شناسهٔ خبر: 71924079 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جام‌جم آنلاین | لینک خبر

سبز و خرم مثل جمع امام حسنی‌ها؛

خوشه‌چینی از خوان کرم امام حسن (ع)

میان جمعیت دوباره می‌بینمش، همان پسربچه‌ای که آمده بود تا از خوان کرم امام حسن (ع) خوشه‌چینی کند. دست‌هایش رو به آسمان می‌رود و کریم اهل بیت (ع) را برای شفای مادرش واسطه قرار می‌دهد.

صاحب‌خبر -

به گزارش جام‌جم‌آنلاین از فارس، رد لبخندش را دنبال می‌کنم. به روبرو زل زده و با چشمایش، به خود وعده‌های شیرین می‌دهد.

آمده یک حس ناب را تجربه کند در میان جمعی که برای اتفاقی خجسته دور هم جمع شده‌اند. خوان کرمِ کریم آل طا‌ها گسترده است و از اکرام ایتام نشانه‌ها دارد.

قدم‌هایم را روی قدم‌هایش برمی‌دارم مبادا او را گم کنم و او گاه تند و گاهی هم آهسته‌تر پیش می‌رود. پسری ریزنقش است و حدود هفت هشت سال بیشتر ندارد، اما مردانه راه می‌رود!

به مسجد نزدیک می‌شود و با یکی از اصحاب مسجد گفتگو می‌کند. نگاهش به غذای نذری می‌افتد و به سمت آن‌ها اشاره می‌کند.

صدایش پچ‌پچ وار می‌آید و معلوم است که برای غذای نذری آمده. 
نزدیک افطار است و روزه‌داران برای شرکت در مراسم جشن میلاد امام حسن مجتبی (ع) گروه گروه وارد مسجد می‌شوند.

پلاکارد‌های سبز رنگ با عنوان "امام حسنی‌ام" در کنار پارچه‌های رنگی و انعکاس نور چراغ‌ها روی آنها، گوشه و کنار حیاط و شبستان مسجد را دیدنی کرده‌اند.

امروز مردم در گوشه گوشه شهر داراب و روستا‌های دور و نزدیک، این حس ناب را تجربه می‌کنند و به جمع امام حسنی‌ها می‌پیوندند.

جمع "امام حسنی‌ها" در شهری منتسب به امام حسن مجتبی (ع) دیدنی و شنیدنی است. کریم اهل بیت به وجود دوستدارانش می‌تابد و عاشقان حضرت آن را از آئینه وجودشان منعکس می‌کنند تا شعاع نور صد‌ها برابر گردد و پیرامون خود را نیز مهمان نور و سرور کند.

اینجا دلت را گره بزن

هر که می‌آید، دلش را به کرم آقای کریمان، گره می‌زند. دلگرم به شکوه و ابهتش است، به کرامت و عطوفتش. 
هر سال با نام و یاد او برکت افطارشان صدچندان میشد. روز میلادش، هر فصل از سال که باشد، فرقی ندارد هوا بهاری می‌شود و لحظه‌ها ظاهر آب و آیینه به خود می‌گیرند.

 فقط کسی که ساکن داراب است، این روز‌های توأم با عطر بهارنارنج، می‌تواند به عمق هم‌جواری با خوان لطف و کرم امام حسن مجتبی (ع) پی ببرد. 

همان پیشوایی که داراب مزین به نام و مرامش است. همان احساس زیبایی که همواره تکرار می‌شود.
تکاپوی جشن و سرور و مولودیه‌خوانی است. حیاط مسجد شلوغ‌تر شده، بزرگتر‌ها به کف زدن و همراهی با مولودیه مشغولند و کوچکتر‌ها از سر و کول هم بالا می‌روند تا برای طول و عرض محوطه را در چشم بر هم زدنی طی کنند. مسابقه دو بین پسربچه‌ها اوج می‌گیرد.

از همین خوان کرم

میان جمعیت دوباره می‌بینمش. همان پسربچه‌ای که آمده بود تا از خوان کرم امام حسن (ع) خوشه‌چینی کند، برای خودش و مادر و خواهر کوچکترش.

چند ظرف غذای نذری در دستش است و موقع رفتن رو به خادم مسجد می‌گوید که در صورت شفای مادرم، سری بعدی در همین مسجد نذرم را ادا می‌کنم.

دقایق پایانی مراسم است. جمعیت کم کم پراکنده می‌شود و من به پسرکی فکر می‌کنم که موقع رفتن، ساده و بی‌آلایش دست‌هایش را رو به آسمان گرفته و کریم اهل بیت را برای شفای مادرش واسطه قرار می‌دهد.