شناسهٔ خبر: 71832340 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جماران | لینک خبر

/گزارش جماران/

جنبش‌های ضدسیستمی/ یادداشتی از سعید حجاریان در ایام بیست و پنجمین سالروز ترورش + بازخوانی کوتاه برخی مواضع در محکومیت این واقعه تروریستی

ترور سعید حجاریان در ۲۲ اسفند ۱۳۷۸ تنها یکی از بحران‌های آن دوران بود. وقایع موسوم به قتلهای زنجیره‌ای و ریشه یابی آن با اصرار رئیس جمهور وقت سید محمد خاتمی، فاجعه حمله به کوی دانشگاه و حملات کور خمپاره‌ای منافقین به برخی نقاط تهران را می توان از دیگر وقایع مهم سال ۱۳۷۸ برشمرد.

صاحب‌خبر -

بیست و پنچ سال پیش در روز ۲۲ اسفند ۱۳۷۸ سعید حجاریان در مقابل ساختمان شورای اسلامی شهر تهران واقع در ضلع جنوبی پارکشهر خیابان بهشت به دست سعید عسگر ترور شد. گلولهٔ شلیک شده به گونهٔ سعید حجاریان اصابت کرد و وارد گردن او شد اما با کوشش پزشکان او به شکل معجزه‌آسایی زنده ماند، گرچه هنوز هم از عوارض این ترور رنج می‌برد.پس از این واقعه تروریستی بسیاری از احزاب و تشکلها، شخصیت‌ها و مسئولان کشوری و در راس آنها مقام معظم رهبری با صدور پیام‌ها و اعلام مواضع به محکومیت این ترور پرداختند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:

 

ترور حجاریان

 

پیام مقام معظم رهبری در مورد ترور سعید حجاریان

مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در پی ترور سعید حجاریان،‌نائب رئیس شورای شهر تهران، پیامی منتشر کردند. متن پیام معظم له به شرح زیر است: ترور ناجوانمردانه نایب رییس شورای شهر تهران ـ که در چند روز گذشته اتفاق افتاده، عمل جنایت آمیزی است که می‌‌تواند بخشی از یک توطئه خطرناک برضد مصالح کشور و ملت ونظام اسلامی باشد. ایجاد ناامنی و پدید آوردن جو وحشت و اضطراب برای شهروندان از هدف‌هایی است که همیشه توطئه‌گران و دشمنان ایران اسلامی در پی آن بوده‌اند و این حادثه اندکی پس از انتخابات و در آستانه عید، در جهت همان خواسته شیطانی وخیانت‌آمیز است. اینجانب وجود توطئه سازمان یافته‌ای را که آرامش ملی و استحکام نظام اسلامی را آماج ساخته در این ترور شوم احساس می‌کنم و همه دستگاههای مسؤول رابه پیگیری هوشیارانه آن فرامی‌خوانم. بزرگترین خدمت به جنایتکاران و دشمنان پلید آن است که به جای هوشمندی در شناخت دشمن توطئه‌گر،کسانی از این حادثه تلخ برای هیجان افکار عمومی و ایجاد سوء ظن و اغتشاش استفاده کنند و کار را بر ماموران امنیت عمومی دشوار سازند، همزمانی این حادثه با جنایت منافقین در خمپاره‌ انداختن به یک منطقه مسکونی در تهران هر هوشمندی را باید نسبت به توطئه دشمن در ایجاد ناامنی ملی حساس کند و هشداری جدی نسبت به طرح‌های خطرناک دشمن غدار باشد. کسانی که با تهییج افکار عمومی و نشانه‌گرفتن اشخاص و جناح‌های داخلی، جو اضطراب و ناامنی را تشدید می‌کنند، دانسته یا ندانسته به دشمن کمک می‌رسانند. اینجانب با ابراز تاسف عمیق از ترور نایب رییس شورای شهر تهران آقای حجاریان و دعا و ابراز همدردی با خانواده متدین و محترم ایشان، تاکید می‌کنم که نیروهای امنیتی و انتظامی با سرعت عمل و دقت، عوامل جنایت را شناسایی کنند و به فضایی که برای دشمن بیگانه ، مطلوب و برای امنیت ملی چون زهری خطرناک است، خاتمه دهند.
 

