شناسهٔ خبر: 71945893 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

روزنامه «اسریتس تایمز» بررسی کرد؛

رمزگشایی از شعار «صلح از طریق قدرت» ترامپ

تهران-ایرنا- دولت دوم دونالد ترامپ، بار دیگر عبارت «صلح از طریق قدرت» را به‌عنوان خلاصه‌ای کوتاه و جذاب از سیاست امنیت بین‌المللی خود برگزیده اما واقعیت پشت این شعار پرطنین این است که دولت ایالات متحده درباره سیاست دفاعی خود دچار اختلاف است.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا، روزنامه «اسریتس تایمز» سنگاپور در مطلبی نوشت: دولت دوم دونالد ترامپ، بار دیگر عبارت «صلح از طریق قدرت» را به‌عنوان خلاصه‌ای کوتاه و جذاب از سیاست امنیت بین‌المللی خود برگزیده اما واقعیت پشت این شعار پرطنین این است که دولت ایالات متحده درباره سیاست دفاعی خود دچار اختلاف است.

این عبارت، مدت‌ها پیش از دولت ترامپ نیز مورد استفاده قرار گرفته است، «هادریان»، امپراتور روم باستان، از این مفهوم بهره برده بود همچنین در دوران جنگ جهانی دوم، نیروی هوایی هشتم ایالات متحده این عبارت را به‌عنوان شعار خود برگزید. اگرچه این اصطلاح بیشتر با نام رونالد ریگان گره خورده است، دونالد ترامپ نیز در دوره نخست ریاست‌جمهوری خود از این شعار استفاده کرده بود. این عبارت، تعریفی فشرده از مفهوم بازدارندگی است، بدین معنا که یک کشور با افزایش قدرت خود می‌تواند دشمنان را از حمله منصرف کند.

با برجسته کردن این عبارت، دولت ترامپ به‌ظاهر چنین القا می‌کند که سیاست ایالات متحده دستخوش تغییر شده و بازدارندگی به اصل سیاست امنیتی این کشور بدل شده است. اما واقعیت این است که احتمالاً ترامپ و مشاورانش صرفاً از این عبارت خوششان می‌آید زیرا می‌خواهند خود را با واژه‌های صلح و قدرت پیوند بزنند. این دو واژه، بازتاب‌دهنده دو ادعای بزرگ دونالد ترامپ هستند، اول اینکه او رئیس‌جمهوری است که مانع از آن می‌شود که کشورهای دیگر از ایالات متحده سوءاستفاده کنند، و دوم اینکه ریاست‌جمهوری او از وقوع جنگ جلوگیری می‌کند. با این حال، بعید به نظر می‌رسد که این عبارت، بینشی واقعی درباره چهار سال آینده سیاست امنیتی ایالات متحده ارائه دهد.

این مفهوم همواره تعاریف مختلفی داشته است، «رابرت اوبراین»، از مقامات سابق دولت ترامپ، معتقد است که دشمنان آمریکا بار دیگر از قدرت ایالات متحده خواهند ترسید، اما در عین حال واشنگتن باید از ورود به درگیری‌های خارجی خودداری کند. از سوی دیگر، «کیت کلوگ»، مقام فعلی دولت ترامپ، و «دن نگریا»، تحلیلگر محافظه‌کار سیاست خارجی، در مقاله‌ای نوشتند که سیاست صلح از طریق قدرت از متحدان ایالات متحده می‌خواهد که در دفاع از منافع مشترک، سهم بیشتری بر عهده بگیرند. در همین حال، «کارل روو»، استراتژیست جمهوری‌خواه، معتقد است که این سیاست به معنای حضور نظامی گسترده‌تر ایالات متحده در جهان و رد سیاست «انزواطلبی جدید» است.

«نوح رابرتسون»، در ماه ژانویه طی گزارشی برای پایگاه «دیفنس نیوز» نوشت، مقامات جمهوری‌خواه درباره این سیاست دیدگاه‌های متنوعی دارند، از افزایش هزینه‌های دفاعی گرفته تا استفاده بیشتر از ارتش آمریکا در اجرای سیاست‌های مهاجرتی. جان بولتون، مشاور امنیت ملی پیشین ترامپ، درباره این سیاست می‌گوید، رئیس‌جمهور وقتی شعاری خوب می‌شنود، آن را تکرار می‌کند، اما در عمل دنبال آن نمی‌رود، او تا کنون به کرملین امتیازهای متعددی داده است.

واقعیت اصلی پشت شعار صلح از طریق قدرت این است که دولت ایالات متحده در مورد سیاست دفاعی دچار شکاف و اختلافات داخلی است.در واقع، فراتر از این شعار که تقریباً بی‌معنی است، می‌توان سه ویژگی مهم در سیاست امنیت بین‌المللی دولت ترامپ را شناسایی کرد، پرهیز از درگیری‌های پیچیده و جنگ‌های طولانی، حفظ ارتش قدرتمند آمریکا، در حالی که هم‌زمان بودجه نظامی را کاهش می‌دهد، و اعمال فشار بر متحدان تا هزینه‌های دفاعی خود را افزایش دهند.

