️ دکتر نعمتالله فاضلی
«استاد مردمنگاری پژوهشگاه علوم انسانی»
اگر نوروز نبود، ایران و ایرانی هم نبود.
اسکندر و اعراب و خلفای عباسی و مغولها و بعد هم جانشینان ایشان و ایران ستیزان و مخالفان نوروز کوشیدند و خواستند نوروز را ریشهکن کنند، اما نوروز ماند و ایران و ایرانی هم ماندند. نوروز است که ایران را نگاهبان است.
اگر نوروز نبود زیبایی هم نبود.
از زرتشت تا رودکی، از رودکی تا فردوسی و خیام و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ، تا شاعران معاصر، همه را نوروز سرمست و غزل خوان کرد و میکند و آن همه زیبایی را در زبانشان جاری ساخته و میسازد. نوروز است که سازها را کوک می کند و جهان و انسان را به رقص میآورد. اگر نوروز نبود این همه هنرها در معماری و داستان و ادبیات و نمایش و ترانهها و مثلها و ضربالمثلها نبود.
اگر نوروز نبود شادی هم نبود.
نوروز است که شوق شادی را در دلها زنده کرده و میکند و ما و شما را به زیستن شادمانه فرا میخواند جامه سبز و رنگارنگ و نو بر تنها و طبیعت میپوشاند و رنگ کدورت و کهنگی را میزداید و بذر امید را در دلها میکارد و نوید نو شدن و بهبودِ حال جهان را میدهد.
اگر نوروز نبود؛
رخت عزا و سوگ و سیاهی بر تن ما میماند و ما را میپوساند.
اگر نوروز نبود؛
نو شدن نبود و کهنگی و ارتجاع و گذشتهگرایی و خرافات و جهل، مغز و استخوان ما را پوسانده بود.
نوروز است که دفتر حساب و کتاب سالی که گذشت را میبندد و ما را به آینده و فردا فرا میخواند. نوروز است که نو شدن را ارج مینهد و قدر میشناسد و ما را هر سال نو میکند و رخت های چرکین گذشته از تنمان به در میآورد و در و دیوار خانه و خیابان و شهر را نو میکند.
اگر نوروز نبود؛
روز و روزگار هم نبود و ما در سیاهی شب و سرمای جانسوز زمستان میماندیم و منجمد میشدیم و از شمارش روزها و سنجش روزگار باز میماندیم. نوروز است که زمان را میزاید نوروز روزها را میآورد و بر تقویم ما ثبت میکند. زندگی از اول فروردین آغاز میشود و ۳۶۵ روز با ما میماند.
اگر نوروز نبود دوستی و محبت هم نبود.
نوروز است که عید و عیدی میآورد و هدیه میزاید و دید و بازدید میآفریند. نوروز است که محبتِ آدمها و گُلها و طبیعت را در دلِ و جانِ ما زنده میکند و یادآور میشود. نوروز ما را کنار هم مینشاند و رسم با هم بودن را رونق و روشنایی میدهد.
اگر نوروز نبود اخلاق هم نبود.
ادب و آداب نوروزی است که درس آشتی، گذشت و بخشش را در زبان و ضمیر ما مینشاند و مدام میآموزاند. نوروز است که می آموزد مهربان باشیم، حرص نَوَرزیم، حسرت نخوریم، قدر بدانیم و شُکر بجای آوریم و به یاد خویشان، دوستان و دیگران باشیم.
اگر نوروز نبود فراغت هم نبود.
نوروز است که تعطیلات عید و موسم فراغت از کسب و کار و دیدنِ یار و رفتن به سفر و خواندن و نوشتن و گپ و گفت و شنود را فریضه و فضیلت ما میشناسد و ما را به هر آنچه نیکوست به شیوهای فارغ از سود و سوداگری سوق میدهد.
اگر نوروز نبود فرهنگ و مدنیت ایرانی نبود.
نوروز که تنها تعلق به ایران امروزی ندارد و سرزمینهای بزرگ و پهناور آسیای میانه، افغانستان، تاجیکستان، آذربایجان، ترکیه، عراق، هند و شبه قاره و حتی مغولستان را زیر چترش دارد امروزه نماد و نمود مدنیتی است که نوروزیان در هر جای جهان به آن میبالند و با آن سرشار از وحدت و مدنیتِ نوروزی میشوند. مدنیت نوروزی است که اجازه نمیدهد کسی به نام نوروز و برای نوروز اعمال خشونت کند و آدم بکشد و تبعیض روا دارد و قشری را بر قشر دیگر برتر شمارد و به نام نوروز به مال و ناموس دیگران تعرض کند.
اگر نوروز نبود؛ طبیعت هم نبود و گلها و درختان و جانداران هم شکوفه نمیدادند و شکفته نمیشدند و زنده نمیماندند. نوروز است که بهار آورد و همراه آن جهان را زنده و شاد میگرداند. نوروز است که یاد طبیعت را در طبع و زبان و جان ما یادآور میشود و ما را به آن هشیار میسازد.
چه خوب که نوروز هست و نوروزیان خوشبختند که نوروزیاند و چنین گنج بیپایان چندین هزار ساله اجدادشان را دارند. چه خوب که نوروز هست و خوبیها و خیرها و شادیها و زیباییها و راستیها و درستیها را یادآور میشود.
چه خوب که نوروز هست و نمیگذارد تیرهروزان و تبهکاران و خودکامگان و ستمکاران به اسم دین یا دنیا این همه موهبت و محبت و معنویت را از نوروزیان بگیرند.
جشن نوروز میماند تا نوروزیان بمانند.
نوروزتان خجسته و پیروز و هماره نوروزی باشید و بمانید.