سخنان مشاور رئیس جمهور خاتمی، معاون اول دولت و اولین وزیر اطلاعات دولت خاتمی پس از عیادت از حجاریان

میرحسین موسوی: پیگیری قتل‌های زنجیره‌ای واکسنی برای نیروهای امنیت است

مشاور رئیس جمهور و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: روشی را که سعید حجاریان در خصوص پیگیری قتلهای زنجیره‌ای دنبال میکرد، باید دنبال کنیم،‌چون پیگیری این قتل‌ها واکسنی برای گروه‌ها و دستگاه های امنیتی کشور ایجاد خواهد کرد. مهندس میرحسین موسوی در جمع خبرنگاران در بیمارستان سینا با محکوم کردن ترور سعید حجاریان گفت:‌ باید دید وی در چند سال گذشته چه مسایلی را عنوان کرده و چه کسانی با وی مخالفت کردند. وی هر اتفاقی که در جامعه رخ می‌دهد را مبتنی بر یک مبنای نظری ذکر کرد و افزود: ممکن است کسانی که آن را تبلیغ و ترویج می‌کنند، متوجه این مساله نباشند. اما گروه هایی که به انقلاب طمع دارند، از آن در جهت خلاف انقلاب و تبلیغ تزهای خود استفاده می‌کنند که باید با این شیوه مقابله کرد. میرحسین موسوی انفجارات روز گذشته را کار منافقان دانست و خاطرنشان ساخت:‌منافقان ،مخالف آرامش مردم بوده و قصد ایجاد آشوب در کشور را دارند و مردم باید هوشیار باشند. وی تاکید کرد: منافقان و کسانی که از نظر تشکیلاتی با آنها همسو هستند. نمی‌خواهند خواسته‌های مردم از روش‌های قانونی برآورده شود. میرحسین موسوی در پایان، به کارگیری راههای مسالمت‌آمیز را از طرق قانونی تنها راه پیشرفت کشور ذکر کرد.

 

دکتر حسن حبیبی: ممکن است ترور حجاریان با قتل‌های زنجیره‌ای مرتبط باشد
 
دنیا از نتیجه انتخابات اخیر مجلس ایران، اظهار رضایت می‌کند، ولی در عین حال نگران و ناخشنود نیز می‌باشد. دکتر حسن حبیبی، معاون اول رئیس جمهوری، که امروز در جمع خبرنگاران در بیمارستان سینا سخن می‌گفت، در بیان وجود ارتباط میان انتخابات مجلس ششم با ترور سعید حجاریان افزود: به همین خاطر اجرای هرگونه برنامه‌ای از سوی ایشان امکان‌پذیر است. وی همچنین گفت: ممکن است این ترور با قتل‌های زنجیره‌ای در ارتباط باشد. حبیبی با انتقاد از ترویج خشونت در سطح جامعه اظهار داشت: من با آنارشیسم و فاشیسم به شدت مخالف هستم.
 
کروبی: مسؤولان باید برای رفع‌نگرانی مردم،مساله یافتن عوامل ترور حجاریان را به صورت جدی پیگیری نمایند
شبهه‌هایی وجود دارد که برای مشخص شدن آنها باید مدتی صبر کرد تا دریافت که ترور حجاریان کار عوامل داخلی است یا خارجی و آیا با مساله قتلهای زنجیره‌ای مرتبط است یا خیر.
مهدی کروبی، دبیر مجمع روحانیون مبارز، طی عیادت از سعید حجاریان، با بیان این مطلب در جمع خبرنگاران افزود: در حال حاضر نمی‌توانم بگویم که حتما این ترور با پرونده قتلهای زنجیره ای در ارتباط است یا نه. وی با تاکید بر لزوم حفظ آرامش و صبوری از سوی مردم اظهار داشت: مسؤولان باید برای رفع‌نگرانی مردم، قضیه را به صورت جدی پیگیری نمایند. کروبی با بیان این که ماموران امنیتی پیش از این، قضایای پیچیده‌تری را هم کشف کرده‌اند، تاکید کرد: کشف این مساله برای ماموران اطلاعاتی و امنیتی ما کار دشواری نیست.
 
دری نجف‌آبادی درگفتگو با ایسنا: مراکز امنیتی، باید به سرعت اظهارنظر کنند
 
در مورد ارتباط ترور آقای حجاریان با پرونده قتلهای زنجیره‌ای، نمی‌توانم نظر قاطعی ارائه بدهیم و مراکز امنیتی باید هرچه سریعتر اظهار نظر روشن و مستدل خود را در این زمینه اعلام کنند. حجت‌الاسلام والمسلمین دری نجف آبادی، رئیس دیوان عدالت اداری، در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ضمن بیان این مطلب تصریح کرد: دشمنان و کسانی که این توطئه را تدارک دیده‌اند، تیرشان به خطا رفت. و مردم از این که در ایام عید بار دیگر یکی از یاران خوب و خدمتگذاران صدیق نظام را در کنار خود می‌بینند خوشحال هستند. وی ـ که برای عیادت مهندس حجاریان، در بیمارستان سینا تهران حضور یافته بود، همچنین افزود: کسانی که می اندیشند می‌توانند با چنین ترورهایی در بین مردم تضاد، التهاب و جنگ روانی ایجاد کنند و یا بر اختلاف نظرهای سیاسی دامن بزنند، قطعا ناامید خواهند شد، چرا که از این ترفندها به جایی نمی‌رسند. وزیر پیشین اطلاعات همچنین با تاکید بر عدم توفیق جریانهای کور، منافقان و جنایتکاران در به دست آوردن مشروعیت از سوی مردم گفت: به طور قطع نخستین آسیب چنین جنایتهایی به منافقان، آمریکا و اسرائیل خواهد رسید. همچنین کسانی که با وابستگی مستقیم و غیرمستقیم به بیگانگان سیاستهای آنها را اجرا می‌کنند، توجه داشته باشند که دشمن از چنین جنایاتی بیشترین استفاده را خواهد کرد. حجت الاسلام دری نجف آبادی در پایان یادآور شد: از مردم می‌خواهم که وحدت کلمه، انسجام، همفکری و تفاهم خود را حفظ کنند و اگر اختلاف نظرهایی وجود دارد، آن را در چارچوب قانون، اخلاق، ادب و معیارهای شرعی مطرح سازند.

