مساله خشونت و مواجهه جوامع با آن، همواره یکی از مباحث چالشبرانگیز در حوزههای دینی، اجتماعی و سیاسی بوده است. در جهان امروز به ویژه با گسترش فناوری و ارتباطات برداشتهای مختلف از متون مقدس درباره خشونت و مدارا، تأثیرات گستردهای بر جوامع گذاشته است. در این میان، قرآن کریم بهعنوان مهمترین متن مقدس اسلام از زوایای گوناگون مورد مطالعه قرار گرفته و گاه تفسیرهای متفاوتی از آن درباره نسبت آن با خشونت یا مدارا ارائه شده است.
نشست «قرآن، مدارا و همبستگی انسانی» که در ۲۲ اسفند ۱۴۰۳ به همت بنیاد نشر آثار شهید بهشتی، انجمن اندیشه و قلم و بنیاد اندیشه و احسان توحید، در خانه موزه شهید بهشتی برگزار شد، فرصتی بود تا با سخنرانی «محسن آرمین» پژوهشگر علوم قرآنی و سیاستمدار، به بررسی دیدگاههای قرآن دربارۀ خشونت و مدارا پرداخته شود. در این نشست، به موضوعاتی همچون استانداردهای دوگانه در برخورد با خشونت، تأثیر تاریخ بر برداشتهای خشونتآمیز از قرآن، نقش گفتوگو در کاهش خشونت، و تفسیر مفاهیمی همچون امر به معروف و نهی از منکر در بستر اجتماعی امروز پرداخته شد. آنچه در ادامه میخوانید، خلاصهای از این سخنرانی است که به تحلیل جایگاه مدارا در قرآن، بررسی خشونتهای منتسب به آموزههای اسلامی و لزوم بازنگری در تفسیرهای تاریخی و فرهنگی از این متن مقدس میپردازد.
جنایات بیسابقه اسرائیل یهودستیزی ایجاد نمیکند، اما خشونت گروههای مسلمان به نام اسلام نوشته میشود.
این پژوهشگر دینی خاطرنشان میکند که مسلمانان در این زمینه با یک مشکل مضاعف مواجهاند: در حالی که جنایات اسرائیل، با وجود خشونت بیسابقهاش، موجی از یهودستیزی در جهان ایجاد نمیکند، رسانههای بینالمللی خشونتهای انجام شده توسط گروههای مسلمان را نشانهای از خشونتطلبی قرآن و اسلام معرفی میکنند.
آیا قرآن واقعاً مشوق خشونت علیه دگراندیشان است؟
وی این پرسش را مطرح میکند که آیا آموزههایی مانند امر به معروف و جهاد، زمینهساز خشونت هستند؟ و قرآن درباره برخورد با خشونت چه نظری دارد؟
آرمین با تعریف خشونت، توضیح میدهد که خشونت به معنای استفاده از زور فیزیکی برای تخریب، آسیب، قتل یا اجبار دیگران به انجام کاری خلاف میلشان است. او تأکید دارد که خشونت یک مفهوم فرهنگی است و برداشت جوامع از آن متفاوت است؛ مثلاً سر بریدن گوسفند در جوامع اسلامی امری دینی و مستحب است اما در برخی جوامع غربی نوعی خشونت تلقی میشود.
این پژوهشگر دینی، خشونت دینی را اقدامی خشونتآمیز معرفی میکند که ریشه در برداشتهای جزماندیشانه از آموزهها و احکام دینی دارد و گاهی از سوی حکومتهای مدعی دینداری علیه مخالفان اعمال میشود. او به انواع مختلف خشونت مذهبی اشاره میکند: خشونت پیروان یک دین علیه پیروان دینی دیگر، مانند خشونت بوداییان میانمار علیه مسلمانان؛ خشونت درونمذهبی، مانند درگیریهای شیعه و سنی؛ و همچنین خشونتهای غیرفیزیکی، مانند تحقیر، توهین و ایذا. .
این پژوهشگر دینی توضیح میدهد که برخی برداشتهای نادرست از قرآن، زمینهای تاریخی دارند. در زمانی که کشورگشایی امری رایج بود، پس از پیامبر(ص)، فتوحات اسلامی با شعار نابودی کفر آغاز شد. این موضوع در حوزههای فقه، تفسیر و تاریخ قابل بررسی است زیرا در مقاطعی خاص یک خوانش خاص از قرآن بر جامعه حاکم شده است؛ برای مثال، در دوره بنیامیه، آیات مربوط به جهاد برای اهداف داخلی و ایدئولوژیک، در قالب جنگ مقدس تفسیر شدند.
با این حال، آرمین بر این نکته تأکید دارد که آیات و آموزههای ضدخشونت در قرآن باید ما را به تأمل و دقت بیشتری وادارند. در قرآن آموزههای ضدخشونت فراوانی وجود دارد و از این رو ضروری است که در برداشتهای خشونتآمیز از قرآن تردید کنیم. برخی برداشتهای خشونت طلبانه از قرآن، متأثر از عوامل تاریخی و سیاسی است.
