شناسهٔ خبر: 71955162 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: دفاع پرس | لینک خبر

شرح دعای سحر/۱۸

غیر از خداوند در عالم چیز دیگری نیست

امام خمینی (ره) در تفسیر دعای سحر می‌فرمایند: «باید گفت که خداوند متعال مبدأ آثار نامتناهی است و در دار وجود غیر از او و صفات و آثار او چیز دیگری وجود ندارد.»

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بی‌نظیر و اثرگذار است که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه است. نام امام خمینی در کنار نام‌های بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و... نامی ممتاز و برجسته است. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز است و شاهد این مدعا آثاری است که ایشان در حوزه‌های مختلف به نگارش درآورده‌اند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» است که خود می‌تواند محل بحث و نظر‌های مختلف باشد و اهل فن می‌توانند شرح‌ها و حاشیه‌های مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده است.

دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان

دعا‌هایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بندگان است؛ زیرا این دعا‌ها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروه‌الوثقی و حبل‌المتین هستند؛ اما روشن است که رسیدن به این مقصد والا جز به‌قدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست. 

در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعا‌هایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع است، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی است و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده است؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم.

اول و آخر ظاهر و باطن 

هنگامی‌که قصد داشتم سخن را ‏‎‏در همین جا‎‏ پایان دهم و دفتر بر بسط و گشودن مقام ببندم و از برادران بزرگوار پوزش بطلبم، اراده و تصمیمم عوض شد ‏‎‏و به مضمون روایت‎‏ من خداوند را در عوض شدن تصمیم‌ها شناختم. چندی پیش، در محضر یکی از علمای بزرگ، دام ظله المستدام، به‌طور اتفاقی حضور به هم رساندم. یکی از حاضران مجلس اشکالی را مطرح کرد و هر کس طبق مرام و شیوه خود پاسخی داد و در راه سلک خود قدم برداشت که «‏‏کل حزب بما لدیهم فرحون‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏. من نیز اولین جواب از جواب‌هایی که در پی می‌آید را به او دادم. ‏

‏‏اصل شبهه این بود که اسماء الهی و صفات ربوبی نامحصور و نامتناهی هستند و اگر شیء متناهی نباشد، حد کلیت و جزئیت نخواهد داشت. پس معنای این فرمایش حضرت: «‏‏وکل اسمائک کبیرة‏‏» یا این فرمایش: ‏‏ «أسئلک بأسمائک کلّها‏‏» چیست؟ ‏من به این اشکال چنین پاسخ دادم که دعا‌کننده با اسمائی از خداوند‏‎ ‎‏درخواست‏‏ می‌کند که به حسب حالات و مقامات و وارداتش بر او تجلی کرده‌اند و اسم‌هایی که در هر مقامی تجلی می‌کنند به حسب تجلی‌شان در قلب سالک محصور هستند. ‏
‏‏

اکنون می‌گویم: اسماء الهی اگر چه به حسب تزویج و توالد ‏‎‏اسماء با یکدیگر‎‏ غیر محصور و غیر قابل شمارش هستند، لیکن به حسب اصول و امهات محصور و قابل شمارش هستند؛ چنانچه پروردگار به یک اعتبار این چهار اسم اول و آخر و ظاهر و باطن را در آیه «‏‏هو الاول والآخر والظاهر و الباطن‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏ جمع کرده و به یک اعتبار دو اسم الله و رحمان را در این آیه «‏‏قل ادعو الله أو ادعوا الرحمن. ‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏ و به اعتباری سه اسم الله و رحمان و رحیم ‏‏را در بسمله گرد آورده است.