 

یادداشت ابراهیم حاتمی‌کیا در ۹ فروردین ۱۳۷۹ منتشره در روزنامه صبح امروز:

عکس "سعید عسگر" را روزنامه‌ها چاپ کردند. تصویری نه چندان واضح. اگر گذری تصویرش را ببینی یک لحظه با "حاج همت" اشتباهش می‌گیری. چه می‌گویم. سعید عسگر و شهید حاج همت! من هم جا خوردم. چه شده است. آغاز سال 79 و چنین توهمی!

 

1- نمی‌دانم اواخر جنگ هنوز خاطرتان هست. بعد از قبول قطعنامه از طرف ایران و حمله گروهک رجوی از سمت جنوب غرب ایران. خشمی‌ غریب از سوی مردم. پخش دیرهنگام موسیقی ای ایران! از رادیو و تلویزیون! همان روزها من هم در هیبت فیلمبردار به کرمانشاه رسیدم. شهر نیمه تعطیل، خبر از توقف گروهک رجوی در نزدیکی منطقه کوزران. در حال گشت شهر بودم که رفیقی را یافتم. او مضطرب بود و به ما پیشنهاد داد هرچه سریعتر لباسهایمان را تغییر دهیم. چرا که "شهر آلوده" است.

 

واژه شهر آلوده برای اولین بار به گوشم رسید. می‌گفت گروهک رجوی در هیبت بچه‌های رزمنده در آمده‌اند و تشخیص آن‌ها از نیروهای واقعی بسیار سخت است. برای عوض کردن لباس مقاومت کردم، چرا که لباس ساده خاکی رنگ- مثل همیشه- بر تن داشتیم و اصلا لباس بزمی ‌همراهمان نبود. وقتی مقاومتم را دید دستم را گرفت و وارد محوطه‌ای کرد که یادم نیست، مدرسه بود یا پادگان. دیدم عده‌ای در گوشه وسیع حیاط دست بسته نشسته‌اند. حیرت کردم جوانانی مثل ما، عین ما. بعضی چفیه بر گردن، ریش بر صورت و در قد و قواره بچه‌های رزمنده. دقایقی شوک زده بودم چه می‌دیدم، همه به زبان ما سخن می‌گویند.

حتی لهجه‌های شهرستانی آنها قابل تشخیص بود. بیرون زدم، حال خوشی نداشتم، گمانم بر این بود که کمی‌ استراحت حالم را عوض خواهد کرد و می‌توانم به کار فیلمبرداری برسم. ولی کم کم احساسی دیگر قوی‌تر شد. حال در مقابلت شهری می‌دیدی پر از جوانانی همچون خودت. ولی دیگر آن حس قبلی را نداشتی، دچار خوف و رجا می‌شدی. از انبوه دیدن آنها لحظه‌ای وحشت می‌کردی و لحظه‌ای خوشحال. دوربین در دستم بیکار مانده بود، حسب معمول جلو می‌رفتم. خسته نباشید می‌گفتم، شوخی می‌کردم تا در مقابل دوربین راحت باشند، ولی نمی‌دانستم با این حال خودم چه کنم. همه در وضعیت متهم برایم بودند. مگر نشانی می‌دادند و من آرام می‌شدم. تازه فهمیده بودم مفهوم شهر آلوده را.

 

2- نمی‌دانم روزهای حملات شیمیایی عراق خاطرتان هست. عملیات خیبر، بدر. آغاز موج جدیدی از بازدارندگی قوای ایرانی توسط بمب‌های شیمیایی. اجباری شدن اقدامات پیشگیری و مجهز شدن رزمنده‌ها به ماسک‌های تنفس. قاعده این ماسک‌ها چنان بود که باید محکم به صورت می‌چسبید و هیچ منفذ اکسیژن جز از طریق فیلتر ماسک نباید به مشام می‌رسید و یک چیز مانع بزرگی بود. ریش بچه‌ها! به چشم دیدم مقاومت بچه‌ها را که حاظر نبودند ریششان را بتراشند. ولی واقعیت خشن‌تر از این مقاومت‌ها بود، ریش‌ها تراشیده شد و اتفاق جدیدی افتاد، چهره‌هایی تازه خلق شد، یک جوری شده بودیم. به هم می‌خندیدیم. بعضی زیباتر و بعضی کج و کوله‌تر از قبل.

