شناسهٔ خبر: 71969642 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

نگاهی به کتاب «آقامحمدخان قاجار و تشکیل دولت ملی در ایران»؛

سرآغاز دولت مدرن در ایران

کتاب «آقامحمدخان قاجار و تشکیل دولت ملی در ایران» تالیف رضا احمدی بندرعباسی است که از سوی انتشارات امید فردا به بازار کتاب آمد. آقا محمدخان به وحدت و عزت ایران زمین می‌اندیشید تا کشوری مقتدر و سربلند بنا کند. بدون تردید بازماندن همین بخش از ایران بزرگ، حاصل باورها و کوشش‌های بی‌وقفه اوست.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا ایل قاجار یکی از ایلات هفت‌گانه قزلباش بود که در به قدرت رسیدن شاه اسماعیل صفوی نقش داشت، آنها در پی رسیدن به قدرت برآمدند، چهار نسل قاجاریه تلاش کردند و طی قریب یک قرن تلاش موفق به تشکیل دولت قاجاریه شدند. آقا محمد خان قاجار طی بیست سال جنگ و تلاش بی‌وقفه توانست خوانین غارتگر، قدرت‌طلب و ملوک‌الطوایف را از میان بردارد، دولت قاجاریه را تاسیس کند. او دولتی با مرزهای عصر صفویه تشکیل داد.

آقا محمدخان به وحدت و عزت ایران زمین می‌اندیشید تا کشوری مقتدر و سربلند بنا کند. دلبستگی او به این آرمان‌ها باعث شد تا پس از یک دوره طولانی از هم‌گسیختگی؛ وحدت و تمامیت ارضی ایران زمین بار دیگر تجدید و استوار شد و ایران را از تجزیه نجات یابد. بدون تردید بازماندن همین بخش از ایران بزرگ، حاصل باورها و کوشش‌های بی‌وقفه اوست.

کتاب «آقامحمدخان قاجار و تشکیل دولت ملی در ایران» تالیف رضا احمدی بندرعباسی است که از سوی انتشارات امید فردا به پیشخان کتابفروشی‌ها آمده است. این کتاب در چهار بخش به مباحثی همچون دولت صفویه، عصر وحشت، ناامنی، قاجاریه از جنبش تا تشکیل دولت و عصر جدید، سرآغاز دولت مدرن در ایران پرداخته است.

نویسنده در بخش نخست به نهاد خواجه‌سرایی پرداخته و می‌نویسد: خواجگان از روزگاران کهن در ساختار سیاسی فرمانروایان مشرق زمین ایفاگر نقش‌های متعدد بودند. ضرورت وجودی آنها در ساختار سیاسی علی‌الاصول از ضرورت‌ها و نیازهای دستگاه عریض و طویل حرمسراها بوده است. خواجگان در طول تاریخ در حاشیه قصرها و دربارها و حتی خانه‌های بزرگان می‌زیستند. در برخی دوره‌ها آنها توانسته‌اند جایگاه اجتماعی و سیاسی ویژه‌ای به دست آورند. در اواخر عصر صفویه آنها نقش مشاوران امین شاهان بودند. رقابت‌های آنها یکی از عوامل فلج شدن دستگاه حکومتی ایران در آستانه یورش افغان‌ها بود. خواجه‌سرایان سیاه و سفید تنها در یک مورد توافق داشتند و آن سلطه انحصاری بر اداره امور و حذف رقیب بود.

تنها کار آنان ضرر زدن به حریف و از میان برداشتن او بود. این روحیه فرقه‌ای و حس رقابت مضر به حسن اداره امور در درون ارتش نیز مانند دربار وجود داشت.

خواجگان مربیان و مرشدان شاهزادگان بودند. شاه بسیاری از امور را به آنها سپرده و طرف مشورت شاه قرار داشتند. هر کس می‌خواست وارد بازی قدرت یا ارتقا پیدا کند و یا منصبی را بگیرد باید دم آنها را ببیند.

نویسنده در بخش دوم به شورش‌های محلی در این دوره اشاره می‌کند و می‌نویسد: سیاست بی‌توجهی و دوری‌گزینی شاهان آخر عصر صفویه نسبت به مسائل داخلی و خارجی به صورت یک سنت درآمده بود که منتهی به انباشت مشکلات گردید. وزیر اعظم و خواجه‌سرایان بر مقدرات مملکت حاکم بودند. شاه در خواب گران، عیش و نوش بود. فروش مناصب و ایالت‌ها، خودسری والیان در گرفتن مالیات سنگین، سرکوب وحشیانه معترضان، بی‌توجهی شاه به دادخواهی‌های مردم، موجب شورش‌های زنجیری در مناطق مختلف ایران شد.