همان گونه که مظاهر اسماء الهیه به اعتبار اول غیر محصوره هستند: ‏‏ «‏‏‏اگر نعمت‌های بی انتهای خدا را بخواهید به شماره آورید هرگز حساب آن نتوانید کرد‏‏» و «‏بگو اگر دریا برای کلمات پروردگار من مرکب شود پیش از آن که کلمات الهی به آخر رسد دریا خشک خواهد شد‏‏» ‏‏ و به اعتبار دوم در عوالم سه‌گانه یا پنج‌گانه محصورند و نقل است که وجود به بسم الله الرحمن الرحیم ظهور یافبه: «‏‏ظهر الوجود ببسم الله الرحمن الرحیم‏‏». ‏‎‏‎‏‎‏‎
‏‏

همین دو اعتبار در مورد صفات نیز هست و صفات به اعتبار اول غیر قابل حصر و به اعتبار دوم محصور در ائمه هفتگانه یا در صفات چلال و جمال هستند: «‏بزرگوار و مبارک نام پروردگار تست که خداوند جلال و عزت و احسان و کرامت است». ‏

شرح «اللهم انّی اسئلک من عزّتک باعزّها و کلّ عزّتک عزیزه. ‏‏‏ اللهم انّی اسئلک بعزّتک کلّها.»
‏‏

بارالها، از تو درخواست می‌کنم به عزیزترین عزتت حال‌آنکه همه عزت تو عزیز است. پروردگارا، به همه عزتت از تو درخواست می‌کنم. ‏

‏‏عزیز یعنی غالب، قوی و فردی که معادلی ندارد و خداوند متعال عزیز به معنای اول است، زیرا او بر همه‌چیز غالب و قاهر است و سلسله وجود مسخر امر اوست: «‏‏زمام اختیار هر جنبده‌ای به دست مشیت اوست‏‏». همه موجودات بدون کمترین سرپیچی‌ای مقهور قهاریت او و بدون هیچ طغیانی خوار و ذلیل قدرت اویند. سلطنت مطلق و مالکیت تام و غلبه بر عالم خلق و امر از آن خداست و حرکت هر جانداری در تسخیر اوست و فعل هر فاعلی به امر و تدبیر او انجام می‌گیرد. ‏
‏‏

اما خداوند متعال به معنای دوم نیز عزیز است، زیرا واجب الوجود از حیث قوت، به طور نامتناهی، فوق نامنتاهی است و در دایره وجود، به جز او، هیچ قوی‌ای وجود ندارد و قوت هر موجود قدرتمندی در ظل قوت او و از درجات قدرت اوست. موجودات از این جهت که فانی در او و وابسته به اویند و از جنبه «‏‏یلی الرّبی‏‏» قوی هستند ولی از جهات منسوب به خودشان و از جنبه «‏‏یلی الخلقی‏‏» ضعیف هستند: «‏ای مردم، شما همه به خدا محتاجید و تنها اوست که بی‌نیاز و غنی و ستوده صفات است‏‏.»
‏‏

آنچه گفته شد در صورتی است که قوت در مقابل ضعف مد نظر باشد، اما اگر قوت به معنای میدأ آثار بودن در نظر گرفته شود، باید گفت که خداوند متعال مبدأ آثار نامتناهی است و در دار وجود غیر از او و صفات و آثار او چیز دیگری وجود ندارد و در عالم وجود، جز خداوند اثرگذار دیگری نیست و هر مؤثر یا مبدأ اثری از جمله مظاهر قوت و فعل اوست و هیچ دگرگونی و قوتی جز به حول و قوه خداوند پیدا نمی‌شود: ‏‏ولاحول و لا قوة الّا بالله العلیّ العظیم‏‏. ‏
‏‏

ناگفته نماند که خداوند متعال در مظاهر خلقی خود مؤثر است، بلکه او بصیر و سمیع است به عین سمع و بصر ما؛ چنانچه راسخین در علم و معرفت می‌دانند. شیخ ما عارف کامل جناب شاه آبادی که خداوند سایه‌اش را بر سر مریدان مستدام بدارد، می‌گوید: ‏ «سمیع و بصیر از امهات اسماء نیستند و به علم خدا در مقامات باز می‌گردند و از او جدا نمی‌شوند مگر زمانی که مخلوقات و مظاهر پدید می‌آیند. در این هنگام، تحقق سمع و بصر در حق خداوند متعال، همان سمع و بصر مظاهر خواهد بود‏‎‏‎‏‎‏. ‏»
‏‏