برمی‌گردم سر همان دو سطر اول. تا اینجا سعی کردم آرام، نرم، متین و منطقی جملات را بچینم ولی از این به بعدش فشار بغضم به نوک قلم بیش از حد فشار آورده است و عنقریب از حرکت بازماند. پس اجازه دهید راحت باشم.

 

عزیزان شهر آلوده است. چفیه حاج همت به یغما رفته است. ریش به خون خضاب شده حاج همت به دست صورتک سازان نیرنگ و نفاق، جعل شده است. بهوش باشیم. من نمی‌دانم چه اصراری بوده است که همه روزنامه‌های دوم خرداد چنین عکسی را از سعید عسگر قاب کرده‌اند. خدا کند مکر ژورنالیستی نباشد. خدا کند از حب علی دست به چنین کاری زده باشند. وای چه می‌بینم. سال 79 روزنامه‌ها با عکسی آذین می‌شوند که چفیه، این نماد بسیجی، همچون نماد آغازی شوم بر سال جدید تعبیر شود!

 

دوباره بر می‌گردم سر همان دو سطر اول. وقتی یکی از همین روزنامه‌ها را به رفیقی از یادگارهای جنگ نشان دادم. در سکوت سرش را پایین انداخت. ما سینمایی‌ها هر ثانیه و هر لحظه برایمان حساب و کتاب دارد. من این سکوت و سر به زیر انداختن را می‌فهمم. نکند این سر به زیر انداختن ما به حساب ندامت و شرمندگی باشد. این غم بزرگ را کجا طرح کنیم که این روزها ضربه‌ای که به اساس و پیکره جنگ رفته‌ها وارد می‌شود کمتر از گلوله‌ای نیست که به سمت سعید حجاریان شلیک شد. من دلم گواهی می‌دهد که سعید حجاریان هم این غم بزرگ را درک می‌کند چرا که او نیز متعلق به همین نسل جنگ رفته‌هاست.

 

من تحلیل‌گر خوبی نیستم. ولی وقتی شهر آلوده می‌شود جز سایه نشستن و نظاره‌کردن کاری از دستمان بر نمی‌آید. نمی‌دانم چه مرگم شده است که زبان به تکلم باز کرده‌ام. حس غریبی آزارم می‌دهد. نکند سال 79 سال به محکمه کشاندن بچه‌هایی باشد که هشت سال به دفاع از این آب و خاک "یا علی" گفتند. مواظب باشیم در دام سیاست بازانی گرفتار نشویم که چنان واژه‌ها را مسخ کنند که نام بسیج و بسیجی مترادف با خشونت تعبیر شود. هر سعیدی، عسگر نیست. هر سعیدی، امامی‌ نیست. می‌تواند سعید حجاریان نیز باشد.

 

اینک با گذشت ربع قرن از ترور سعید حجاریان، وی که خود از فعالان پیش و مسئولان پس از پیروزی انقلاب اسلامی - حداقل تا روز ۲۲ اسفند که ترور شده - بوده است؛ با انتشار یادداشتی که ارتباطی با حادثه ترور خودش ندارد، به مفهوم ضد سیستم اشاره می‌کند. او که خود پیش از انقلاب اسلامی ضد سیستم حاکم بود، حالا نیز از منتقدان درون سیستم به شمار می رود.

 

یادداشت سعید حجاریان با عنوان جنبش‌های ضدسیستمی:

در پایان یادداشت «گیرنده شناخته نشد!» به «جنبش‌های ضدسیستمی» ارجاع داده و نوشتم: «شاید، یک دولت برای خویش در نظم جهانی کارکرد ضدسیستم تعریف کرده باشد، و خود را پرچمدار جنبش‌های ضدسیستمی (anti-systemic movements) بپندارد اما واقعیت آن است که حتی پیشگامان و سرآمدان جنبش‌/دولت‌های ضدسیستمی نخست در درون به نوعی نظم و ثبات [و انسجام] دست یافته‌ و سپس، به بیرون نگاه افکنده‌ و پروژه ضدسیستمی خود را پیش رانده‌اند.»

نظر به این‌که یکی از مهم‌ترین نقاط آسیب دولت‌ها ناشی از درک ناصحیح از سیستم، و نگرش ضدسیستمی ‌آن‌هاست، در این نوشته تلاش می‌کنم حول این موضوع به بحث بپردازم. سیر استدلالی من در این نوشته از این قرار است که طی فرآیندی که ریشه آن به چند قرن پیش بازمی‌گردد، یک «سیستم جهانی» (world system) به‌وجود آمده، پوست‌اندازی کرده و منطق خود را در اقصی نقاط جهان دیکته کرده است. این سیستم در ابتدا آنچه را که موانع کوچک می‌پنداشت با سازوکارها و ابزارهای مختلف تغییر داد و پس از آن راهی جبهه خصم‌ها، و «آنتی‌تز»ها شد و آن‌ها را در اسیدیته خود هضم کرد. مسیری که تا امروز نیز ادامه یافته است.

