این در حالی بود که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا مصر را با بحرانهایی مشغول و محاصره کردند که منطقه پیرامون «امالدنیا» را به کمربندی از آتش تبدیل کرد. اما چگونه این اتفاق افتاد و اوضاع به کجا خواهد انجامید؟
از زمان تأسیس رژیم «اسرائیل» بر خاک فلسطین در سال ۱۹۴۸، سه کشور مصر، سوریه و عراق همواره موجب نگرانی آن بودهاند. مصر نخستین جنگ خود را در سال ۱۹۵۶ علیه "اسرائیل" تجربه کرد؛ زمانی که در برابر ائتلاف رژیم اشغالگر قدس با بریتانیا و فرانسه در جریان «تجاوز سهجانبه» ایستاد. این تجاوز در پی اعلام ملی شدن کانال سوئز توسط رئیسجمهور فقید مصر، جمال عبدالناصر، صورت گرفت. سپس مصر دومین جنگ خود را در سال ۱۹۶۷ در کنار ائتلاف با سوریه و با مشارکت نظامی عراق به راه انداخت. در ادامه، همان ائتلاف در سال ۱۹۷۳ آخرین جنگ خود را علیه "اسرائیل" انجام داد. اما در نهایت، مصر با امضای توافق کمپ دیوید در سال ۱۹۷۹ از درگیریهای عربی-اسرائیلی خارج شد.
در همان زمان، صدام حسین، رئیسجمهور وقت عراق، در تلاش بود کشورش را به باشگاه کشورهای دارای سلاح هستهای وارد کند. عراقیها تأسیسات هستهای "تموز" را احداث کردند، اما "اسرائیل" آن را تهدیدی استراتژیک برای امنیت خود دانسته و نیروی هوایی آن ، در سال ۱۹۸۱ این تأسیسات را در چندین حمله هوایی نابود کرد.
پس از آن، صدام حسین وارد جنگی هشتساله با ایران شد که در سال ۱۹۸۸ بدون پیروزی عملی هیچ یک از طرفین به پایان رسید به رغم آن که از سوی رییس سازمان ملل متحد دولت صدام حسین به عنوان متجاوز معرفی شد. این جنگ موجب فرسایش توان نظامی و اقتصادی عراق شد و بدهیهای این کشور را به بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار رساند.
در همین حین، سازمان "اوپک" با کاهش بیسابقه قیمت نفت که منبع اصلی درآمد عراق بود، بحران اقتصادی این کشور را تشدید کرد. در چنین شرایطی، صدام حسین تصمیم گرفت به کویت حمله کند. در واکنش به این اقدام ، جورج بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا، یک ائتلاف نظامی بینالمللی را برای بیرون راندن ارتش عراق از کویت تشکیل داد و عملیات نظامی موسوم به "طوفان صحرا" آغاز شد. این در حالی بود که پیش از حمله، صدام حسین در دیدار با سفیر آمریکا در عراق، آپریل گلاسپی، او را از نیت خود برای حمله به کویت مطلع کرده بود و او در پاسخ گفته بود که این مسئله یک موضوع داخلی است و آمریکا در آن مداخلهای نخواهد داشت. این پاسخ باعث شد صدام حسین جاه طلب تصور کند که "چراغ سبز" آمریکا را برای تهاجم به کویت و اشغال این کشور دریافت کرده است.
عملیات "طوفان صحرا" منجر به اعمال منطقه پرواز ممنوع بر فراز جنوب و شمال عراق از سوی آمریکا شد و در ادامه، این کشور را با تحریمهای شدید اقتصادی، غذایی و مالی تحت فشار قرار داد. این تحریمها به بهانه وجود سلاحهای کشتارجمعی در عراق اعمال شد و بازرسان بینالمللی برای یافتن این سلاحهای ادعایی، حتی کاخهای صدام حسین را نیز مورد تفتیش قرار دادند، اما در نهایت هیچ مدرکی دال بر وجود چنین سلاحهایی در عراق یافت نشد.
