شناسهٔ خبر: 71855362 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: باشگاه خبرنگاران جوان | لینک خبر

به گزارش آتلانتیک؛ به گزارش آتلانتیک؛

اروپا دیگر نمی‌تواند به آمریکا اعتماد کند

دولت ترامپ با سیاست‌های رئالیستی و تضعیف اتحادها، وابستگی اروپا به آمریکا را برجسته کرده و نیاز به استقلال دفاعی اروپا را آشکار می‌سازد.

صاحب‌خبر -

اقدامات دولت ترامپ واکنش‌های گسترده‌ای را برانگیخته است، اما این واکنش‌ها اغلب غیرمفید بوده و به روایت ترامپ دامن می‌زنند. شخصیت خودکامه، ناآگاه و انتقام‌جوی ترامپ، تأثیر آشکارتری دارد، اما همچنین ایده‌های اندیشمندان حاشیه‌ای و متفکران ایدئولوژیک تأثیرگذار هستند. این تأثیرات، به همراه مسائل ساختاری مانند از دست دادن مشاغل تولیدی و ناکامی نخبگان آمریکایی، رویکرد دولت را شکل می‌دهند.

در سیاست خارجی، موضع ترامپ در مورد اروپا و اوکراین تحت تأثیر نگرش او نسبت به ناتو به‌عنوان یک ریکت حفاظت ناکارآمد، دشمنی با اوکراین و تحسین او از ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، قرار دارد. سیاست ترامپ منعطف به مسائل شخصی است، اما همچنین از ایده‌های مکتب «رئالیسم» در روابط بین‌الملل تأثیر می‌گیرد که معتقد است ارزش‌ها نباید بر سیاست خارجی تأثیر بگذارند و معمولاً کسانی که مخالف این دیدگاه‌اند را ساده‌لوح می‌داند.

این طرز فکر «رئالیستی» در زمانی که وزیر امور خارجه، مارکو روبیو، پیشنهاد داد که تقسیم روسیه و چین ممکن است به نفع آمریکا باشد، نمایان شد. این نشان‌دهنده سوءتفاهم نسبت به پیچیدگی‌های تاریخی و استراتژیک است. توافق احتمالی ترامپ با روسیه به قیمت اروپایی‌ها باعث تضعیف اعتبار و اتحادهای آمریکا می‌شود و دو قدرت دشمن را که به دموکراسی دشمنی عمیقی دارند، تقویت می‌کند.

علاوه بر این، وابستگی اروپا به امنیت ایالات متحده به‌طور فزاینده‌ای غیرقابل تحمل به نظر می‌رسد. تاریخ روابط آمریکا و اروپا مملو از تنش‌ها و تناقض‌ها است که اقدامات آمریکا اغلب منافع اروپایی‌ها را نادیده گرفته یا استثمار کرده است. با وجود دوره‌هایی از همکاری، به‌ویژه پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا بارها منافع استراتژیک و اقتصادی خود را بر اروپا تحمیل کرده است و گاهی استقلال اروپایی‌ها را تضعیف کرده است.

این رابطه همچنین به‌دلیل دینامیک‌های روان‌شناختی وابستگی پیچیده‌تر شده است. ایالات متحده اغلب اروپا را به‌عنوان یک شریک تابع می‌دیده است و اروپا به‌دلیل وابستگی به حفاظت آمریکا از خود، احساس ناراحتی و بی‌مسئولیتی داشته است. در حالی که کشورهای اروپای شرقی ممکن است به‌خاطر حمایت آمریکا در دوران جنگ سرد احساسات مثبتی داشته باشند، تجربه گسترده‌تر اروپایی‌ها پر از تنش و بی‌اعتمادی است، به‌ویژه در زمان بحران‌هایی چون بحران سوئز، جنگ ویتنام و جنگ عراق.

سابقه تاریخی نشان می‌دهد که اتحاد آمریکا و اروپا بیشتر مبتنی بر فرصت‌طلبی بوده تا شراکت واقعی. آمریکا به تجزیه امپراتوری‌های اروپایی کمک کرده و درخواست بازپرداخت بدهی‌های جنگی کرده است، در حالی که طرح مارشال، هرچند اقدامی سخاوتمندانه بود، منافع خود آمریکا را نیز در پی داشت. در طول قرن بیستم، آمریکا بارها در اروپا مداخله کرده است تا از ملی‌گرایی خود تخریبی، فاشیسم و کمونیسم جلوگیری کند، اما این مداخلات بدون جنجال نبوده است.

از نظر فرهنگی و سیاسی، آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها همیشه تفاوت‌های زیادی داشته‌اند، با دیدگاه‌های مختلف در مورد آزادی، دولت و جامعه. این تفاوت‌ها اغلب منجر به تنش‌ها شده‌اند، همانطور که شخصیت‌هایی مانند هنری آدامز و جی. دی. ونس به طور مداوم به آن اشاره کرده‌اند که تفاوت‌های ذهنی بین آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها وجود دارد.

با نگاهی به آینده، احتمالاً یک دولت آمریکایی عادی روابط مثبتی با اروپا برقرار خواهد کرد، اما اعتمادی که روزگاری پایه‌گذار اتحاد آتلانتیک بود، احتمالاً هرگز باز نخواهد گشت. میراث دو دوره ترامپ تأثیر زیادی بر برداشت‌ها از ایالات متحده در اروپا خواهد داشت و پایه‌های اتحاد باید دوباره ساخته شود، احتمالا با اروپای مستقل‌تر و از نظر نظامی قوی‌تر که می‌تواند در درازمدت مفید باشد.

برای اروپا، مهم‌ترین وظیفه این است که وابستگی روانی خود به آمریکا را پشت سر بگذارد و مسئولیت دفاع از خود را بر عهده بگیرد. یک اروپای قوی‌تر و خودکفا قادر خواهد بود از خود دفاع کند، از جمله اوکراین. با این حال، در کوتاه‌مدت، رهبران اروپایی باید از هرگونه وعده‌ای که از سوی دولت ترامپ داده می‌شود، محتاط باشند، زیرا خطر اعتماد به چنین تضمین‌هایی واقعی و عمیق است.