در آغاز لازم است تصویری از آنچه «جهان» پنداشته می‌شد، ارائه شود. جهان، برخلاف آنچه امروز از آن مراد می‌شود، در گذشته دنیایی کوچک را در برمی‌گرفت تا حدی که کشورهایی در درون اروپا، مانند اسپانیا و پرتغال نیز به‌رغم ورودشان به حوزه نقل و انتقال طلا، خصوصاً انتقال از امریکا به اروپا، جزئی از این جهان محسوب نمی‌شدند. انگلستان و مشخصاً بحریه آن به شکل گام به گام، و در مواردی سریع به کمک شکل‌گیری این جهان شتافت به‌نحوی که از هنگ‌کنگ تا امریکا، هند تا بخش‌هایی از غرب آسیا و حتی ایران در ید انگلستان بود تا حدی که گزاره مشهور «آفتاب در سرزمین ملکه غروب نمی‌کند» برجسته شد. در یک کلام، متروپل لندن بود و باقی، حاشیه محسوب می‌شدند.

در پی آنچه طی سال‌ها در سیاست، روابط و حقوق بین‌الملل، و البته اقتصاد جهانی گذشت، اکنون قاطبه کشورها بر سر وجود یک «سیستم جهانی» اتفاق‌نظر پیدا کرده‌اند. این سیستم، که در نام و صفت، «سرمایه‌داری» است، مشخصات و پویایی خاص خود را دارد، اجزای آن متنافر نیستند و از انسجام درونی خاصی تبعیت می‌کند.

سیستم سرمایه‌داری طبق تعریفی موجز «سیستمی است جهت تنظیم و سازماندهی تولید براساس اصول مالکیت خصوصی و بازار که نیروی محرک‌اش طلب نفع شخصی و سود است» (بلوز، ۱۴۰۰: ۴۲). در نتیجه، نقش دولت طبق این استدلال که «دخالت، موجب کاهش راندمان سیستم می‌شود» میل به حداقلی‌شدن دارد تا بازدهی و سودمندی افزایش پیدا کند. امری که هم مطابق آموزه‌های پروتستانتیسم (تقدم امر دنیوی و منفعت فردی) توجیه شده و هم از آموزه‌های اسلامی قابل استخراج است.

شاید، گذاری که در چین رخ داد، بتواند غلبه این سیستم جهانی را به تصویر بکشد. در کشور چین، ابتدا «مالکیت» و «بازار» تحت کنترل دولت بود. سپس، طی فرآیندی بخشی از مالکیت خصوصی شد و در سطح خُرد رقابت‌هایی به‌وجود آمد. به‌عنوان مثال شهروندان چینی توانستند کالاهایی (عمدتاً مصرفی) را در مرز هنگ‌کنگ به‌ فروش برسانند، و درآمد حاصله را از آن خود کنند. این روند، در زمان دنگ شیائوپینگ قوت و عمق بیشتری یافت و منتج به ایده «سوسیالیسم بازار» شد؛ ایده‌ای که مالکیت را همچنان دولتی می‌دانست ولی قائل به تعیین قیمت نبود و کار را به بازار می‌سپرد. این پروسه تا بدانجا پیش رفت که مالکیت خصوصی نیز به‌رسمیت شناخته شد و عینیت یافت؛ بدین‌گونه پوسته کمونیستی چین باقی ماند، اما مغز سرمایه‌داری جایگزین شد.

سیستم سرمایه‌داری ثانیاً بر پایه احترام به مالکیت قوام و تداوم یافته است. ریشه این مالکیت را باید در انگلستان قرن شانزدهم میلادی جست‌وجو کرد. وضعیتی که به‌تدریج بسط یافت و سایر کشورهای اروپایی را درنوردید و حول مفهوم «سیستم سرمایه جهانی» سامان یافت. لزوم و ضرورت مالکیت خصوصی را می‌توان در این استدلال مشاهده کرد: «هرگاه [کسی] بخواهد در مقام فردی کارآفرین، خطرپذیر، تأثیرگذار و صاحب نفوذ وارد عرصه سیستم کاپیتالیستی شود، باید مطمئن باشد که از مزایای کارآفرینی یا پذیرش خطر بهره‌مند خواهد شد. چنین اطمینان و انگیزه‌ای تنها از طریق حق مالکیت خصوصی تأمین می‌شود.» (همان: ۶۱)