پس تمامی دایره وجود و مبادی تأثیر در عالم غیب و شهود مظاهر قوت و قدرت حق تعالی هستند و او ظاهر و باطن و اول و آخر است. شیخ کبیر محی‌الدین عربی در ‏‏فصوص‏‏ گفته است: ‏ «بدان که علوم الهی ذوقی‌ای که برای اهل‌الله حاصل می‌شود، مناسب با اختلاف قوایی که علوم ناشی از آن هستند مختلف هستند، با این‌که همه از یک جا سرچشمه می‌گیرند.» چنانچه خداوند متعال می‌فرماید: «من گوش او هستم که بدان می‌شنود و چشم او هستم که بدان می‌بیند و دست او هستم که حمله می‌کند و پای او هستم ‏‎ ‎که بدان راه می‌رود.» ‏‎‏‎‏ 

پس خداوند متذکر شده که هویت او عین اعضا و جوارحی است که خود عین عبد هستند. پس هویت واحد است و جوارح مختلف‏‏. ‏‎‏‎‏‎و حقیقت امر بین الامرین ـ که سلف صالح از اولیاء حکمت و منابع تحقیق نظیر مولای فیلسوف ما صدرالحکما و المتالهین، گفته‌اند و دیگر محققآن‌هم از او تبعیت کرده‌اند ـ همین است‏‎‏‎‏‎‏. ‏اما خداوند متعال عزیز به معنای سوم نیز هست، زیرا صرف محض دوییت نمی‌پذیرد و تکرار نمی‌شود و هر چه را که دومین او فرض کنی، در واقع، خود اوست؛ چنانچه در محل خود ثابت شده‏‎‏‎‏‎‏ و این مختصر جای ذکر آن نیست. ‏
‏‏

شیخ کبیر در ‏‏انشاء الدوائر‏‏ ـ بنا بر آنچه به او نسبت داده شده‏‎‏‎‏‎‏ ـ عزیز را از اسماء ذات دانسته است، اما تحقیق مطلب این است که اگر عزیز به معنای سوم باشد، از اسماء ذات است و اگر به معنی دوم باشد، از اسماء صفات است و اگر به معنی اول باشد، از اسماء افعال. ‏
‏‏

شیخ عارف ما، می‌گوید: «‏‏هر اسمی که بر وزن فعول و فعیل باشد از اسماء ذات است؛ چون دلالت بر آن دارد که ذات معدن آن اسم است» ‏‏. اصطلاح آن جناب نیز درباره این اسماء «‏‏الصیغ المعدنیه‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏ است. به این ترتیب، بسیاری از اسماء که از نظر شیخ کبیر اسم صفت و فعل هستند، در نظر جناب شاه‌آبادی، دام ظله، از اسماء ذات محسوب می‌شوند. ‏

دنباله سخن درباره مفهوم عزت‏
‏‏

شاید منظور از عزت در این بخش از دعا (‏اللهم انی أسئلک من عزتک باعزها‏‎ (‎‏ صفاتی باشد که قوت و غلبه‌ای در آنها وجود دارد؛ مانند قهار و مالک و واحد و احد و معید. آنگاه، باعزت‌ترین این صفات صفتی است که ظهور غلبه و قهر در آن تمام‌تر باشد، مانند واحد قهار در این فرموده حق: «‏‏لمن الملک الیوم لله الواحد القهّار‏‏» ‏‎‏‎‏‎‏‎‏. یا مالک بنا بر این فرموده خداوند: «‏‏مالک یوم الدین‏‏».  ‏

‏‏ روز رجوع تام روز سلطنت مطلق و فرا رسیدن دولت اسم واحد قهار است که با بازگشت سلسله وجود به سوی او و فانی شدن و معدوم شدن این سلسله در قهر او تحقق می‌یابد. پس از آن، سلسله وجود در نشئه دیگری انشاء شده و پدید می‌آیند؛ چنان‌که مثنوی هم به آن اشاره کرده است:‏ «پس عدم گردم عدم، چون ارغنون‏ ‏گویدم کانّا الیه راجعون»

منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)

انتهای پیام/ 161