با این حال، آمریکا همچنان بر اتهامات خود پافشاری کرد و از حملات ۱۱ سپتامبر به عنوان بهانهای برای متقاعد کردن شورای امنیت سازمان ملل جهت صدور مجوز حمله به عراق استفاده کرد. اما این شورا با ۹ رأی مخالف از مجموع ۱۵ رأی، این درخواست را رد کرد. با وجود این موضع شورای امنیت سازمان ملل متحد ، واشنگتن با همراهی بریتانیا در مارس ۲۰۰۳ حمله نظامی گستردهای را علیه عراق آغاز کرد. در این حمله بیش از ۲۰۰ هزار سرباز شرکت داشتند که در نهایت منجر به سرنگونی حکومت صدام حسین و ورود عراق به دورهای از هرج ومرج شد که همچنان از پیامدهای آن در حوزه های امنیتی و نظامی رنج میبرد.
از عراق تا دمشق و بیروت!
حدود پنجاه روز پس از اشغال عراق، هواپیمای وزیر امور خارجه وقت آمریکا، کالین پاول، در فرودگاه دمشق به زمین نشست. او پیامی برای رئیسجمهور سوریه، بشار اسد آورد که شامل مجموعهای از خواستههای آمریکا بود و "امتیازدهیهای دردناکی" را مطالبه میکرد. این درخواستها شامل عدم دخالت در امور عراق، اخراج گروههای فلسطینی، توقف حمایت از حزبالله و حزب کارگران کردستان، خروج نیروهای سوریه از لبنان و غیره بود.
بشار اسد بیشتر این درخواستها را رد کرد. از همان لحظه، آمریکا تصمیم گرفت نظام سوریه را تحت محاصره قرار دهد و این کار را با فشار برای خروج ارتش سوریه از لبنان آغاز کرد. در سال ۲۰۰۴، در جریان فعالیتهای خبرنگاریام، در حال پوشش انتخابات ریاستجمهوری آمریکا بودم که به طور تصادفی در خانه یکی از همکاران خبرنگار در واشنگتن با سفیر وقت سوریه در آمریکا، عماد مصطفی، ملاقات کردم. او به من گفت که پس از سقوط بغداد، وزارت خارجه آمریکا او را احضار کرده و از او خواسته بود پیامی ساده را به بشار اسد برساند: "تانکهای آمریکایی برای رسیدن از بغداد به دمشق چقدر زمان نیاز دارند؟"
عماد مصطفی پاسخ داده بود: "این سؤال را به رئیسجمهور بشار اسد منتقل خواهم کرد، اما پاسخ او را از قبل میدانم: مسئله این نیست که این تانکها چقدر زمان برای رسیدن به دمشق نیاز دارند، بلکه مسئله مهم این است که چگونه از آن خارج خواهند شد." طبق ادعای عماد مصطفی، پس از انتقال این پیام، اسد پاسخ او را تأیید کرده و گفته بود که همین جواب کافی است.
فشارها بر رهبری سوریه برای خروج نیروهایش از لبنان شدت گرفت. در ۱۴ فوریه ۲۰۰۵، رفیق حریری، نخستوزیر فقید پیشین لبنان، ترور شد و سوریه بلافاصله به این ترور متهم گردید. در بیروت، بزرگترین تظاهرات مردمی در اعتراض به حضور ارتش سوریه برگزار شد. در نهایت، ارتش سوریه در اواخر آوریل همان سال، لبنان را ترک کرد.
با این حال، اتهام ترور حریری همچنان بشار اسد و نظام او را دنبال میکرد. چندین افسر اطلاعاتی سوریه برای انجام تحقیقات به ژنو احضار شدند، اما دادگاه ویژه بینالمللی لبنان (دادگاه حریری) در نهایت نظام سوریه را تبرئه کرد و انگشت اتهام را به سوی حزبالله لبنان نشانه گرفت. یکی از مشاوران رئیسجمهور اسد به من گفت که افسرانی که برای تحقیقات به ژنو رفته بودند، تحت فشار شدید قرار گرفتند و با تطمیع و تهدید روبهرو شدند تا علیه بشار اسد شهادت دهند، اما هیچکدام حاضر نشدند به خواسته بازجویان تن دهند.