اما در مورد چگونگی اجرای این اهداف کلی، اختلاف‌نظرهای قابل توجهی وجود دارد. واقعیت اصلی پشت شعار صلح از طریق قدرت این است که دولت ایالات متحده در مورد سیاست دفاعی دچار شکاف و اختلافات داخلی است. یکی از مهم‌ترین موضوعات مورد اختلاف، میزان هزینه‌های دفاعی ایالات متحده است. ایالات متحده، همواره دارای بزرگ‌ترین بودجه دفاعی جهان بوده و اکنون بودجه آن به ۸۵۰ میلیارد دلار رسیده است.

در همین حال، «پیت هگزث»، مجری سابق شبکه فاکس‌نیوز که به‌عنوان وزیر دفاع جدید دولت ترامپ منصوب شده است، درباره رویکرد نظامی این دولت می‌گوید: «ما می‌خواهیم بزرگ‌ترین و قدرتمندترین ارتش دنیا را داشته باشیم.» اما این اظهارات در تناقض با برخی از تصمیمات اقتصادی دولت است که خواهان کاهش هزینه‌های نظامی در برخی بخش‌ها است.

اعضای کنگره از حزب جمهوری‌خواه با این رویکرد موافق هستند، با درک این واقعیت که تهدیدهای ناشی از چین، روسیه و کره شمالی افزایش یافته و اینکه پایگاه صنعتی دفاعی ایالات متحده نیاز به گسترش دارد، آن‌ها خواهان افزایش بودجه دفاعی حداقل ۱۰۰ میلیارد دلار طی دهه آینده هستند. «راجر ویکر»، رئیس کمیته نیروهای مسلح سنا، خواهان افزایش ۲۰۰ میلیارد دلاری این بودجه است.

با این حال، یکی از اولین دستورات «پیت هگزث»، وزیر دفاع جدید ترامپ، این بود که پنتاگون را موظف کند در هر پنج سال، ۵۰ میلیارد دلار از برنامه‌های دفاعی را کاهش دهد، با این وعده که پس‌انداز حاصل را در پروژه‌های مورد علاقه ترامپ، مانند دفاع موشکی و جلوگیری از مهاجرت غیرقانونی در مرز آمریکا و مکزیک سرمایه‌گذاری خواهد کرد.

علاوه بر این، ترامپ از کنگره خواسته است که بودجه ملی سال مالی ۲۰۲۵ را که اکنون نزدیک به شش ماه از موعد آن گذشته است را تصویب کند. این بودجه قرار است سطح هزینه‌های دفاعی در سال ۲۰۲۴ را حفظ کند. «میچ مک‌کانل»، رهبر پیشین اکثریت سنا، در مقاله‌ای که در تاریخ ۳ مارس در روزنامه واشنگتن‌پست منتشر شد، نوشت: مجبور کردن ارتش ایالات متحده به تجهیز خود برای تهدیدهای سال آینده با قیمت‌های امسال و بودجه سال گذشته، دستورالعملی برای فاجعه است.

با این وجود، مهم‌ترین اظهار نظر در این زمینه متعلق به دونالد ترامپ است که در یک کنفرانس خبری در ماه فوریه اعلام کرد: یکی از اولین نشست‌هایی که می‌خواهم برگزار کنم، با «شی جین‌پینگ» رئیس‌جمهور چین و «ولادیمیر پوتین» رئیس‌جمهور روسیه خواهد بود. می‌خواهم بگویم، بیایید بودجه نظامی خود را به نصف کاهش دهیم و فکر می‌کنم بتوانیم این کار را انجام دهیم.

ترامپ نیازمند کاهش گسترده بودجه ملی است تا بتواند کسری مالی ناشی از طرح خود برای کاهش مالیات بر درآمد را جبران کند که هزینه‌های دفاعی به هدفی وسوسه‌برانگیز برای کاهش بودجه تبدیل شده است.ترامپ نیازمند کاهش گسترده بودجه ملی است تا بتواند کسری مالی ناشی از طرح خود برای کاهش مالیات بر درآمد را جبران کند، که یکی از وعده‌های اصلی کارزار انتخاباتی او بود. اما با توجه به اینکه سایر بخش‌های بزرگ هزینه‌ای در بودجه ملی، مانند تأمین اجتماعی شامل حقوق بازنشستگی، بیمه درمانی سالمندان و پرداخت بهره بدهی ملی، از نظر سیاسی دشوار یا حتی غیرممکن برای کاهش هستند، هزینه‌های دفاعی به هدفی وسوسه‌برانگیز برای کاهش بودجه تبدیل شده است.

