متن سخنان وی به شرح زیر است:
قرآن کریم در سوره انعام فرموده است: فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَٰذَا رَبِّي هَٰذَا أَكْبَرُ ۖ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ. وقتی خورشید را در حال طلوع دید [برای محکوم کردن خورشیدپرستان با تظاهر به خورشیدپرستی] گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و هنگامی که غروب کرد، گفت: ای قوم من! بیتردید [با همه وجود] از آنچه شریک خدا قرار میدهید، بیزارم.
نور خورشید هیچگاه افولی ندارد ولی در نظر ما طلوع و غروب دارد؛ در سوره شعرا هم فرموده است: قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؛ [موسی] گفت: پروردگار مشرق و مغرب و آنچه میان آنهاست، اگر میاندیشید. وَمَا بَيْنَهُمَا، افاده این معنا را دارد که مشرق و مغرب دو مکان هستند در حالی که در واقع ما دو جا به این نام نداریم و همه جای زمین میتوان مغرب و مشرق باشد بلکه مشاهدات ظاهری ما اینگونه است.
در آیه دیگری فرموده است: لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِر؛ در مورد ذوالقرنین در سوره کهف هم آمده است که او به محل غروب خورشید رسید و در آن محل غروب یک قومی را یافت و این نشان میدهد مغرب یک مکان خاصی است یا در ادامه فرموده است مطلع الشمس یعنی محل طلوع خورشید که باز بیانگر مکانبودن است و در آنجا هم قومی را میبیند.
یا در همین سوره در مورد اصحاب کهف دارد: وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ۚ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ ۗ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ ۖ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا؛ و خورشید را میبینی که وقتی طلوع میکند، از سمت راست غارشان متمایل میشود، و وقتی غروب میکند، سمت چپشان را ترک میکند، و آنان در محل وسیعی از آن غارند [که نسیم مطبوعش آنان را فرا میگیرد]؛ این از نشانههایِ [قدرتِ] خداست. خدا هر که را هدایت کند، راه یافته است و هر که را گمراه کند، هرگز برای او یاور و دوست هدایتکنندهای نخواهی یافت.
تصور قرآن از حرکت خورشید و ماه
در آیه أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ ۖ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا هم داریم: نماز را از ابتدای تمایل خورشید به جانب مغرب[که شروعِ ظهرِ شرعی است] تا نهایت تاریکی شب بر پا دار، و [نیز] نماز صبح را [اقامه کن] که نماز صبح مورد مشاهده [فرشتگان شب و فرشتگان روز] است.
طبق ظاهر این آیات، این فرضیه تقویت میشود که معنای حقیقی، مراد است ولی به لحاظ علمی، خورشید در حال حرکت نیست بلکه کهکهشان راه شیری در حال حرکت است بنابراین برخی مفسران وقتی به این آیات میرسند ترجیح میدهند که آن را به تاویل ببرند تا با علم سازگار باشد. به تعبیر دیگر مفسران در طول قرون گذشته به حرکت ظاهری خورشید و ماه اشاره کردهاند نه چیزی که علم میگوید.
در سیاق آیه هم مورد بحث یعنی 258 بقره ملاحظه شد که سخن از این دارد که من این بیان را طبق فهم مشرکان گزارش میکنم یعنی بیان، استدلالی است و با ارجاع مشرکین مکه قصد دارد تا آنان متوجه قدرت خداوند شوند.
حال باید ببینیم نگاهی که در قرآن که این پدیده وجود دارد حق است یا باطل؟ به لحاظ علمی گفته میشود که باطل است زیرا خورشید حرکت ندارد لذا مخالفان قرآن با این بهانه تلاش کردند تا سخن مفسران و در نهایت صحت قرآن را مخدوش کنند.
حجیت برداشت ظاهری از آیات
یک نظری هم میتوان مطرح کرد و آن اینکه بگوییم نگاه ظاهری به این آیات، باطل است؛ نگاه ظاهری حق است زیرا بر اساس این نگاه خورشید از مشرق طلوع و در مغرب، غروب میکند؛ از منظر ما که در کره زمین هستیم خورشید حرکت میکند ولی از منظر علمی، خورشید حرکت از مشرق به مغرب ندارد و ثابت است و این زمین است که حرکت میکند.
ما حقانیت را میتوانیم به دو صورت تعریف کنیم؛ یکی بگوییم حقیقت یعنی گزاره مطابق با واقع چنانچه هست ولو ما آن را درک نکنیم کما اینکه مردم عصر نزول این مسئله را درک نمیکردند اما طور دیگری هم میتوان حقیقت را تعریف کرد و آن که یعنی حقیقت گزاره مطابق با واقع است چنانچه بشر آن را درک میکند. چه بسا در آینده هم آنچه را الان حقیقت میدانیم خواهیم دید مطابق با واقع نیست.
شریعت ما طبق نگاه ظاهری تشریع شده است و پیامبر(ص) بر اساس ادله ظاهری قضاوت و حکم میکردند و الته چنانچه واقع را درک میکنیم در برابر آن وظیفه هم داریم بنابراین چرا باید نگاه ظاهری را باطل بدانیم؟
انتهای پیام