نظام آموزشیای که قرار بود بستری برای رشد و شکوفایی باشد، حالا به محلی تبدیل شده که کودکان را از تجربههای طبیعی زندگی دور میکند و به تعبیر حسینی «امروز کودکان از کودکی توسط آموزش به بزرگسالی پرتاب میشوند.» سیستمی که بهجای آموزش مهارتهای زندگی و پرورش خلاقیت، بیشتر بر حفظ دروس و موفقیت در امتحانات متمرکز شده است. از آنطرف خانوادهها را هم به همین موضوع سوق داده و آنان هم رویاهایشان را به نمرات فرزندان گره زدهاند. البته این فقط مختص دوران دبستان نیست، چراکه همین چند روز پیش هم شهرام یزدانی، مشاور آموزشی رئیسجمهور گفته بود که نظام آموزشعالی کشور مانع از ورود جوانان به زندگی شده است.شاید ساعتهای طولانی حضور در مدرسه، حجم بالای کتابهای درسی، کیفیت پایین یادگیری و آموزش مخصوصا در مقاطع پیشدبستانی و ابتدایی و برنامههای تفریحی و خلاقانه کم، همگی ازجمله مواردی باشد که بهجای تقویت روحیه، کودکان را بیشتر خسته، دلزده و حتی بیانگیزه کرده است و این مسأله زنگخطری برای یک نسل پیشرو و جامعهای است که کودکانش را پیش از موعد به بزرگسالی هل میدهد. به نظر میرسد آموزشوپرورش در کنار مسأله مهم عدالت آموزشی، باید بیشتر به کودکیکردن کودکان و لطافت این دوران اهمیت دهد. حالا سؤال اینجاست، نسلی که انرژی نهفته زیادی دارد، چراکه زندگی آپارتمانی و گسترش تکنولوژی مانع از بروز این انرژی شده است، اگر بدون تجربه کودکی بزرگ شوند چه بر سر جامعهای میآید که کودکانش را بهجای بازی و کشف، به میدان رقابت درس و امتحان میفرستد؟
کودکانی که کودکی نمیکنند
با نگاهی به زندگی روزمره دانشآموزان، از ساعتهای طولانی حضور در مدرسه گرفته تا کتابهای حجیم و استرس امتحان و نمره، متوجه این موضوع میشویم که نظام آموزشی در ایران، تا حدی کودکان را از دنیای طبیعیشان جدا کرده و به بزرگسالی زودهنگام پرتاب کرده است. علیرضا شریفییزدی، دکترای روانشناسی اجتماعی در گفتوگو با جامجم دراینباره میگوید: «با ورود نظام آموزشی نوین در ایران، یک نظام آموزشیای را بر مبنای نظام آموزشوپرورش کشورهای اروپایی مخصوصا فرانسه شاهد بودیم که در زمان خودش کار میکرد. مردمی که بیسواد بودند و توان خواندن و نوشتن نداشتند، آن سیستم به آنها آموزش میداد.»وی ادامه میدهد: «اما بعدها نظام آموزشوپرورش در دنیا متحول شد و از اواخر دهه ۵۰ ما و از اواخر دهه ۷۰ میلادی، کمکم نظام آموزشوپرورش دنیا تغییر پیدا کرد و متفکرین حوزه تعلیم و تربیت متوجه شدند که این ساختار کارایی ندارد، اینکه بچهها را از کلاس اول سر کلاس بنشانیم و به آنها اجازه رشد، بازی و فعالیت بدنی ندهیم. این سیستم در دنیا مخصوصا در کشورهایی همچون دانمارک، فنلاند، سوئد، نروژ، فرانسه و انگلیس آرامآرام جمع شد.»
فاصله کودکان با دنیای طبیعیشان
علیرضا شریفییزدی با اشاره به برخی عقبافتادگیها در سیستم آموزشوپرورش میگوید: «متاسفانه در کشور ما، نظام آموزشی اوایل قرن ۲۰ که در زمان خودش مناسب بود و کارایی داشت، پس از آن بهطورکلی کاراییاش را از دست داد. تغییر و تحولات جهانی بعد از اواخر دهه ۵۰ ما و ۷۰ میلادی، بازهم بر همان روال و روند سابق باقی ماند. هر زمان هم که قرار شد تغییر و تحولی صورت پذیرد، تحولات ساختاری و شکلی بود.» کودکانی که در روزگاران قدیم، در کوچهها بازی میکردند و در آغوش طبیعت زندگی را میآموختند و آموزش بخشی از زندگیشان بود، حالا در میان انبوهی از کتابهای درسی غرق شدهاند. شریفییزدی نیز معتقد است که ما امروزه با یک نظام آموزشوپرورش کاملا کهنه و دور از نیازهای جامعه، کودکان و نوجوانان روبهرو هستیم به شکلی که طی ۱۶هزار ساعت، زمانی که آموزشوپرورش طی ۱۲سال از فرزندان ما میگیرد، متاسفانه در این نظام آموزشی توجه زیادی به درس زندگی نمیشود.