این سیستم، یا به عبارتی این جهانِ جدید واجد چند خصوصیت دیگر نیز بود. اولین خصوصیت «لیاقت‌سالاری» بود. یعنی نیروی کار صرفاً به‌واسطه تخصص، لیاقت و کارکردش برکشیده می‌شد. دومین خصوصیت «دولت چابک و حداقلی» بود. در واقع دولت صرفاً در مواردی ورود می‌کرد که بخش خصوصی توان آن را نداشت. مواردی از جمله درمان (به‌طور خاص بیماری‌های واگیر و فراگیر، و بیماری‌های صعب‌العلاج)، امنیت، زندان، و نمونه‌های متأخر مانند فعالیت در ماوراء جو و حوزه پرتابه‌ها و ماهواره‌ها و… . البته، ایده دولت کوچک و حداقلی هر چه پیش آمده‌ایم، دچار پوست‌اندازی شده تا جایی‌که برخی مطالبات را پس زده است که شاید الگوی دولت‌داریِ‌ ترامپ نمونه‌ای از این پوست‌اندازی باشد. نوعی دولت‌داری که پوسته آن حفظ مصالح و انباشت و کسب سود است، و هسته آن حذف نان‌خور‌های اضافی. در این میان البته می‌توان شکاف‌هایی را نیز برجسته کرد و بر سر ماهیت آن‌ها تأمل بیشتر کرد. به‌عنوان مثال باید به جنبش‌هایی در درون سیستم جهانی اشاره کرد، که به‌نوعی خرق عادت محسوب می‌شوند. به‌عنوان مثال سبزها مطالبه حفظ محیط‌زیست و سرمایه نسل‌های آتی را پیش کشیده‌اند که در نقاطی با سودمحوری سیستم جهانی در تضاد بوده است. یا پیوسته مطالباتی درباره «مهاجرت»، «بهداشت»، «سیاست‌های رفاهی»، «آموزش» و… پیش کشیده می‌‌شود که گاه به‌دلیل سودمحوری و گاه، رفت‌و‌آمد دولت‌ها و احزاب به فراموشی سپرده شده است.

باید اضافه کرد این «سیستم جهانی» نسبت به مقوله «نشت» نیز در معنای عام آن حساسیت قابل توجهی دارد. از یک سو، چنانکه اشاره شد بر پایه اصولی مانند «شایسته‌سالاری»، «دولت حداقلی»، «سود حداکثری» و… بر انسداد مجراهای نشت مالی تمرکز می‌کند، و از سوی دیگر با «تخصصی‌شدن» و حد معناداری از «یکپارچگی و انسجام» نشت اطلاعات صنعتی را به حداقل می‌رساند.

چنانکه مشاهده می‌شود سیستم جهانی ابتدا به‌مثابه یک تأسیس چندبُعدی پایه‌های خود را تحکیم و تثبیت کرد، و در گام بعد مطالبات درونی خویش را نیز جرح‌و‌تعدیل و یا به‌کلی حذف کرد و این‌ها بذرهایی بود که در انقلابات صنعتی جوانه زد، و این سیستم جهانی را کارآمدتر و پایدارتر کرد.

حال پرسشی به میان می‌آید و آن این‌که این سیستم جهانی، با آنتی‌تز خود، که همان جنبش‌های ضدسیستمی باشند، چگونه مواجه شده است. برای پاسخ به این پرسش مناسب است از منتهی الیه رادیکال جنبش‌های ضدسیستمی آغاز کنیم و به نمونه چریک‌ها بپردازیم. چه گوارا نمونه‌ای قابل توجه است. او جهت مبارزه با سرمایه‌داری راهی بولیوی شد و از سوی سیستم جهانی سرکوب شد. اما سرکوب نقطه پایان مواجهه با چه گوارا نبود. سیستم جهانی به سرعت منطق سود حداکثری را فعال کرد و در قالب شکلی جدید از بهره‌کشی تی‌شرت و کلاه منقش به نام و تصویر مرد پولادین جنگ‌های بولیوی را تولید و در مقیاس وسیع روانه بازار کرد و بابی برای کسب درآمد و سود بیشتر گشود.

در نمونه‌ای دیگر می‌توان به آنچه در اتحاد جماهیر شوروی ‌گذشت، توجه کرد. شوروی، از ویژگی‌هایی سیستم جهانی- که اشاراتی به آن شد- کم‌بهره و در مواردی بی‌بهره بود و عموم آنچه در آن سیستم می‌گذشت، اَشکالی دفرمه و معوج بود. به‌عنوان مثال در آن مجموعه اساساً «رقابت» خالی از معنا بود، هر چند ذیل فعالیت باندهای قدرت حداکثری کردن سود و غارت در دستور کار الیگارش‌ها قرار داشت. علاوه بر آن تخصص و لیاقت‌سالاری محلی از اعراب نداشت و عنصر «وفاداری» و «بازتولید ایدئولوژی حاکم» بود که نقش اساسی را در شکل‌گیری و فعالیت نظام سیاسی- اداری ایفا می‌کرد. موجودیتی به‌نام «نومن‌کلاتورا» توصیف‌کننده این وضعیت است؛ وضعیتی که گردش نخبگان را مسدود می‌‌کرد و فعالیت افراد و برکشیدن آن‌ها صرفاً محدود به تأیید حزب کمونیست می‌شد. وضعیت سرمایه اجتماعی در شوروی و گسستگی جامعه آن نیز تأییدی است بر عدم انطباق آن نظام سیاسی- ایدئولوژیک با سیستم جهانی. نهایتاً اما این سازوبرگ در لحظه‌ای که همچنان تصور تداوم وضع موجود می‌رفت، فروپاشید.

