باشگاه خبرنگاران جوان؛ مینا عظیمی - سیاست خارجی آمریکا در قبال خاورمیانه همواره در حال تغییر بوده است، اما این تغییرات اغلب با تصمیمات تاکتیکی آشکار میشوند که استراتژیهای بلندمدت را پنهان میکنند. تصمیم دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا برای مذاکره مستقیم با حماس، تنها یک اقدام دیپلماتیک لحظهای نبود، بلکه اعتراف ضمنی به شکست رژیم تروریستی اسرائیل در مدیریت پرونده اسر ا و همچنین ناتوانی آن در تحمیل سلطه مطلق بر مسئله فلسطین بود.
این چرخش، بحران انباشتهشده در روابط آمریکا و رژیم تروریستی اسرائیل را آشکار میکند و به واقعیت سیاسی جدیدی اشاره دارد که ممکن است موازنه قدرت در منطقه را تغییر دهد.
شکست رژیم اسرائیل در مدیریت بحران
تصمیم واشنگتن برای مذاکره با حماس، سیلی سیاسی به بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم تروریستی اسرائیل و کابینهاش بود که همواره خود را به عنوان متحدی ضروری برای آمریکا در خاورمیانه معرفی میکرد. این تصمیم ناشی از مجموعهای از اشتباهات استراتژیک نتانیاهو، به ویژه لجاجت او در امتناع از ازسرگیری مذاکرات با حماس، علیرغم نیاز فوری به حل بحران اسرای آمریکایی و صهیونیستی در غزه بود.
سالهاست که رژیم اسرائیل سیاست تعلل و اتلاف وقت را به بهای یافتن راه حلهای اساسی در پیش گرفته است، غافل از اینکه هر لحظه بدون توافق، موقعیت بینالمللی آن را تضعیف و نفوذ دشمنانش را تقویت میکند. این استراتژی کوتهبینانه رژیم، دولت آمریکا را مجبور کرد مستقیما وارد عمل شود و از واسطه سنتی صهیونیستی عبور کند. این عبور، نشاندهنده فرسایش اعتماد به توانایی کابینه نتانیاهو در ارائه راه حلهای عملی، فراتر از محاسبات حزبی و سیاسی محدود خود است.
دلالتهای سیاسی گشایش واشنگتن به روی حماس
تصمیم به مذاکره مستقیم بین دولت ترامپ و حماس، نقطه عطفی در سیاستهای آمریکا در قبال مسئله فلسطین است. برای دههها، آمریکا به موضعی سختگیرانه پایبند بود که هرگونه تماس مستقیم با جنبشهای مقاومتی را که غربیها آنان را تروریستی میخوانند، رد میکرد و اصرار داشت که نمایندگی فلسطین محدود به تشکیلات خودگردان باشد. اما واقعیت در میدان، به ویژه در غزه، معادلات جدیدی را تحمیل کرد که دیگر نمیشود آنان نادیده گرفت.
این تصمیم سه پیام استراتژیک را در خود جای داده است: یک: سلب اختیار از اسرائیل، مذاکرات مستقیم واشنگتن با حماس، نشاندهنده از دست دادن انحصار رژیم تروریستی اسرائیل در پرونده مذاکره با فلسطینیها است. تلآویو دیگر تنها طرف قادر به نمایندگی منافع آمریکا در منطقه نیست، تحولی که موقعیت سنتی آن را به عنوان شریکی ضروری تضعیف میکند.
دو: عبور از تشکیلات خودگردان: این اقدام، میزان فرسایش تشکیلات خودگردان در رامالله را نشان میدهد که به دلیل فرسودگی، فساد و ناتوانی در ارائه جایگزینهای سیاسی قابل اجرا، در وضعیت مرگ بالینی سیاسی قرار گرفته است. رویکرد آمریکا به حماس تأکید میکند که واشنگتن دیگر تشکیلات خودگردان را شریکی قابل اعتماد یا قادر به نمایندگی فلسطینیها نمیداند.
سه: شناسایی حماس به عنوان بازیگر سیاسی مشروع، صرف نشستن با حماس بر سر میز مذاکره، اعتراف ضمنی به مشروعیت سیاسی آن است، حتی اگر به شناسایی رسمی منجر نشود. این اقدام، درهایی جدید را به روی این جنبش برای ورود به پایتختهای بینالمللی باز میکند که از ترس واکنشهای آمریکا و رژیم تروریستی اسرائیل، در تعامل با آن تردید داشتند.
محاسبات ترامپ: عملگرایی در اولویت
تصمیم دولت ترامپ برای مذاکره با حماس، رویکردی عملگرایانه را نشان میدهد که فراتر از ملاحظات ایدئولوژیک سنتی است که برای دههها سیاستهای آمریکا را هدایت کرده است. مهمترین پرونده برای ترامپ، بازگرداندن اسرای آمریکایی بود، موضوعی که مستقیما به تصویر او به عنوان رئیسجمهوری قدرتمند و قادر به محافظت از شهروندانش مربوط میشود.
ترامپ که به توانایی خود در بستن معاملات افتخار میکند، حماس را در مقایسه با تشکیلات خودگردان فاقد نفوذ، موثرترین طرف در میدان دید. او به اندازه کافی به مفاهیم قدیمی در مورد تروریسم و میانهروها اهمیت نمیدهد، بلکه به دنبال نتایج ملموسی است که به اهداف سیاسی داخلی او خدمت کند.
