[ سمیه زرچینی] سکوت خیابان را صدای عبور رهگذران میشکند. در میان اینهمه رفتوآمد، شاید کمتر کسی بداند که درست در همین حوالی، مردی زندگی میکند که سالهاست زندگی هزاران نفر را تغییر داده است. مردی که رنج دیگران را رنج خود میداند و برای گرهگشایی از مشکلات نیازمندان، از هیچ تلاشی دریغ نکرده است. او که روزگاری خود با سختی و مشقت روزگار گذرانده، امروز با دستهای پرمهرش، خانههایی را روشن و امید را در دل بسیاری زنده کرده است. مهندس علی تنعمی، خیر داوطلب و همراه همیشگی هلالاحمر، سالهاست که برای کمک به نیازمندان از هیچ تلاشی دریغ نکرده است. از ساخت مدرسه و تهیه جهیزیه گرفته تا تأمین دارو و ویلچیر برای بیماران، او همواره در خط مقدم کمکرسانی بوده و در بحرانهایی مانند سیل آققلا، دوشادوش هلالاحمر به یاری مردم شتافته است. مردی که باور دارد انسانیت، مهمترین سرمایهای است که میتوان به دیگران بخشید.
کودکیِ سخت، اما قلبی سرشار از امید
علی تنعمی مردی که امروز نامش با نیکوکاری و سازندگی گره خورده، کودکی آسانی نداشته است. فرزند خانوادهای اصیل و متمول بود، اما سرنوشت، مسیر دیگری برایش رقم زد. تنها یک سیلی از پدر کافی بود تا او خانه را ترک کند و رهسپار تهران شود، بیآنکه بداند آینده چه چیزی برایش رقم خواهد زد. او بدون پشتوانهای محکم، روزها کار میکرد و شبها درس میخواند. روزهایی را تجربه کرده که تنها از بوی کباب سرمست میشد، اما توان خرید یک لقمه نان را هم نداشت. اما هیچگاه امیدش را از دست نداد. با دستان خالی اما ارادهای پولادین، زندگی را ساخت و بعدها به یکی از برجستهترین معماران کشور تبدیل شد.
17 شرکت، اما هنوز دغدغهمند مردم
در جوانی، تنعمی نهتنها موفق به ادامه تحصیل شد، بلکه به یکی از کارآفرینان و معماران برجسته کشور تبدیل شد. او 17 شرکت را بهصورت همزمان مدیریت میکرد، اما هیچگاه در میان محاسبات اقتصادی، درد مردم را از یاد نبرد. خاطرات سخت کودکی، تصویری در ذهن او حک کرده بود که هرگز نمیتوانست نسبت به رنج دیگران بیتفاوت باشد. همین تفکر، او را وارد دنیای خیرین کرد؛ جایی که توانست با ساخت مدارس، تهیه جهیزیه، کمکهای درمانی و اشتغالزایی، زندگی هزاران نفر را تغییر دهد.
مدرسهسازی؛ بنای آیندهای روشنتر
نقطه آغاز فعالیتهای خیرخواهانه او ساخت ۱۴ مدرسه در نقاط مختلف مشهد و همدان بود. این خیر داوطلب باور داشت که آموزش، کلید تغییر سرنوشت افراد است. مدارسی که او ساخت، امروز میزبان کودکانی است که شاید اگر این فرصت را نداشتند، مسیر زندگیشان به سمت محرومیت و سختی کشیده میشد.
جهیزیه برای زوجهای کمبضاعت
چراغ خانههایی که روشن شد پس از مدرسهسازی، دغدغه دیگری او را به حرکت واداشت؛ کمک به زوجهای جوانی که توان تهیه جهیزیه را نداشتند. این خیر هلال احمری، ستاد جهیزیه را راهاندازی کرد تا برای زوجهای کمبضاعت، بهویژه افراد دارای معلولیت، وسایل اولیه زندگی را فراهم کند. او با چشمانی درخشان میگوید:«هر خانهای که با این جهیزیهها روشن شد، برای من بهاندازه ساخت یک قصر ارزش داشت.»
حمایت از بیماران؛ وقتی دارو از دغدغه به آرامش تبدیل میشود
یکی از مهمترین و اثرگذارترین اقدامات او، کمک به بیماران نیازمند است. او به داروخانههایی که مراجعان کمبضاعت دارند، پول میدهد تا افرادی که توانایی خرید دارو را ندارند، بیدارو نمانند. تصور کنید بیماری که در رنج بیماری است، نگران هزینه دارو هم باشد؛ مهندس تنعمی آمده است تا این نگرانی را از بیماران بگیرد. ویلچر به جای تاج گل؛ فرهنگی که جا افتاد یکی از طرحهای ابتکاری و تأثیرگذار او، جایگزینی تاج گل در مراسمهای عزاداری با خرید ویلچر برای بیماران نیازمند بود. این ایده، ابتدا شاید عجیب به نظر میرسید، اما امروز به یک فرهنگ تبدیل شده است. او لبخندی میزند و میگوید:«وقتی دیدم چقدر بیماران نیازمند ویلچر هستند، گفتم چرا هزینههایی که فقط برای تجملات است، به یک کمک ماندگار تبدیل نشود؟ خوشحالم که مردم این ایده را پذیرفتند.»
همیشه در خط مقدم کمکرسانی
تنعمی، در هر بحرانی که نیاز به کمک بوده، حاضر شده است. از سیل آققلا در استان گلستان گرفته تا حمایتهای گسترده از هلال احمر، او همیشه در لحظههای سخت، در کنار مردم بوده است. او با تحسین، از دکتر پیرحسین کولیوند، رئیس جمعیت هلال احمر ایران یاد میکند و میگوید:«کولیوند انسانی خوب و باوجدان است. او هم مثل من، کمک به نیازمندان را یک اولویت میداند.»
راز موفقیت یک خیر؛ انسانیت فراتر از هر چیز
تنعمی، خیر بودن را نه یک وظیفه، بلکه یک عشق میداند. او معتقد است که:«هرچه دارم، از مردم است و باید به همان مردم بازگردانده شود.» او با چهرهای آرام و چشمانی پر از امید میگوید:«همه جای ایران، سرای من است. خوبیها و بدیهایش برای من فرقی ندارد، من برای سربلندی این کشور تلاش میکنم.»
چراغی که خاموش نمیشود
علی تنعمی، فقط یک نام نیست؛ او یک جریان، یک تفکر و یک الگوی زنده از این حقیقت است که با دستان خالی هم میتوان ساخت، میتوان تغییر داد، میتوان امید بخشید. او همچنان در میدان است، همچنان میسازد، همچنان حمایت میکند. چراغی که او روشن کرده، خاموش نخواهد شد؛ زیرا در قلب هزاران نفری که به آنها کمک کرده، جای دارد.