منع خشونت زبانی در قرآن و خشونت
وی میگوید یکی از موارد مهمی که قرآن بر آن تأکید دارد، پرهیز از خشونت زبانی، تمسخر و زشتگویی است. به باور او، نکتهای که کمتر در تفاسیر به آن توجه شده، این است که ایمان و مؤمن از زشتگویی و خشونت زبانی مبرا هستند. او به برداشت آیتالله منتظری از آیه «بئس الاسم الفسوق بعد الایمان» اشاره میکند که گفته بود: «پس از ایمان، انسان مؤمن حتی در حق غیرمؤمن هم نباید سخن زشت بر زبان بیاورد.» قرآن حتی از دشنام دادن به بتهای مشرکان نهی کرده است: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (بتهایی را که مشرکان میپرستند، دشنام ندهید).
مشرکان به خشونت متوسل میشدند اما پیامبران به پیام
به گفته این پژوهشگر دینی، قرآن زشتترین ویژگی بنیاسرائیل را در خشونت، برادرکشی، خونریزی، اخراج دیگران و قتل پیامبران و عدالتخواهان معرفی میکند. در تاریخ ادیان، همواره مشرکان معاند به خشونت متوسل میشدند اما پیامبران از طریق ارسال پیام و گفتگو پیش میرفتند.
این پژوهشگر دینی بدترین نمونه خشونت را ماجرای اصحاب اُخدود میداند جایی که حاکم حبشه، مسیحیان یا یهودیان را زندهزنده در آتش سوزاند.
آرمین بر لزوم تفکیک میان خشونتهای اخلاقاً روا و ناروا تأکید میکند. خشونت برای دفاع از خود و دفع خشونت، از نظر اخلاقی موجه است و این اصل در بیانیه حقوق بشر نیز تأیید شده است.
او از نگاه قرآن توضیح میدهد که خشونت تنها تا زمانی که تجاوز ادامه دارد، مشروعیت دارد، اما نباید از حد فراتر رود. اگر دشمن متجاوز درخواست صلح کرد، باید با توکل به خدا و هوشیاری آن را پذیرفت.
آرمین این دیدگاه قرآن را در تضاد با برخی سخنان روحانیون میداند که میگویند پیامبر برای کسب قدرت آمد، نه برای ترویج اخلاق. وجود آموزههای ضدخشونت در قرآن، ما را به بازنگری در برداشتهای خشونتطلبانه از این کتاب آسمانی وامیدارد. این احتمال را نباید نادیده گرفت که برداشتهای خشونتآمیز از قرآن، متأثر از عوامل فرهنگی، تاریخی و مناسبات قدرت در گذشته بودهاند که در تفسیرها و فقه اسلامی نیز نفوذ کردهاند.
گفتگو؛ راهی برای کاهش خشونت و گسترش رواداری
آرمین معتقد است که یکی از مهمترین راههای کاهش خشونت و ترویج رواداری، ترویج فرهنگ گفتوگو است. گفتوگو حتی اگر به قانع شدن طرفین منجر نشود، سبب درک بهتر یکدیگر میشود. ما نه در خانواده، نه در مدرسه و نه در محیطهای اجتماعی، گفتوگو را تمرین نکردهایم، در حالی که قرآن و متون دینی ظرفیتهای جدی برای این امر دارند.
این پژوهشگر دینی تأکید دارد که قرآن برخلاف برخی متون مقدس دیگر، بر پایه گفتوگو شکل گرفته است. قرآن پیام خدا به انسان است که طی ۲۳ سال، از طریق مواجهه با مسائل و مشکلات و بر بستر گفتوگو نازل شده است، در حالی که کتابی مانند تورات، بیشتر روایت تاریخی از آغاز خلقت آدم است.
او بر اهمیت مفهوم جدال احسن در قرآن تأکید میکند و میگوید: جدال احسن یعنی گفتوگو، نه فرمان، عتاب یا موعظه. آرمین به سخن امام صادق (ع) اشاره میکند که گفته بود جدال غیر احسن، یعنی هدف از بحث، پیروزی بر طرف مقابل باشد، حتی اگر با انکار حقیقت همراه شود و این نوع جدل بر شیعیان حرام است. گفتوگو ابزاری است برای کشف حقیقت، نه تحمیل نظر بر دیگری. او به این نکته اشاره میکند که واژه «قول» و مشتقات آن، ۱۷۲۲ بار در ۱۳۸۵ آیه قرآن آمده است که نشان از اهمیت گفتوگو دارد.
پیامبران و گفتوگو به جای تحمیل عقیده
آرمین تأکید میکند که هدایت پیامبران نه با معجزه، بلکه با گفتوگو و استدلال انجام میشد و معجزات تنها برای اثبات نبوت بودند، نه معیار صحت آموزههای دینی. حتی زمانی که حضرت موسی با معجزات فراوان به دربار فرعون رفت، همه درخواستهای او در چارچوب گفتوگو بود.
به گفته او، میتوان قرآن را به گونهای دیگر نیز خواند و فهمید؛ خوانشی که به مراتب اصولیتر، روشمندتر و اقناعکنندهتر از برداشتهای خشونتطلبانه از این کتاب آسمانی است. یکبار هم فارغ از قرائتهای رسمی، با استقلال رأی، قرآن را از این منظر مطالعه کنیم و به درک تازهای از آموزههای آن برسیم.