در سال ۱۰۷۲ ش، میرلله بلوج علم طغیان برداشت، او توانست اقوام بلوچ را علیه اصفهان متحد سازد و نواحی یزد، نایین، کرمان و دامغان را غارت کند. سپاه تن‌آسای سلطان حسین در مقابل توپچی‌های میرلله بلچ شکست خورد.

در بخش دوم به جاسوسان اشاره می‌کند و می‌گوید: از اقدامات قابل توجه محمود، پس از به قدرت رسیدن، دستور داد اموال کسانی را که برای او جاسوسی کرده بودند، مصادره کنند، خود آنان را به قتل آوردند و جسد آنان را به عنوان خائن به کشور در کوچه‌های اصفهان انداختند. او تنها محمد ولی خان، حاکم هویزه (فرمانده کل سپاه شاه سلطان حسین) سردار شاه را بخشید و او را محکوم به حبس ابد کرد. محمود از ناحیه شاهزادگان احساس خطر می‌کرد، بدین‌خاطر آنها در قصر زندانی کرد. زیرا در صورت حضور آنها در بعضی از مناطق مردم به دور آنان جمع می‌شدند. خطر تهماسب میرزا آینده او را مورد تهدید قرار می‌داد. بدین‌خاطر حمله به قزوین محل استقرار تهماسب میرزا در برنامه محمود قرار گرفت.

در فصلی دیگر از بخش دوم نویسنده به مریضی سلطان محمود اشاره می‌کند و می‌نویسد: چند شکست پی در پی و درگیری‌های داخلی بین افغان‌ها، بر روحیه سلطان محمود و سربازان او تاثیر فراوانی گذاشت. سربازان، سلطان محمود را متهم کردند که به زندگی و مذهب ایرانیان درآمده است. در این بین محمود شکست‌ها و اختلاف‌ها را از نشانه خشم خداوند می‌پنداشت و برای اینکه خشم خداوند را فرونشاند و به لطف مبدل سازد، معتکف شد، بدین امید که در زاویه راه استخلاص از بادی هلاکت نجات یابد، او دخمه تاریک اختیار کرده تا چهارده پانزده روز بدون آنکه غذایی صرف کند، به سر برده، چون بیرون آمد از چهره زرد و جسم لاغر و چشم گسیخته مزاجش تغییر یافته بود.

پس از این دوره ریاضت، محمود بسیار تغییر کرده بود. وی بعد از آن همواره نگران و درنده‌خو و به همه مظنون بود و از آنها فرار می‌کرد و از مهم‌ترین دوستان خود دوری می‌کرد. پیوسته می‌پنداشت که همه نزدیکان در کار توطئه برای سوء‌قصد به او، غصب شاهی او هستند.

رضا احمدی بندرعباسی در فصل دوم: جستاری در سلسله افشاریه ذیل نادر قلی ذکر کرده است: ایل افشار یا اوشار از ترکان اُغوز یا ترکمان هستند. سرزمین اصلی آنها دشت قبچاق در ترکستان نقل مکان کرده‌اند. در اواخر دوره سلجوقی دسته‌ای از افشارها به ایران کوچ کردند. آنها از ایلات کهن و نیرومند ترک زبان ساکن فلات ایران بودند. ایل افشار از ایلات شکل‌دهنده قزلباش و تشکیل دهنده سپاهیان شاه اسماعیل اول صفوی بودند. آنها همیشه همراه صفویان در مقابل دشمنان آنها از عثمانی‌ها و ازبک‌ها نقش ایفا کردند.

ایل افشار از تیره‌های مختلف تشکیل می‌شد. نادرشاه که از طایفه قرقلوی افشارهای ابیورد خراسان بود. دسته قرقلوهای افشار در زمان شاه اسماعیل اول از آذربایجان به ابیورد خراسان مهاجرت کردند.

کتاب «آقامحمدخان قاجار و تشکیل دولت ملی در ایران» تالیف رضا احمدی بندرعباسی با ۳۷۲ صفحه، شمارگان ۲۰۰ جلد و بهای قیمت جلد شومیز ۴۰۰ هزار تومان و بهای جلد گالینگور ۴۴۰ هزار تومان از سوی انتشارات امید فردا منتشر شد.