گاز، «بهار عربی» و بازی ملتها
با آغاز آنچه "بهار عربی" نامیده میشود در سال ۲۰۱۱، سقوط رژیمهای عربی مانند مهرههای دومینو آغاز شد؛ از زینالعابدین بن علی در تونس گرفته تا حسنی مبارک در مصر و سپس معمر قذافی در لیبی. "بهار عربی " به سوریه نیز گسترش یافت، ابتدا با تظاهرات مسالمتآمیز که به درگیریهای مسلحانه تبدیل شد و زمینه را برای بزرگترین مداخله بینالمللی در امور سوریه فراهم کرد. کشورهای حاشیه خلیجفارس به سرعت حمایت مالی و تسلیحاتی از مخالفان مسلح نظام سوریه را آغاز کردند، درهای جهان برای ارسال "داوطلبان" از ۸۹ کشور باز شد، و بنا بر گفتههای نخستوزیر پیشین قطر، حمد بن جاسم، بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار هزینه این "داوطلبان" شد که عمدتاً از خزانههای کشورهای خلیجفارس تأمین می شد.
برخی تحلیلگران انگیزه اصلی قطر برای سرنگونی اسد را رد کردن طرح احداث خط لوله گاز قطر به ترکیه و سپس اروپا توسط سوریه میدانستند. این رد ، به دلیل ملاحظات بشار اسد نسبت به متحد اصلیاش، روسیه، بود که در آن زمان بزرگترین صادرکننده گاز به اروپا محسوب میشد.
بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵، با وجود اعزام صدها کارشناس نظامی ایرانی و هزاران جنگجوی حزبالله به سوریه برای حمایت از اسد، وضعیت برای او بحرانیتر شد. در نتیجه، روسیه در سال ۲۰۱۵ با هماهنگی کامل با ایران برای نجات او مداخله کرد و در ۳۰ سپتامبر همان سال نیروی هوایی خود را برای حمایت از ارتش سوریه و متحدانش به سوریه اعزام کرد که موازنه قدرت را به نفع اسد تغییر داد. با این حال، بیش از یکسوم خاک سوریه همچنان تحت کنترل نیروهای مخالف او باقی ماند، از جمله نیروهای آمریکایی، ترکیهای و گروههای مسلحی که برخی تحت حمایت ترکیه و برخی دیگر تحت حمایت آمریکا بودند. در این میان، آمریکا حدود دو هزار سرباز و افسر را در خاک سوریه مستقر کرد.
«طوفان» در سراسر خاورمیانه
در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، جنبش حماس و دیگر گروههای مقاومت فلسطینی حملهای بیسابقه در تاریخ درگیریهای عربی-اسرائیلی تحت عنوان "طوفان الاقصی" انجام دادند. در عرض چند ساعت، یگان جنوبی ارتش اسرائیل که وظیفه حفاظت از شهرکهای مرزی را بر عهده داشت، فروپاشید و تعداد زیادی از نظامیان و شهرکنشینان به اسارت درآمدند یا کشته شدند. نیروهای مقاومت اسلامی فلسطینی سپس به نوار غزه بازگشتند.
اسرائیل این حمله را بهانهای برای آغاز یک جنگ نسلکشی علیه مردم فلسطین در غزه و کرانه باختری قرار داد. تا زمان برقراری آتشبس در فوریه ۲۰۲۴، بیش از ۱۶۰ هزار فلسطینی شهید یا مجروح شدند که بیش از دو سوم آنها زنان و کودکان بودند.
در ۸ اکتبر ۲۰۲۳، درست یک روز پس از آغاز حمله اسرائیل به غزه، حزبالله لبنان جنگی را در حمایت از فلسطینیان آغاز کرد. این جنگ در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴ با حمله گسترده اسرائیل به لبنان به اوج خود رسید. این حمله به شهادت بیش از ۵۰۰۰ نفر، زخمی شدن بیش از ۲۰۰۰۰ نفر (که بیشتر آنها غیرنظامی بودند) و ویرانی گسترده در روستاهای جنوبی لبنان، بقاع، ضاحیه جنوبی و سایر مناطق کشور انجامید.
اسرائیل توانست بیشتر فرماندهان نظامی حزبالله، از جمله دبیرکل آن سیدحسن نصرالله و جانشین وی سیدهاشم صفیالدین را به شهادت برساند. همچنین، بسیاری از رهبران نظامی جنبشهای حماس و جهاد اسلامی در غزه و کرانه باختری، از جمله یحیی السنوار رئیس حماس در غزه و فرمانده نظامی آن محمد الضیف به شهادت رسیدند.
