به پول ترجیح داده‌ام. می‌توانستم به قطر، چین یا جای دیگری بروم و قرارداد خیلی خوبی ببندم. من رقابت در یک لیگ بزرگ جدید را ترجیح دادم. تلاش برای بقا در سالرنیتانا یک چالش بود. وقتی برای اولین بار به کوورچیانو رفتم، احساس کردم که در خانه هستم. آنها از فروتنی من تمجید کردند. من از رده‌های پایین مربیگری و در کنار مربیان آماتور شروع کردم. این فوتبال واقعی است، همان که من هم دوست دارم.
احساس می‌کنی که در آلمان یا ایتالیا قدر تو را بیشتر از فرانسه می‌دانند؟
در آلمان من در خانه خودم هستم. 12 سال آنجا بودم. فرزندان من در این کشور بزرگ شده‌اند. در ایتالیا من اشتیاق به فوتبال را احساس کردم. همه جا مردم با افتخار از من استقبال می‌کردند و قدردانی ویژه‌ای داشتند. ولی فرانسه، کشور خودم را هم دوست دارم. مراحل اولیه فوتبالم را فراموش نکرده‌ام. روزهای سخت در بولونی، 12 سالگی که در یک اتاق قدیمی در مرکز تمرینی لیل بودم و بعد از آن در آرل، برست، متز و مارسی. همه اینها کمک کرد که من ساخته شوم. دورانی هم بوده که آسان نگذشته. من اشتباهاتی داشتم، می‌دانم (اعتصاب در جام جهانی 2010). ولی چه کسی است که اشتباه نکند! بی‌عدالتی‌هایی هم بوده. کسانی از من انتقاد کردند که هیچ چیزی از داخل فوتبال نمی‌دانند. ولی بازیکنان همیشه به من احترام گذاشته‌اند. آنها می‌دانند که باقی ماندن در بالاترین سطح و بردن جام‌ها برای سال‌های متوالی یعنی چه. من بحران‌های بزرگی را پشت سر گذاشتم، ولی سر پا ماندم. من همیشه برای پیراهن آبی تیم ملی با تمام وجود تلاش کردم، در جام جهانی 2006 و بعد از آن در مقدماتی جام جهانی مقابل اوکراین در سال 2013. برای همین تحمل بعضی از چیزها سخت بود.
تصمیم نداری برای زندگی به فرانسه برگردی؟
این کار سختی است. من تقریبا نیمی از دوران حرفه‌ای را در خارج گذراندم. گاهی برای دیدن خانواده و دوستان به فرانسه می‌روم، ولی فکر نمی‌کنم که برای زندگی به آنجا برگردم. به دنبال گذراندن دوره‌های مربیگری در کوورچیانو هستم. در ماه سپتامبر آخرین مرحله را در پیش دارم و بعد از مدرک B و A، باید پرولایسنس بگیرم. دوره‌هایی را در باشگاه‌های بزرگ باید بگذرانم. ولی از حالا می‌توانم در تیم‌های جوانان مربیگری کنم یا در کادر فنی باشم. عجله‌ای ندارم و نمی‌خواهم در این حرفه پله‌ها را چند تا یکی بالا بروم. من تشنه یادگیری هستم و می‌خواهم از تجارب دوران فوتبالم هم استفاده کنم. هرچند احترام زیادی برای فوتبال آماتور قائلم، ولی می‌خواهم با بالاترین سطح فوتبال کار کنم.
در قراردادت با بایرن بندی وجود نداشت که بعد از پایان فوتبال به جمع مربیان اضافه شوی؟
بایرن خانواده من است و نیازی به امضای هیچ کاغذی ندارم. نمی‌خواهم از بالاترین سطح مربیگری شروع کنم تا شکست بدی بخورم. هنوز باید یاد بگیرم. مربیگری جوانان 17 تا 20 ساله می‌تواند برایم جذاب باشد و چیزهای زیادی به آنها منتقل خواهم کرد. اگر بخواهم شروع بالاتری در مربیگری داشته باشم، دوست دارم که کنار یک مربی بزرگ کار کنم.
در این باره گزینه‌هایی داری؟
مربیان زیادی برایم جذابند، چه آنها که سرمربی‌ام بوده‌اند چه همبازیان سابق. آنها مرا می‌شناسند. می‌دانند که می‌توانم از نظر انگیزه و القای حس پیروزی به تیم کمک کنم. 