رامالله در مخمصهای بیسابقه
در این صحنه، تشکیلات خودگردان فلسطین خود را در موقعیتی بسیار دشوار یافت. رامالله همواره به عنوان تنها نماینده قانونی فلسطینیان تلاش کرده است به امید حفظ نقش محوری خود با سیاستهای آمریکا و رژیم تروریستی اسرائیل همسو شود، اما گشایش واشنگتن به روی حماس، شکنندگی این استراتژی را آشکار کرد.
انتقاد ریاست تشکیلات خودگردان فلسطین از مذاکرات حماس با طرفهای خارجی، نشاندهنده میزان سردرگمی رامالله است. این سخنان، ترس تشکیلات خودگردان از به حاشیه رانده شدن کامل را نشان میدهد، پس از آنکه آمریکا شروع به دیدن حماس به عنوان شریکی واقعی در میدان، و نه صرفا یک سازمان مخالف کرد.
چرا حماس پاسخ داد؟
برای حماس، مشارکت در مذاکرات مستقیم با واشنگتن، فرصتی تاریخی برای شکستن انزوای سیاسی تحمیلشده بر آن و رهایی از چنگال رژیم تروریستی اسرائیل در مسیر مذاکره است. حماس سالهاست که اسیر واسطههایی بوده که اغلب تحت تأثیر موضع رژیم تروریستی اسرائیل قرار میگرفتند و این امر منجر به تعویق اجرای بسیاری از توافقها شده است.
مذاکره با واشنگتن به این جنبش فرصتی میدهد تا روایت خود را مستقیما، دور از تحریف رسانهای رژیم تروریستی اسرائیل، مطرح کند و به آن امکان میدهد خود را به عنوان یک بازیگر سیاسی مسئول و قادر به دستیابی به توافقها و حل بحرانها معرفی کند. علاوه بر این، این کانال جدید، موضع تشکیلات خودگردان فلسطین را تضعیف میکند که همواره انحصار نمایندگی سیاسی در مجامع بینالمللی را در اختیار داشته است.
چالشها و خطرات
علیرغم فرصتهایی که این مسیر فراهم میکند، چالشهای بزرگی نیز به همراه دارد. اول اینکه حماس خطر ارائه امتیازاتی را دارد که ممکن است بر موضع ثابت آن در مقاومت تاثیر بگذارد، به ویژه اگر واشنگتن فشارهایی را در رابطه با خلع سلاح یا تغییر استراتژیهای سیاسی آن اعمال کند.
دوم اینکه، عدم موفقیت در دستیابی به توافق میتواند منجر به یک شکست سیاسی شود، به طوری که جنبش خود را در معرض انتقادات داخلی قرار خواهد داد که آن را به وابستگی به وعدههای آمریکایی که ممکن است محقق نشوند، متهم میکنند.
به سوی صحنهای سیاسی جدید
آنچه امروز مشاهده میشود صرفا یک حرکت تاکتیکی نیست، بلکه آغازی برای مرحلهای است که ممکن است نقشه ائتلافها در خاورمیانه را دوباره ترسیم کند. فروپاشی انحصار رژیم تروریستی اسرائیل در واسطهگری، کاهش جایگاه تشکیلات خودگردان فلسطین، و ظهور حماس به عنوان یک طرف مذاکره مستقیم، همگی عواملی هستند که به یک نظام منطقهای جدید در حال شکلگیری اشاره دارند.
در این زمینه، نظارت بر نحوه واکنش طرفهای منطقهای به این تحول، به ویژه آنهایی که همواره حماس را تهدیدی برای نفوذ خود میدانستند، ضروری است. همچنین، این جنبش باید این مرحله را با احتیاط مدیریت کند تا از افتادن در دام امتیازاتی که به اهداف استراتژیک آن خدمت نمیکنند، اجتناب کند.
گشایش آمریکا به روی حماس، فرصتی نادر است، اما موفقیت در سرمایهگذاری آن، نیازمند تعادل دقیق بین دستیابی به دستاوردهای سیاسی فوری و حفظ اصول استراتژیک است. صحنه جدید، نقشهای بازیگران سنتی را بازتعریف میکند و زمینهای را برای مرحلهای فراهم میکند که ممکن است شاهد تحولات اساسی در درگیری فلسطین و رژیم تروریستی اسرائیل باشد.
استراتژی جدید یا قمار پرخطر؟
آنچه امروز در حال وقوع است، فراتر از مذاکرات صرفا بر سر پرونده اسرا است. همه در برابر بازسازی روابط سیاسی در منطقه قرار دارند، جایی که جایگاه رژیم تروریستی اسرائیل به عنوان واسطه انحصاری در حال کاهش است و توانایی تشکیلات خودگردان فلسطین برای انحصار نمایندگی سیاسی در حال کوچک شدن است.
برای حماس، این فرصتی تاریخی برای اثبات خود به عنوان طرفی قانونی و قادر به مذاکره و دستیابی به نتایج است و برای واشنگتن، این مسیر جایگزینی برای لجاجت رژیم اسرائیل فراهم میکند و دری را برای پیشرفت در پروندههای بسیار پیچیده باز میکند.
هفتههای آینده نشان خواهد داد که آیا این تحول منجر به راه حلهای پایدار میشود یا پیچیدگیهای بیشتری را به همراه خواهد داشت. اما آنچه مسلم است، این است که معادلات قدرت سنتی در منطقه در حال تغییر است و حماس به یک بازیگر مهم و غیرقابل چشمپوشی تبدیل شده است.
منبع: الخنادق