آیندهای بدون کودکی
موضوع کیفیت آموزش در مدارس هم از آندست مسائل حائز اهمیت و مورد توجه است؛ همین چندی پیش بود که رضوان حکیمزاده، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزشوپرورش گفت که ۴۰درصد دانشآموزان دچار فقر یادگیریاند. البته او دو روز پیش هم بر ضرورت تحول در روشهای تدریس و محیطهای یادگیری تاکید کرد و از اجرای برنامههای جدید برای کاهش فقر یادگیری خبر داد. از آن طرف سیدجواد حسینی، رئیس سازمان بهزیستی کشور روز قبل گفت: «فقر آموزشی شاخصهای مختلفی دارد، اما یک شاخص آن، حق دسترسی به آموزش است. ۲۰ درصد کودکان در دنیا، حق دسترسی به آموزش را ندارند. همچنین ۲۵درصد کودکان دنیا حق آموزش استاندارد و باکیفیت ندارند.» این فقر یادگیری و کیفیت پایین آموزشی در بسیاری از مدارس کشور و در کنار آن صحبتهای اخیر رئیس سازمان بهزیستی کشور، همگی حکایت از یک تلنگر و توجه ویژه به این نسل دارد. موضوعی که شریفییزدی هم بدان اشاره میکند و به ما توضیح میدهد: «آموزشوپرورش ما اجازه رشد واقعی و علمی به بچهها نمیدهد. از آنطرف خروجیهایش اصلا نیازهای جامعه امروز ایران را که بخواهد بنا شود بر توسعه و پیشرفت، پاسخگو نیست. نه به لحاظ شکل کلاسداری، نه به لحاظ نحوه انتقال دانش از سوی معلم به دانشآموز، نه به لحاظ امکانات آزمایشگاهی، نه به لحاظ ارزشیابی پایان سال و محتوای کتب درسی و نه از نظر شیوه گزینشی که در کنکور داریم، همه اینها سیستم کهنه و ناکارآمدی است که روز به روز این فاصله را نهتنها با دیگر کشورهای دنیا بلکه با سایر کشورهای منطقه هم بیشتر میکند.»
یک آموزش شاد و خلاق
کودکی، آن فصل کوتاه و شیرین زندگی است که نباید اجازه دهیم خیلی زیر سایه آموزش رنگ ببازد. شریفییزدی هم عنوان میکند:«باید اجازه دهیم بچههاقدرت خلاقیتشان رادرمدارس بالاببرندوکودکیشان راکامل کنندویادبگیرند برای چالشهایشان، راه حل پیدا کنند و بر مبنای آن عمل کنند تا کودکان خلاق رشد کنند و هم برای خودشان و هم برای آینده این مرز و بوم مفید باشند.» اما آیا میخواهیم کودکانی داشته باشیم که پیش از آنکه فرصت زندگی کردن پیدا کنند، بزرگ شوند یا قرار است آموزش را به ابزاری برای ساختن انسانهایی شاد، خلاق و سالم تبدیل کنیم؟
کودکانی که کودکی نمیکنند
با نگاهی به زندگی روزمره دانشآموزان، از ساعتهای طولانی حضور در مدرسه گرفته تا کتابهای حجیم و استرس امتحان و نمره، متوجه این موضوع میشویم که نظام آموزشی در ایران، تا حدی کودکان را از دنیای طبیعیشان جدا کرده و به بزرگسالی زودهنگام پرتاب کرده است. علیرضا شریفییزدی، دکترای روانشناسی اجتماعی در گفتوگو با جامجم دراینباره میگوید: «با ورود نظام آموزشی نوین در ایران، یک نظام آموزشیای را بر مبنای نظام آموزشوپرورش کشورهای اروپایی مخصوصا فرانسه شاهد بودیم که در زمان خودش کار میکرد. مردمی که بیسواد بودند و توان خواندن و نوشتن نداشتند، آن سیستم به آنها آموزش میداد.»وی ادامه میدهد: «اما بعدها نظام آموزشوپرورش در دنیا متحول شد و از اواخر دهه ۵۰ ما و از اواخر دهه ۷۰ میلادی، کمکم نظام آموزشوپرورش دنیا تغییر پیدا کرد و متفکرین حوزه تعلیم و تربیت متوجه شدند که این ساختار کارایی ندارد، اینکه بچهها را از کلاس اول سر کلاس بنشانیم و به آنها اجازه رشد، بازی و فعالیت بدنی ندهیم. این سیستم در دنیا مخصوصا در کشورهایی همچون دانمارک، فنلاند، سوئد، نروژ، فرانسه و انگلیس آرامآرام جمع شد.»