اگر زیدان تابستان سال 2026 جانشین دشان روی نیمکت فرانسه شود، دوست داری کنارش باشی؟
بودن کنار زیزو همیشه جذاب است. ما همیشه رابطه خوبی داشتیم. او همچنان برایم مثل یک برادر بزرگتر است. دوران بازی من کنار زیدان در تیم ملی طولانی نبود، ولی 2006 یکی از بهترین خاطرات من است. تیم ملی فرانسه برای من از خوردن دسر شروع شد!
خاطراتی از او داری؟
وقتی به اردوی آماده‌سازی قبل از جام جهانی رفتم، با اولین نفری که در آسانسور روبرو شدم زیدان بود. این شوک شیرینی بود. وقتی فرانسه قهرمان جام جهانی 1998 شد، من نوجوانی بودم که در محله‌مان جشن گرفتیم. و حالا زیدان را در آسانسور روبروی خودم می‌دیدم. ولی او با سادگی همیشگی و حرف‌های محبت‌آمیزش کاری کرد که احساس راحتی بکنم. من در ابرها سیر می‌کردم. حاضرم پول بدهم تا دوباره این حس را تجربه کنم.
شما خیلی زود صمیمی شدید؟
ارتباط خوبی بین ما برقرار شد. زیدان حس خوبی به شما می‌دهد. ما تابستان گذشته همدیگر را در یک تورنمنت در مارسی دیدیم و انگار همین دیروز بود. زیدان الگوی خوبی در سادگی و احترام است. او در مسیر مربی شدن من یک مرجع به شمار می‌رود. او مدارک مربیگری را با آرامش و بدون عجله طی کرد. او کارش را با جوانان در تیم دوم رئال مادرید شروع کرد و بعدا دستیار شد تا بالاخره یک سرمربی بزرگ و موفق شود. او عجله نکرد، در حالی که نام خیلی بزرگی دارد. درست مثل ژابی آلونسو. او هم پله پله پیش رفت تا یک سرمربی بزرگ شود. 
جام جهانی 2006 در آلمان اولین ارتباط تو با کشوری بود که بعدا به خانه‌ات تبدیل شد.
هرچند ما فینال را به ایتالیا باختیم، ولی رسیدن تا این مرحله هم یک بسیار جذاب بود. علاوه بر زیزو، لیلیان تورام، پاتریک ویرا، فابین بارتز، داوید ترزگه و تیری آنری هم بودند. من عضو کوچک این تیم بودم. این جام جهانی یکی از زیباترین دوران زندگی من بود. ما  احساسات مختلفی را پشت سر گذاشتیم، از لحظات استثنایی و لذت‌های فوق‌العاده تا یک ناراحتی عمیق. از نظر فوتبالی و انسانی سکوی پرتابی برای من بود.
پشیمان نیستی که در 31 سالگی و در آستانه جام جهانی 2014 از تیم ملی خداحافظی کردی؟
می‌توان گفت که همینطور است (ریبری به دلیل مصدومیت کمر از اردوی فرانسه کنار کشید). ولی لحظاتی در زندگی وجود دارد که ارتباط‌تان با افراد شما را به گرفتن تصمیمات سخت مجبور می‌کند. من فقط می‌خواهم لحظات جذاب را به یاد بیاورم، ولی هیچ چیزی را فراموش نکرده‌ام. بعد از بازی با اوکراین در مقدماتی جام جهانی اتحاد زیبایی با هواداران در ورزشگاه استاد دو فرانس شکل گرفت. من در سال 2013 در اوج فوتبالم بودم.
در همان سال توپ طلا را نبردی و بعد از رونالدو و مسی سوم شدی.


در آن سال همه چیز را بردم جز توپ طلا (به دکور جام‌هایش اشاره می‌کند). لیگ قهرمانان، دوگانه بوندس‌لیگا – جام حذفی، جام جهانی باشگاه‌ها، عنوان بهترین بازیکن اروپا. این یک سال کامل برای من بود. بهتر از این نمی‌توانستم باشم. توپ طلا برای من تا ابد یک بی‌عدالتی خواهد بود. هنوز به دنبال توضیح هستم. نمی‌توانم درک کنم که چطور فرصت رای‌گیری 15 روز تمدید شد. من در رده‌بندی امتیازات خبرنگاران صدرنشین بودم. اگر روند رای‌گیری مثل امروز بود، من برنده می‌شدم. ولی مسی و رونالدو همیشه به من احترام گذاشته‌اند. آنها می‌دانستند که من در رده آنها هستم. با فروتنی باید بگویم که در سال 2013 من هیچ چیزی برای حسادت نسبت به آنها نداشتم.