وقتي سخنان تحقيرآميز ترامپ و معاون تازه به دوران رسيدهاش ونس در كاخ سفيد از ديد دوربين رسانهها به جهان مخابره شد، همگان ترامپ را در هيبت مردي همانند مارتين لوتركينگ يا مادر ترزا ديدند كه براي صلح جهاني دل ميسوزاند و زلنسكي را براي كشته شدن اين همه انسان بيگناه در جنگ با پوتين مورد سرزنش قرار ميداد. اين نمايش با ظاهر انساني براي صلح اگر براي زلنسكي هميشه بازيگر نقش مظلوم تازگي داشت و به همين دليل در اين ورق بازي جديد بهت زده از كاخ سفيد رودست خورد، ولي براي مردمان خاورميانه وقتي منافع شركتهاي اسلحهسازي امريكايي و استعمارگري سران اين كشور به ميان ميآيد هرگز اين نقش بازي كردنها تازگي خاصي ندارد. مثالي بزنم. سالهاست كه دولتمردان امريكا با ادعاي دموكراسيخواهي در ديگر كشورها مداخله ميكنند. البته هميشه عزيزان ناز كردهاي مثل عربستانسعودي كه گاو شيرده هزار ميليارد دلاري هستند از اين ماجراها و فضاي دموكراسيخواهي واشنگتن كاملا بهدور هستند، ولي به هر حال هميشه ظاهر قضيه براي اين كشور اهميت بسيار دارد..
ولي در شروع حمله جرج بوش به افغانستان اين نقاب حقوق بشر به صورت جالبي از چهره اين مقامات فرو افتاد در وقتي كه اسيران مشكوك به همكاري با القاعده را نه در خاك خود بلكه در زندان گوانتانامو و در خاك اجارهاي كشور كوبا زنداني كردند. چرا؟ تا هيچ كدام از حقوق مدني زندانيان به عنوان حق طبيعي هر انسان در داخل خاك امريكا شامل آنان نشود. يعني يك انسان در دو نقطه از جهان با دو حقوق انساني مواجه است، آنهم با صلاحديد ما دولتمردان امريكايي. اكنون ترامپ با دستيار بسيار متملق و چاپلوسش ونس در نقش شخصيتهاي معروف رمان دكتر جكيل و مستر هايد فرو رفتهاند. از سويي به خاطر چند دلار از دست داده بر سر زلنسكي فرياد دروغين صلح ميزنند و ساعت 12 شب و دوباره به دراكولاهايي تبديل ميشوند كه بر سر مردمان غزه دندان نشان ميدهند كه اگر تسليم رفيق ما نتانياهوي فرانكشتين نشويد همه شما را به جهنم ميفرستيم. تنها چيزي كه در اين ميانه هميشه ثابت است، حفظ منافع و دلارهاي رنگي است، وگرنه فرانكشتين، فرانكشتين است و دراكولا با هر ظاهر انساني باز هم دراكولاست. هر چند در ساعاتي اداي انسانهاي خوب را بازي كنند. زلنسكي هم از قديم خرگوشي بوده كه در رقابت هميشگي غرب و شرق، با درخواست ورود به ناتو يا اتحاديه اروپا احمقانه سمت و جهت بدنه كشورش را به سوي يكي ميگيرد غافل از آنكه دعواي آن دو صرفا بر سر تكهاي بزرگتر و لذيذتر از ران اوست و نه دلسوزي و دفاع از او يا كشورش و در نمايش كاخ سفيد بود كه زلنسكي اينبار به جاي اداي نقش ظاهري داده شده به عنوان شير براي مدافعه از غرب، فهميد كه سالهاست كه صرفا دلقكي است در هر دو صورت بازنده اين ماجرا. دهها سال بعد فرزندان همه ما در تاريخ گذشتگانشان خود ميخوانند كه فردي در امريكا رييسجمهور بوده كه در يك آن خواهان تصرف چند كشور ازجمله كانادا، گرينلند، كانال پاناما و غزه است و در نقش ميانجي مانند اسلافش در قضيه فلسطين و اسراييل دست يكي را از پشت بسته و در مقابل به ديگري بمبهاي دو تني براي كشتن پنجاه هزار بيگناه ديگر ميدهد و تمامي ژستهايش مانند موسوليني ديكتاتور ايتالياست و خود را كاملا ميانجي منصفي ميشمارد و درنهايت مدعي جدي تصاحب جايزه صلح نوبل است. بيشك دل آنان به حال همه ما گذشتگان خواهد سوخت كه پدربزرگها و مادر بزرگهايشان با چه ديوانههايي طرف بودهايم، ولي يقينا در دوران آنان از اين دكتر جكيل و مستر هايدها ديگر خبري نخواهد بود. اين سنت واقعي و هميشگي تاريخ است.