به محض اعلام توافق آتشبس در جبهه لبنان در بامداد ۲۷ نوامبر، "هیئة تحریر الشام" (جبهه النصره سابق) از ادلب حرکت کرد و موجی از سقوط پیدرپی شهرها و مناطق سوریه آغاز شد. این روند با حمایت ترکیه همراه بود و در ۸ دسامبر ۲۰۲۴ به سرنگونی نظام بشار اسد منجر شد. اسرائیل نیز از این هرجومرج بهره برد و بیش از دو هزار حمله هوایی علیه زیرساختهای نظامی سوریه انجام داد و تمامی توان زمینی، دریایی و هوایی ارتش سوریه را نابود کرد. همچنین، ارتش اسرائیل از خط آتشبس تعیینشده در سال ۱۹۷۳ عبور کرد و بخشهای وسیعی از جنوب سوریه، از جمله بلندیهای جبلالشیخ را اشغال کرد. این در حالی بود که سوریه در طول یک سال و دو ماه جنگ اسرائیل علیه لبنان، غزه و کرانه باختری، هیچ اقدامی در دفاع از فلسطین انجام نداده بود.
مصر؛ آغاز و پایان
با سقوط سومین ضلع محور مقاومت (سوریه) و آسیب دیدن گسترده توان نظامی گروههای مقاومت اسلامی در فلسطین و لبنان، توجه مقامات نظامی اسرائیل بار دیگر به مصر جلب شد. هرتسی هالوی، رئیس ستاد ارتش اسرائیل که دوره مأموریتش رو به پایان بود، در سخنانی خطاب به فارغالتحصیلان دوره افسری گفت: "ما از تهدید مصر بسیار نگرانیم. این موضوع در اولویتهای ما نیست، اما مصر دارای ارتشی قدرتمند است که به سلاحهای پیشرفته، هواپیماها، زیردریاییها، ناوها و تعداد زیادی تانکهای مدرن مجهز است. این مسئله فعلاً تهدیدی مستقیم نیست، اما میتواند در یک لحظه تغییر کند، چراکه ممکن است این ارتش ناگهان تحت فرماندهی جدیدی قرار گیرد."
با وجود انتظارات فلسطینیها از نقش پررنگتر مصر در جنگ غزه، بهویژه در زمینه فشار برای جلوگیری از قطع کمکهای انسانی به این منطقه از طریق گذرگاه فیلادلفی، مصر همچنان بر مخالفت سرسختانه خود با طرح اسرائیل برای کوچاندن فلسطینیها به سینا و خاک این کشور پایبند مانده است. این موضع حتی در آخرین اجلاس فوقالعاده سران عرب نیز تأیید شد و منجر به تصویب طرح بازسازی غزه به ابتکار مصر گردید.
مصر بهخوبی آگاه است که از زمان امضای توافق کمپ دیوید در سال ۱۹۷۹ تا امروز، هرچند از رویارویی مستقیم با اسرائیل دور مانده، اما هرگز در آرامش نبوده است. این توافق به اسرائیل فرصت طلایی داد تا با حمایت آمریکا و ناتو، بهصورت جداگانه دشمنان خود را نابود کند. با این حال، مصر، علیرغم پایبندی به کمپ دیوید و اجتناب از هرگونه اقدامی که روابطش با اسرائیل را خدشهدار کند، همواره تحت نظارت آمریکا قرار داشته و با زنجیرهای از بحرانها و چالشها محاصره شده است.
کافی است نگاهی به نقشه مصر و همسایگان آن بیندازیم تا خواننده متوجه وضعیت شود. در جنوب مصر، بیش از یک ربع قرن پیش، تقسیم سودان به دو کشور بهطور رسمی اعلام شد. سودانی که به مصر نزدیکتر است، درگیر مشکلات اقتصادی، مالی و سیاسی شد که با یک خیزش مردمی تشدید گردید و در نهایت به کودتای نظامی منجر شد که عمر البشیر، رئیسجمهور وقت را سرنگون کرد. پس از آن، جنگی میان ارتش سودان و «نیروهای پشتیبانی سریع» آغاز شد که همچنان ادامه دارد.