∎
«استاد مردمنگاری پژوهشگاه علوم انسانی»
اگر نوروز نبود، ایران و ایرانی هم نبود.
اسکندر و اعراب و خلفای عباسی و مغولها و بعد هم جانشینان ایشان و ایران ستیزان و مخالفان نوروز کوشیدند و خواستند نوروز را ریشهکن کنند، اما نوروز ماند و ایران و ایرانی هم ماندند. نوروز است که ایران را نگاهبان است.
اگر نوروز نبود زیبایی هم نبود.
از زرتشت تا رودکی، از رودکی تا فردوسی و خیام و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ، تا شاعران معاصر، همه را نوروز سرمست و غزل خوان کرد و میکند و آن همه زیبایی را در زبانشان جاری ساخته و میسازد. نوروز است که سازها را کوک می کند و جهان و انسان را به رقص میآورد. اگر نوروز نبود این همه هنرها در معماری و داستان و ادبیات و نمایش و ترانهها و مثلها و ضربالمثلها نبود.
اگر نوروز نبود شادی هم نبود.
نوروز است که شوق شادی را در دلها زنده کرده و میکند و ما و شما را به زیستن شادمانه فرا میخواند جامه سبز و رنگارنگ و نو بر تنها و طبیعت میپوشاند و رنگ کدورت و کهنگی را میزداید و بذر امید را در دلها میکارد و نوید نو شدن و بهبودِ حال جهان را میدهد.
اگر نوروز نبود؛
رخت عزا و سوگ و سیاهی بر تن ما میماند و ما را میپوساند.
اگر نوروز نبود؛
نو شدن نبود و کهنگی و ارتجاع و گذشتهگرایی و خرافات و جهل، مغز و استخوان ما را پوسانده بود.
نوروز است که دفتر حساب و کتاب سالی که گذشت را میبندد و ما را به آینده و فردا فرا میخواند. نوروز است که نو شدن را ارج مینهد و قدر میشناسد و ما را هر سال نو میکند و رخت های چرکین گذشته از تنمان به در میآورد و در و دیوار خانه و خیابان و شهر را نو میکند.
اگر نوروز نبود؛
روز و روزگار هم نبود و ما در سیاهی شب و سرمای جانسوز زمستان میماندیم و منجمد میشدیم و از شمارش روزها و سنجش روزگار باز میماندیم. نوروز است که زمان را میزاید نوروز روزها را میآورد و بر تقویم ما ثبت میکند. زندگی از اول فروردین آغاز میشود و ۳۶۵ روز با ما میماند.
اگر نوروز نبود دوستی و محبت هم نبود.
نوروز است که عید و عیدی میآورد و هدیه میزاید و دید و بازدید میآفریند. نوروز است که محبتِ آدمها و گُلها و طبیعت را در دلِ و جانِ ما زنده میکند و یادآور میشود. نوروز ما را کنار هم مینشاند و رسم با هم بودن را رونق و روشنایی میدهد.
اگر نوروز نبود اخلاق هم نبود.
ادب و آداب نوروزی است که درس آشتی، گذشت و بخشش را در زبان و ضمیر ما مینشاند و مدام میآموزاند. نوروز است که می آموزد مهربان باشیم، حرص نَوَرزیم، حسرت نخوریم، قدر بدانیم و شُکر بجای آوریم و به یاد خویشان، دوستان و دیگران باشیم.
اگر نوروز نبود فراغت هم نبود.
نوروز است که تعطیلات عید و موسم فراغت از کسب و کار و دیدنِ یار و رفتن به سفر و خواندن و نوشتن و گپ و گفت و شنود را فریضه و فضیلت ما میشناسد و ما را به هر آنچه نیکوست به شیوهای فارغ از سود و سوداگری سوق میدهد.
اگر نوروز نبود فرهنگ و مدنیت ایرانی نبود.
نوروز که تنها تعلق به ایران امروزی ندارد و سرزمینهای بزرگ و پهناور آسیای میانه، افغانستان، تاجیکستان، آذربایجان، ترکیه، عراق، هند و شبه قاره و حتی مغولستان را زیر چترش دارد امروزه نماد و نمود مدنیتی است که نوروزیان در هر جای جهان به آن میبالند و با آن سرشار از وحدت و مدنیتِ نوروزی میشوند. مدنیت نوروزی است که اجازه نمیدهد کسی به نام نوروز و برای نوروز اعمال خشونت کند و آدم بکشد و تبعیض روا دارد و قشری را بر قشر دیگر برتر شمارد و به نام نوروز به مال و ناموس دیگران تعرض کند.
اگر نوروز نبود؛ طبیعت هم نبود و گلها و درختان و جانداران هم شکوفه نمیدادند و شکفته نمیشدند و زنده نمیماندند. نوروز است که بهار آورد و همراه آن جهان را زنده و شاد میگرداند. نوروز است که یاد طبیعت را در طبع و زبان و جان ما یادآور میشود و ما را به آن هشیار میسازد.
چه خوب که نوروز هست و نوروزیان خوشبختند که نوروزیاند و چنین گنج بیپایان چندین هزار ساله اجدادشان را دارند. چه خوب که نوروز هست و خوبیها و خیرها و شادیها و زیباییها و راستیها و درستیها را یادآور میشود.
چه خوب که نوروز هست و نمیگذارد تیرهروزان و تبهکاران و خودکامگان و ستمکاران به اسم دین یا دنیا این همه موهبت و محبت و معنویت را از نوروزیان بگیرند.
جشن نوروز میماند تا نوروزیان بمانند.
نوروزتان خجسته و پیروز و هماره نوروزی باشید و بمانید.