به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، نوروز در راه است، اما شکوه گذشتهاش را از دست داده است. جشن همبستگی و امید زیر سایه فقر و نابرابری کمرنگ شده و دیگر برای بسیاری از مردم، به جای شادی، نگرانی به همراه دارد. هزینههای سرسامآور، سنتی دیرینه را به ضیافتی دستنیافتنی تبدیل کرده و نوروزی که روزگاری جشنی برای همگان بود، اکنون تنها برای عدهای خاص باقی مانده است.
آجیل؛ از نماد برکت تا گواه شکاف طبقاتی
آجیلی که زمانی بخشی جداییناپذیر از مهمانیهای نوروزی بود، اکنون به کالایی لوکس تبدیل شده است. قیمتهای نجومی، آن را از دسترس بسیاری خارج کرده و دیگر نشانی از سخاوت و برکت در آن دیده نمیشود. یک کیلوگرم پسته شور درجهیک با قیمتی معادل یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان، بادام هندی با قیمت یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان و مغز فندق شور که به یک میلیون و ۳۸۰ هزار تومان رسیده، معنای جدیدی به این خوراکی سنتی بخشیده است. این اعداد تنها قیمتها نیستند، بلکه نشان از فروپاشی تدریجی سنتهایی دارند که قرنها همراه مردم بودهاند.
سفرههای نوروزی که روزگاری مملو از نعمت و شادی بودند، حالا نمادی از شکاف اقتصادی شدهاند. وقتی تهیهی سادهترین اقلام پذیرایی به چالشی جدی تبدیل شود، نوروز دیگر جشنی برای همه نخواهد بود. آنچه از این آیین باستانی باقی مانده، تنها در توان خرید اقشار خاص خلاصه شده است.
لباس نو؛ از حق همگانی تا امتیاز طبقاتی
نوروز همواره با خرید لباس نو برای کودکان همراه بوده است. بازارهای پررونق، خانوادههایی که با شوق به دنبال بهترین لباسها بودند، و چهرههای خوشحال کودکان، بخشی از زیبایی این جشن به شمار میرفت. اما حالا این رسم ساده نیز در چنگال بحران اقتصادی گرفتار شده است. هزینههای گزاف لباس، بخش بزرگی از جامعه را از این شادی محروم کرده و مفهومی مانند "لباس نو" دیگر یک حق همگانی نیست، بلکه امتیازی برای قشری خاص به شمار میرود.
بسیاری از کودکان، بهجای انتخاب لباس دلخواهشان، با واقعیت تلخ "نمیتوانیم بخریم" روبهرو شدهاند. لبخندهای کودکانه در سایه مشکلات اقتصادی رنگ باخته و بازارهایی که روزگاری مملو از خریداران بودند، حالا برای اکثریت جامعه به فضایی غیرقابلدسترس تبدیل شدهاند.
سفر نوروزی؛ از سنت خانوادگی تا رؤیایی محال
نوروز نهتنها جشن دیدوبازدید بود، بلکه فرصتی برای سفر و تجدید روحیه نیز محسوب میشد. اما هزینههای سرسامآور هتلها، اقامتگاهها و حتی بلیتهای وسایل حملونقل عمومی، سفر را برای بسیاری از خانوادهها به امری ناممکن تبدیل کرده است. خیابانها و جادههایی که زمانی پر از مسافران نوروزی بودند، حالا به شکل معناداری خلوت شدهاند.
برای بسیاری، سفر نوروزی دیگر یک انتخاب نیست، بلکه یک رؤیا است که در سایه مشکلات اقتصادی رنگ باخته است. خانههایی که زمانی میزبان عزیزان بودند، حالا در سکوتی سرد فرو رفتهاند. جشنهایی که برای همدلی و دیدار خانوادهها برگزار میشدند، حالا به دلیل ناتوانی مالی بسیاری از مردم به فراموشی سپرده شدهاند.
نوروزی که در حال از دست رفتن است
نوروز قرنها از دل جنگها، قحطیها و بحرانهای مختلف گذشته است، اما بحران اقتصادی امروز تهدیدی جدی برای بقای آن محسوب میشود. این جشن باستانی، اگر همچنان در مسیر خصوصیسازی و انحصار طبقاتی قرار بگیرد، در آینده نهچندان دور، تنها در کتابهای تاریخ باقی خواهد ماند. در جامعهای که تأمین حداقلهای یک جشن ملی به چالشی بزرگ تبدیل شده، دیگر جایی برای امید به حفظ هویت فرهنگی باقی نمیماند.
امروز نوروز در تقاطع مسیر خود قرار دارد. یا همچنان به جشنی برای همه مردم تبدیل خواهد شد، یا به تدریج در حافظهی جمعی محو میشود. آیندهی این آیین در دستان سیاستگذاریهایی است که یا بار سنگین اقتصاد را از دوش مردم برمیدارند یا آن را به سنتی برای گروهی خاص محدود میکنند. در شرایط کنونی، هر روز که میگذرد، نوروزی که میشناختیم، بیش از پیش از دست میرود.