در غرب مصر، جنگ داخلی در لیبی پس از سرنگونی معمر قذافی شعلهور شد و هنوز نشانهای از پایان آن دیده نمیشود. در شرق، زخم خونین فلسطین در نوار غزه همچنان باز است و این مساله مصر را نگران کرده است؛ بهویژه با پیشنهاد دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا، مبنی بر انتقال جمعیت غزه به شبهجزیره سینا، تا واشنگتن کنترل این منطقه را به دست گرفته و آن را به «ریویرا شرق» تبدیل کند.
همچنین، نباید از بحران مالی شدیدی که مصر طی سالهای اخیر با آن روبهرو شده، غافل شد. این بحران منجر به سقوط ارزش پول ملی شده است، بهگونهای که نرخ تبدیل هر دلار آمریکا از هفت پوند در چند سال گذشته به بیش از پنجاه پوند در حال حاضر رسیده است. علاوه بر این، بحران کمبود آب نیز به دلیل احداث سد النهضه در اتیوپی شدت گرفته است.
این سد بدون توافق با کشورهای همجوار، بهویژه سودان و مصر، ساخته و راهاندازی شد و بخش زیادی از سهم این دو کشور از آب رود نیل را کاهش داده است. این موضوع تهدیدی جدی برای خشک شدن بخشهای وسیعی از زمینهای کشاورزی مصر محسوب میشود.
از نیل تا فرات
پروژه اسرائیلی توراتی که خواستار تشکیل "کشور اسرائیل از فرات تا نیل" است، دیگر یک ایده غیرممکن به نظر نمیرسد، بهویژه با تحولاتی که در سوریه، عراق، لبنان و فلسطین رخ داده است. دوره ریاست جمهوری کنونی دونالد ترامپ، فرصتی طلایی برای تحقق این پروژه فراهم کرده است، بهخصوص که وی اعلام کرده است: "کشور اسرائیل بسیار کوچک است و در منطقه مانند نوک قلمی روی میز من به نظر میرسد و این واقعیت باید تغییر کند."
بزرگترین مانع عربی در برابر این تغییر و تحقق پروژه توراتی، موضع مصر است؛ کشوری که با بیش از ۱۱۵ میلیون نفر جمعیت، بزرگترین کشور عربی محسوب میشود. رهبران مصر معتقدند که این کشور با پیمان کمپ دیوید مسلح شده و از همه جنگهایی که منطقه از زمان امضای این توافقنامه تجربه کرده، دور مانده است. اما تمام تجربههای کشورها نشان میدهد که هیچ توافقی در شرایط کنونی ثابت ، پابرجا ومقدس نیست. هر توافقی نتیجه یک توازن قدرت خاص است و با تغییر این توازن، آن توافق نیز ممکن است از بین برود.
از سوی دیگر، تجربه اعراب با "اسرائیل" نشان داده است که این رژیم هرگز به امضای رهبران خود بر هیچ توافقی پایبند نبوده است؛ آخرین نمونه آن توافقهای آتشبس در غزه و لبنان بود که جهان شاهد نقض آشکار آنها، حتی قبل از خشک شدن جوهر امضای آنها، بوده است.
تمام این موارد تأیید میکند که "امالدنیا" (لقب مصر) اکنون در مرکز طوفان ارتش نسل کش اسرائیلی قرار گرفته که با حمایت آمریکا در منطقه میتازد.
شرایط منطقه چنان خطرناک شده که ادامه سیاست شترمرغی - یعنی فروبردن سر در شن با این تصور که شکارچی آن را هرگز نخواهد دید - دیگر هیچ فایدهای ندارد. توافق کمپ دیوید مأموریت خود را در نیمقرن گذشته به انجام رسانده و مصر را از درگیریها دور نگه داشته است، اما اکنون این کشور بهتنهایی در برابر مواجههای قرار دارد که وقوع آن، دیر یا زود، اجتنابناپذیر خواهد بود.
ترجمه : علی منتظری
*کارشناس سیاسی لبنانی
منبع: سایت لبنانی www.۱۸۰post.com