موضوع دومی که باعث شکاف عمیق در دولت ترامپ شده، استراتژی کلان ژئوپلیتیکی ایالات متحده است. گروهی که به آن‌ها «برتری‌گرایان» گفته می‌شود، بر این باورند که ایالات متحده باید جایگاه خود را به‌عنوان یک ابرقدرت جهانی حفظ کند و توانایی اعمال نفوذ استراتژیک در هر نقطه از جهان را داشته باشد. در مقابل، گروهی که به «اولویت‌بندی‌کنندگان» معروف هستند، معتقدند که ایالات متحده باید از برخی تعهدات امنیتی خود در مناطق مختلف جهان عقب‌نشینی کند تا منابع خود را بر یک منطقه جغرافیایی محدود اما از نظر استراتژیک مهم‌تر، متمرکز کند.

اعضای هر دو گروه، هم در میان مقامات منصوب‌شده توسط ترامپ و هم در میان سیاستمداران ارشد حزب جمهوری‌خواه حضور دارند. از جمله برتری‌گرایان، سناتور «میچ مک‌کانل» است که می‌گوید: «دولت ترامپ باید قاطعانه درخواست‌های مطرح‌شده در داخل حزب جمهوری‌خواه برای کنار گذاشتن برتری آمریکا را رد کند.» او استدلال می‌کند که عقب‌نشینی ایالات متحده از برخی مناطق جهان یا پذیرش کاهش نفوذ آمریکا، نوعی تسلیم‌شدگی است که امنیت و رفاه ایالات متحده را تضعیف خواهد کرد. نمونه دیگر سناتور «تاد یانگ» است که نسبت به کناره‌گیری از نقش رهبری جهانی آمریکا هشدار داده و تأکید کرده است که رهبری جهانی هزینه دارد، اما در عین حال منافع زیادی نیز به همراه می‌آورد.

در سوی دیگر، «مارکو روبیو»، وزیر امور خارجه دولت ترامپ که پیش‌تر از برتری‌گرایان بود، اخیراً دیدگاه‌های خود را با رئیس‌جمهور جدید همسو کرده است، اما میزان صداقت او در این تغییر موضع همچنان مورد تردید قرار دارد. رهبر فکری اصلی اولویت‌بندی‌کنندگان، «الدریج کلبی» است که در دولت نخست ترامپ فعالیت داشت و اکنون نامزد معاون وزیر دفاع شده، او بر این باور است که ایالات متحده باید منابع خود را بر جلوگیری از سلطه چین بر آسیا متمرکز کند. او نه‌تنها پیشنهاد می‌کند که ایالات متحده، اروپا را به حال خود رها کند بلکه معتقد است که کره جنوبی نیز نباید انتظار داشته باشد که واشنگتن برای مقابله با کره شمالی وارد جنگ شود، زیرا این امر باعث تضعیف نیروهای آمریکایی مورد نیاز برای بازدارندگی چین خواهد شد. او حتی بر این باور است که دفاع از تایوان، اهمیت حیاتی برای آمریکا ندارد و آن را در مقایسه با منافع اصلی آمریکا که جلوگیری از هژمونی منطقه‌ای چین بر آسیا است، اولویت پایین‌تری می‌داند.

شکاف میان این دو گروه در بحث بر سر این موضوع که آیا ایالات متحده باید همچنان برای اعمال نفوذ در اروپا و خاورمیانه تلاش کند یا خیر، به‌وضوح دیده می‌شود. برخی از سناتورهای جمهوری‌خواه، در برابر رویکرد سازش‌جویانه ترامپ نسبت به روسیه مقاومت نشان داده‌اند. سناتورهای «تام تیلیس» و «مایک راوندز» به‌طور علنی اعلام کرده‌اند که ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، متجاوز و یک جنایتکار جنگی است و هرگونه مذاکرات صلح باید با در نظر گرفتن مساله اوکراین باشد. نماینده کنگره، «دان بیکن» نیز با انتشار پیامی در رسانه‌های اجتماعی، استدلال‌های اصلی ترامپ را این‌گونه رد کرده است: پوتین این جنگ را آغاز کرد، او مرتکب جنایات جنگی شد و یک دیکتاتور است که مخالفانش را به قتل رسانده است و کشورهای عضو اتحادیه اروپا کمک بیشتری به اوکراین کرده‌اند.