طبعاً، می‌توان مثال‌های دیگری را نیز به دو مثال فوق افزود اما ضرورت دارد بحث را حول کشور ایران ادامه داده و به پایان برسانم. مرور تاریخ ایران، در تقاطع با مقطع مورد بحث حاکی از آن است که در کشور ما پرونده «سیستم جهانی» گشوده یا به تعبیری به‌واسطه مؤلفه جغرافیایی بر آن تحمیل شده است. این مسئله را در تحمیل/پذیرش برخی قراردادهای تاریخی و همچنین تحکیم‌/جابجایی قدرت‌ها خاصه در سال‌هایی مانند ۱۳۲۰ و ۱۳۳۲ مشاهده می‌کنیم. این روایت مؤید این گزاره است که ایران حتی اگر می‌خواست، نمی‌توانست نسبت به این سیستم جهانی بی‌طرفی پیشه کند و خنثی باقی بماند و تحت تأثیر قرار نگیرد.

باید اشاره داشت پهلوی‌ها نیز به‌رغم همراهی و هم‌داستانی نمادین با نظم جهانی، به‌واسطه ارادت‌سالاری، حیف‌و‌میل درآمدهای ملی، بی‌ثباتی مالکیت و تزلزل طبقاتی، بهره‌وری پایین دستگاه‌ها و… ماهیتاً ضدسیستم محسوب می‌شدند. در این میان، ایران با برآمدن انقلاب اسلامی مواجهه شد. انقلابی که نه می‌توان آن را توطئه نامید، و نه محصول یک توافق بلکه باید آن را به‌مثابه جنبشی ضدسیستمی تفسیر کرد که بازیگران سیستم جهانی با جهت‌گیری گفتمانی و ماهیت آن همراه نبودند.

این ساختار جدیدالتأسیس دو راه پیش‌رو داشت؛ تداوم جنبش ضدسیستم جهانی، همگونی با سیستم جهانی. با تأسف راه انتخابی، جز در برخی نقاط انقطاع، تداوم روش جنبشی با هدف رویارویی با سیستم جهانی بوده و با اقدامات منطقه‌ای و نهضتی و جنبشی به‌پیوست مسائل گفتمانی قوام یافته است. این ماهیت ضدسیستمی، شاید در موارد و مقاطعی به‌مثابه اجزای دکترین بازدارندگی تعریف و تفسیر شده باشد، اما نه تنها واجد این خاصیت نبوده بلکه ما را به‌سرعت از مزایای سیستم جهانی محروم کرده است. چنانکه مشاهده می‌شود به‌واسطه انقطاع از مدار سیستم جهانی و کاهش توان چانه‌زنی ایران بر نقش حداقلی کشور ما در زنجیره ارزش منطقه‌ای و جهانی و پیمان‌های تجاری- اقتصادی توافق شده است؛ اما این تنها عارضه برون‌افتادگی از سیستم جهانی نبوده و متأسفانه عناصری کلیدی مانند «رقابت»، «مالکیت»، «لیاقت‌سالاری»، «دولت چابک» و… نیز به محاق رفته‌اند و پیوسته بر آسیب‌ها و خسارت‌ها می‌افزایند.

منابع

بلوز، پل (۱۴۰۰)، «کاپیتالیسم»، ترجمه شیرین سادات صفوی، تهران: نشر نی

 

 

 

تحلیلی از یادداشت سعید حجاریان:

 

نوشته جواد روح در روزنامه هم‌میهن:

... 22اسفندماه سالروز ترور سعید حجاریان است. او که در آن روزها مشاور سیاسی سیدمحمد خاتمی، رئیس‌جمهور وقت، و عضو شاخص شورای شهر تهران بود، در آخرین روزهای زمستان 1378 هدف گلوله‌ای قرار گرفت که روزنامه‌ها در تیترهای همان روز خود از آن، با عنوان «شلیک به مغز اصلاحات» یاد کردند.

 

آن گلوله گرچه به شکلی معجزه‌آسا در کشتن حجاریان ناکام ماند، اما گویی اصلاحات را چنان که حامیان و بانیان آن ترور می‌خواستند، بر زمین زد. گرچه حجاریان خود را نه نماد و نه چنان که گفته می‌شد، مغز اصلاحات نمی‌دانست؛ اما 25سال پس از آن شلیک خونین، باید گفت که حال و روز اصلاحات هیچ‌گاه دیگر به قبل از 22اسفند 1378 بازنگشت.

