روزنامه ایران با اشاره به بازیهای اخیر علیرضا داوودنژاد نوشت: علیرضا داوودنژاد در سالهای اخیر با تجربههای سخت پدرانهای مواجه شد. او در فیلم «شنای پروانه» نقش پدری که دخترش به قتل رسید را ایفا کرد و در سریال «در انتهای شب» نقش پدری که دخترش طلاق گرفته و به خانهاش برگشته را بازی کرد. در زندگی واقعی نیز او پسر جوانش را از دست داد و این مصیبت، سختترین نقش پدرانهاش را به وی تحمیل کرد. علیرغم اینکه داوودنژاد بهعنوان کارگردان شناخته میشود، با ساخت فیلم «کلاس هنرپیشگی» تواناییهای خود در بازیگری را نیز نشان داد. در سالی که او در سریالها درخشید، در زندگی شخصی نیز با سوگ از دست دادن پسرش مواجه شد.
آیدا پناهنده، کارگردان سریال «در انتهای شب»، از سختیهای متقاعد کردن داوودنژاد برای بازی در نقش «آقای زرباف» گفته است. او داوودنژاد را از سینمای قبل از انقلاب و فیلمهای او میشناخت و در نهایت با تلاش زیاد توانست او را متقاعد کند. داوودنژاد در روزهای فیلمبرداری، درباره سینمای پیش از انقلاب، مهرجویی و تجربیات خود حرف میزد و تأکید داشت که راز سینمای مهرجویی در خلق زندگی است.
داوودنژاد در «مصائب شیرین ۲» که در سال جاری به اکران رسید، در حالی سوگوار از دست دادن پسرش بود که به یاد فیلمهایی چون «مصائب شیرین» افتاد که موجب شهرت او شد. داوودنژاد در این فیلمها نقشهایی داشت که از دل زندگی و تجربههای انسانی میآمدند و این را در آثارش بهخوبی به تصویر کشید.
مؤلفه مهم در رویکرد کارگردانی داوودنژاد جسارت تجربهگرایی اوست. او با میل شدید به تجربهگرایی، تمایلات سینمایی خود را دنبال کرده و آثارش ترکیبی از سینمای بدنه، گیشه و گاه آثار شگفتانگیز بوده است. تجربهگرایی او آوانگارد هنری نیست، بلکه در بستر سینمای متعارف بازنمایی میشود. او ژانرهای مختلف را تجربه کرده و موقعیتهای جدید و خلاقانه خلق کرده است. حتی در میانسالی، با گوشی همراه فیلم ساخت. فیلم «روغن مار» نمونهای از این جسارت تجربهگرایانه است.
در آثار متأخرش، داوودنژاد از قصهگویی کلاسیک فاصله گرفته و سعی کرده تا روایتهای مدرن را تجربه کند. او همیشه بهدنبال پرسشها و پاسخهایی درباره سینما، انسان، خانواده و جامعه بوده و همین روحیه پرسشگری او را از دیگران متمایز میکند. داوودنژاد همواره زندگی را در کانون درامهای خود قرار داده و تلاش کرده تا روابط انسانی را به دقت به تصویر بکشد.