در همین حال، به نظر می‌رسد که ترامپ در حال آماده‌سازی مقدمات برای توافقی جدید با ایران است. او بلافاصله پس از ورود مجدد به کاخ سفید، «برایان هوک»، نماینده ویژه ایران در دولت قبلی خود را که از طرفداران سیاست «فشار حداکثری» علیه تهران بود، برکنار کرد و به‌جای او «مایکل دیمینو»، که به‌عنوان فردی عمل‌گرا در قبال ایران شناخته می‌شود را به سمت مدیر ارشد امور خاورمیانه در پنتاگون منصوب کرد. برتری‌گرایان از این حرکت که تصوری از سازش با ایران را ایجاد می‌کند خشنود نیستند. برخی از سناتورهای جمهوری‌خواه در جریان جلسه تأیید الدریج کلبی، نارضایتی خود را ابراز کرده و نامزد این سمت را به دلیل اظهارات پیشین خود که گفته بود آمریکا می‌تواند ایران مسلح به سلاح هسته‌ای را تحمل کند، مورد انتقاد قرار دادند.

همان‌طور که انتظار می‌رفت، دوستان و متحدان آمریکا در آسیا تحت فشار واشنگتن قرار گرفته‌اند تا هزینه‌های دفاعی خود را افزایش دهند و تسلیحات بیشتری از آمریکا خریداری کنند. ترامپ اخیراً فروش تسلیحات به هند را مطرح کرده است. تایوان نیز پیشاپیش در حال بررسی خرید تسلیحات بیشتر از آمریکا است تا نظر مساعد ترامپ را جلب کند.

نگرانی اصلی واشنگتن این خواهد بود که کشورهای آسیایی تا چه حد می‌توانند در مقابله با اقدام استراتژیک منطقه‌ای چین، به ایالات متحده کمک کنند.صرف‌نظر از این که واشنگتن برتری‌طلبی یا اولویت‌بندی را دنبال کند، این نگرانی در دولت‌های آسیایی تشدید خواهد شد که مجبور شوند میان آمریکا و چین یکی را انتخاب کنند. دولت ایالات متحده احتمالاً روابط خود با کشورهای آسیایی را عمدتاً در چارچوب رقابت راهبردی آمریکا و چین ارزیابی خواهد کرد. نگرانی اصلی واشنگتن این خواهد بود که کشورهای آسیایی تا چه حد می‌توانند در مقابله با جاه‌طلبی‌های استراتژیک منطقه‌ای چین به ایالات متحده کمک کنند.

آسیا کمترین احتمال را دارد که شاهد عقب‌نشینی راهبردی ایالات متحده در دوره دوم ترامپ باشد، ولی این احتمال همچنان وجود دارد. ممکن است هدف نهایی رئیس‌جمهور ترامپ، سازش با روسیه و برقراری صلح با ایران برای تمرکز بر مهار چین نباشد. این احتمال نیز مطرح است که او به دنبال توافقی با چین باشد.

ترامپ همواره از ائتلاف‌های ایالات متحده با کره جنوبی و ژاپن انتقاد کرده است، او در تاریخ ۶ مارس بار دیگر انتقادات خود از اتحاد آمریکا-ژاپن را تکرار کرد. ترامپ گفت: ما باید از آن‌ها محافظت کنیم، اما آن‌ها هیچ تعهدی برای محافظت از ما ندارند. آن‌ها از نظر اقتصادی از ما سود کلانی می‌برند، چه کسی این توافق‌ها را انجام داده است؟

برخلاف برتری‌گرایان و اولویت‌بندی‌کنندگان، ترامپ در مورد خطر سلطه چین بر آسیا و تضعیف منافع آمریکا صحبت نمی‌کند. در عوض، استراتژی اعلام‌شده او برای حفظ امنیت و رفاه ایالات متحده، شامل موارد زیر است:

۱- حفاظت از سرزمین اصلی آمریکا با یک ارتش قوی و سیستم دفاع موشکی کارآمد
۲- بازگرداندن صنایع به داخل کشور
۳- اصلاح کسری تجاری دوجانبه آمریکا

ترامپ احتمالاً بر این باور نیست که سازش با برنامه‌های ارضی چین در غرب اقیانوس آرام، مانعی بر سر راه برنامه‌های او خواهد بود. در واقع، ممکن است او در این مسیر تنها مزایای کنار گذاشتن متحدانی را ببیند که به ادعای او از حمایت آمریکا بهره‌مند شده‌اند، احتمال وقوع جنگ میان ایالات متحده و چین را از میان بردارد و در ازای عقب‌نشینی ایالات متحده، از چین امتیازات تجاری دریافت کند.

شاید به جای شعار صلح از طریق قدرت، عبارتی که بهتر سیاست دفاعی دولت جدید آمریکا را توصیف کند این باشد، «چرخش به آسیا نسخه دوم»؛ اما شاید هم نه، این عبارت بیش از حد طولانی، بیش از حد شبیه به سیاست اوباما، و بیش از حد مبهم است که مورد تأیید ترامپ برای استفاده در یک شعار تبلیغاتی قرار گیرد.