 

گویی، اصلاحات پس از آن شلیک، همان حال خود حجاریان را دارد؛ مغزی زخم‌خورده، اما همچنان دارای ایده و تحلیل؛ ولی با زبانی بریده‌بریده و گاه نامفهوم و با جسمی کم‌توان در ایستادن و گام برداشتن و پیش رفتن. چنین است که اصلاحات گرچه ایده‌ها و برنامه‌ها برای اداره کشور داشت و مجموع دانش و تجربه توسعه‌گرایان را در برنامه پنج‌ساله چهارم انباشت؛ اما چنان ضربه خورد و نفوذ و قدرت خود را از دست داد که دیگران آمدند و برنامه چهارم را کنار گذاردند. 

 

حجاریان نیز 25سال پس از آن شلیک، همچنان ذهنی پویا و ایده‌پرداز دارد؛ اما ایده‌های او همچون بسیاری دیگر از نخبگان و نظریه‌پردازان و روشنفکران، راهی به دالان قدرت نمی‌یابد و گرهی از کار فروبسته ملک و ملت نمی‌گشاید.

در مقابل، جریان‌ها و نیروهایی که از حامیان و همفکران ترور 22اسفند بودند، چنان قدرت گرفته‌اند که حتی وقتی انتخابات را می‌بازند، همچنان در میدان و خیابان و پارلمان می‌تازند و دولت مستقر را در کمتر از هفت‌ماه متزلزل می‌سازند و ژنرال‌هایش را یکی‌یکی و دوتادوتا از کار برمی‌اندازند.

در چنین شرایط و روزگاری، حجاریان در فاصله دو روز تا سالگرد ترورش یادداشت جدیدی منتشر کرد، با عنوان: «جنبش‌های ضدسیستمی»؛ یادداشتی که گرچه ارتباط مستقیمی با سالگرد ترور او ندارد؛ اما با برداشتی فرامتنی می‌توان میان آن با رخداد 22اسفند پیوند یافت و از پس آن، روندی را دید که طی 25سال جریان تندرو و توجیه‌گر خشونت، از «حرکتی ضدسیستمی» علیه دولت وقت و روزنامه‌نگاران و جریان اصلاحات، به «جنبشی ضدسیستمی» ارتقاء یافته است و می‌رود تا کلیت ایران و نظام حاکم بر آن را در سطح بین‌الملل، به‌مثابه نیرویی تهدیدگر تصویر کند و در سایه این تصویرسازی و فضای تحریمی-انزواجویانه حاصل از آن، منافع حداکثری خود را به دست آورد.

نکته قابل تأمل آخر اینکه، سالگرد ترور حجاریان در شرایطی فرا می‌رسد که این روزها مصاحبه عجیب و غریب محسن رفیقدوست درباره فعالیت‌های برون‌مرزی و ترور مخالفان و روشنفکران، بازتابی جهانی یافته است و شگفتی ناظران را برانگیخته است؛ مصاحبه‌ای که ابعاد و قدرت جریان ضدسیستم را نشان می‌دهد و به نظر می‌رسد در شرایط کنونی نیز، اهدافی تنش‌جویانه و انزواگرایانه را علیه سیاست خارجی دولت آن‌هم در فضای فشار حداکثری، تعقیب می‌کند.

در چنین شرایطی، حجاریان با انتشار یادداشت «جنبش ضدسیستمی» نگرانی خود را از تداوم مسیری که در آن، ایران خود را در برابر کلیت سیستم جهانی تعریف کند یا دیگران کشور را چنین تصویر کنند، بروز می‌دهد و با بازخوانی تجارب کشورهای چپگرایی که در پی تحقق رویاهای ضدسیستمی خود بودند، به کنایه نشان می‌دهد راهی جز پذیرش سیستم جهانی نیست. همان اتفاقی که به دو شکل مختلف برای قدرت‌های جهانی رخ داد؛ چین را عملاً به اردوگاه خویش کشید و شوروی را به پرتگاه برد.

امروز هم حجاریان 25سال پس از روزی که پیشبرد نظریه «فشار از پایین، چانه‌زنی در بالا»یش در مناسبات داخلی، به گلوله‌ای انجامید که بر شقیقه‌اش نشست؛ هشدار می‌دهد و نگران است که تداوم مسیر ضدسیستمی بودن در عرصه جهانی، «کاهش توان چانه‌زنی ایران» را نتیجه دهد؛ هشداری که باید دید در میان تهدیدهای خارجی و رویکردهای رادیکال داخلی، فضایی برای شنیدن خواهد یافت یا نه؟

 

اخبار مرتبط

انتهای پیام