فاصله کودکان با دنیای طبیعیشان
علیرضا شریفییزدی با اشاره به برخی عقبافتادگیها در سیستم آموزشوپرورش میگوید: «متاسفانه در کشور ما، نظام آموزشی اوایل قرن ۲۰ که در زمان خودش مناسب بود و کارایی داشت، پس از آن بهطورکلی کاراییاش را از دست داد. تغییر و تحولات جهانی بعد از اواخر دهه ۵۰ ما و ۷۰ میلادی، بازهم بر همان روال و روند سابق باقی ماند. هر زمان هم که قرار شد تغییر و تحولی صورت پذیرد، تحولات ساختاری و شکلی بود.» کودکانی که در روزگاران قدیم، در کوچهها بازی میکردند و در آغوش طبیعت زندگی را میآموختند و آموزش بخشی از زندگیشان بود، حالا در میان انبوهی از کتابهای درسی غرق شدهاند. شریفییزدی نیز معتقد است که ما امروزه با یک نظام آموزشوپرورش کاملا کهنه و دور از نیازهای جامعه، کودکان و نوجوانان روبهرو هستیم به شکلی که طی ۱۶هزار ساعت، زمانی که آموزشوپرورش طی ۱۲سال از فرزندان ما میگیرد، متاسفانه در این نظام آموزشی توجه زیادی به درس زندگی نمیشود.
آیندهای بدون کودکی
موضوع کیفیت آموزش در مدارس هم از آندست مسائل حائز اهمیت و مورد توجه است؛ همین چندی پیش بود که رضوان حکیمزاده، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزشوپرورش گفت که ۴۰درصد دانشآموزان دچار فقر یادگیریاند. البته او دو روز پیش هم بر ضرورت تحول در روشهای تدریس و محیطهای یادگیری تاکید کرد و از اجرای برنامههای جدید برای کاهش فقر یادگیری خبر داد. از آن طرف سیدجواد حسینی، رئیس سازمان بهزیستی کشور روز قبل گفت: «فقر آموزشی شاخصهای مختلفی دارد، اما یک شاخص آن، حق دسترسی به آموزش است. ۲۰ درصد کودکان در دنیا، حق دسترسی به آموزش را ندارند. همچنین ۲۵درصد کودکان دنیا حق آموزش استاندارد و باکیفیت ندارند.» این فقر یادگیری و کیفیت پایین آموزشی در بسیاری از مدارس کشور و در کنار آن صحبتهای اخیر رئیس سازمان بهزیستی کشور، همگی حکایت از یک تلنگر و توجه ویژه به این نسل دارد. موضوعی که شریفییزدی هم بدان اشاره میکند و به ما توضیح میدهد: «آموزشوپرورش ما اجازه رشد واقعی و علمی به بچهها نمیدهد. از آنطرف خروجیهایش اصلا نیازهای جامعه امروز ایران را که بخواهد بنا شود بر توسعه و پیشرفت، پاسخگو نیست. نه به لحاظ شکل کلاسداری، نه به لحاظ نحوه انتقال دانش از سوی معلم به دانشآموز، نه به لحاظ امکانات آزمایشگاهی، نه به لحاظ ارزشیابی پایان سال و محتوای کتب درسی و نه از نظر شیوه گزینشی که در کنکور داریم، همه اینها سیستم کهنه و ناکارآمدی است که روز به روز این فاصله را نهتنها با دیگر کشورهای دنیا بلکه با سایر کشورهای منطقه هم بیشتر میکند.»
یک آموزش شاد و خلاق
کودکی، آن فصل کوتاه و شیرین زندگی است که نباید اجازه دهیم خیلی زیر سایه آموزش رنگ ببازد. شریفییزدی هم عنوان میکند:«باید اجازه دهیم بچههاقدرت خلاقیتشان رادرمدارس بالاببرندوکودکیشان راکامل کنندویادبگیرند برای چالشهایشان، راه حل پیدا کنند و بر مبنای آن عمل کنند تا کودکان خلاق رشد کنند و هم برای خودشان و هم برای آینده این مرز و بوم مفید باشند.» اما آیا میخواهیم کودکانی داشته باشیم که پیش از آنکه فرصت زندگی کردن پیدا کنند، بزرگ شوند یا قرار است آموزش را به ابزاری برای ساختن انسانهایی شاد، خلاق و سالم تبدیل کنیم؟