شناسهٔ خبر: 71827142 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

نشست «مصدق، پس از کودتا»؛ (بخش دوم)

مصدق به ایران مستقل و آزاد اعتقاد داشت

تهران- ایرنا- به گفته «سیدهاشم آقاجری» مصدق براین باور بود که در نظم موجود جهانی، ایران باید همچون دیگر کشورها، مستقل و آزاد باشد. راه مصدق و تز او تنها این است که اجازه ندهیم دیگران برای ما تصمیم بگیرند و بر سرنوشت ما تسلط یابند. مصدق همواره بر استقلال و حقوق ملت ایران تاکید داشت.

صاحب‌خبر -

دکتر محمد مصدق نخست‌وزیر ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شمسی که به سرنگونی دولتش انجامید، دستگیر و به سه سال زندان و بعد هم به تبعید در احمدآباد محکوم شد. پیرمحمد احمدآبادی بلندقامت بود، پشتش اندکی خمیده، عصایی در دست و کت‌وشلواری برک‌مانند بر تن داشت. در طول روز کار خاصی نداشت. صبح‌ها، همانند آیینی دیرینه، عبای پشمی‌اش را بر دوش می‌انداخت و در گوشه‌ای از باغچه، در آلونک کوچکی که ساخته بود، می‌نشست. او که روزگاری در تلاطم سیاست و مبارزه با استعمار شناخته می‌شد، اکنون در گوشه‌ای از احمدآباد روزگار می‌گذراند.

بیشتر اوقات در حیاط جنوبی ساختمان می‌نشست و روزنامه می‌خواند؛ برخی مواقع با محلی‌ها و دانش‌آموزان صحبت می‌کرد و گاهی هم کنار پله مطبخ می‌نشست و سرش را روی زانو می گذاشت؛ گاهی هم عبایش را بر دوش می‌انداخت و سری به باغ می‌زد.
سال‌های پایانی زندگی، زخم‌های عمیق‌تری بر روح او گذاشت. مرگ همسرش در سال ۱۳۴۴، غم بزرگی بود که تحمل آن برای او دشوار شد. سال بعد، بیماری سرطان، با عوارض ناشی از درمان‌های نادرست، او را به سوی فرجامی تلخ سوق داد تا اینکه سرانجام در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵؛ یعنی ۱۳ سال پس از سقوط دولتش، در بیمارستان نجمیه جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.

در خصوص همین دوران از زندگی دکتر مصدق، نشستی به همت گروه و انجمن علمی_دانشجویی تاریخ دانشگاه تربیت مدرس با همکاری مجله «مردم‌نامه» با عنوان «مصدق، پس از کودتا» در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد.
بخش نخست این نشست با عنوان «دکتر مصدق سیاستمدار ساده یا بنیان‌گذار یک مکتب فکری؟» منتشر شد و بخش دوم این نشست به سخنان «سیدهاشم آقاجری» استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس اختصاص دارد. متن آن را در ادامه می‌خوانیم:

مصدق به ایران مستقل و آزاد اعتقاد داشت


دوست و دشمن مصدق را یکی از چهره‌های برجسته تاریخ معاصر ایران می‌دانند

آقاجری در خصوص نسبت دکتر مصدق با اسفندماه گفت: ما در اسفند ماه قرار داریم؛ اسفند به ۲ اعتبار با نام دکتر مصدق گره خورده است؛ ۱۴ اسفند و ۲۹ اسفند سالگرد درگذشت دکتر محمد مصدق و سالگرد تصویب قانون ملی شدن(صنعت نفت).
عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس در ادامه توضیح داد: در این جلسه قرار است درباره برشی از زندگی زنده‌یاد دکتر مصدق صحبت کنیم؛ یعنی بخش پایانی زندگی او. زندگی پرفرازونشیب مردی که دوست و دشمن اذعان دارند یکی از چهره‌های برجسته تاریخ معاصر ایران است. بدون تردید نمی‌توان از ایران در قرن بیستم سخن گفت، بی‌آنکه نامی از مصدق به میان نیاید. البته، همانند هر مرد بزرگ دیگری در تاریخ، مصدق هم دوستانی دارد و هم دشمنانی. نکته جالب اینجاست که فاصله میان دوستان و دشمنانش بسیار زیاد است و این ویژگی مردان بزرگ تاریخ است؛ چنان‌که درباره حضرت علی(ع) نیز دیده‌ایم: گروهی او را تا مرتبه الوهیت بالا بردند و گروهی دیگر، بر منابر او را لعن کردند. مصدق نیز چنین سرنوشتی دارد.

مخالفان سرسخت مصدق چه افرادی بودند؟

آقاجری به مخالفان سرسخت دکتر مصدق در زمان حیاتش و پس از آن اشاره کرد و اظهار داشت: اینها شامل سه گروه اصلی بوده و هستند:

۱. سلطنت‌طلبان افراطی: این گروه از همان دوران، یعنی از زمان محاکمه او در دادگاه نظامی، خصومت خود را آشکار کردند. انواع و اقسام اتهام‌ها و فشارها بر او وارد کردند و سرتیپ آزموده، دادستان آن دادگاه، کینه و دشمنی عمیقی نسبت به مصدق نشان داد که مایه شرمساری هر دادستانی است که به اصول دادرسی پایبند باشد.

۲. چپ‌های افراطی: به‌ویژه تا پیش از ۳۰ تیر ۱۳۳۱، حزب توده بیش از آنکه به دشمنی با انگلیس بپردازد، مصدق و دولت ملی را هدف حملات خود قرار داده بود. این مساله ناشی از تحلیل‌های نادرست آن‌ها درباره تضادهای جهانی و سیاست‌های شوروی نسبت به بورژوازی ملی بود. بااین‌حال، بعدها تغییر موضع دادند اما حتی در دادگاه نظامی، گناه حزب توده در وقایع ۲۶ و ۲۷ مرداد را به پای مصدق گذاشتند.

۳. بنیادگرایان و افراطی‌ها: دشمنی این گروه با مصدق حتی پیش از کودتای ۲۸ مرداد آغاز شده بود. مصدق، از ترس ترور توسط فداییان اسلام، مدتی را در مجلس شورای ملی به سر برد. پس از کودتا، این دشمنی رشد و تکامل یافت.

مصدق فرزند ایران بود و به ۲ چیز بیش از همه عشق می‌ورزید و دوست داشت: یکی ایران و دیگری مادرش و در واقع ایران هم مادرش بوداین استاد تاریخ افزود: جالب این است سلطنت‌طلبان افراطی امروز که با مصدق دشمنی می‌کنند باز این دشمنی‌شان را با چاشنی چپ‌ستیزی و چپ‌هراسی آمیخته می‌کنند که متاسفانه در سال‌های اخیر در کشورمان خیلی هم فراگیر شده است و دائم ما از زبان افراد مختلف، گاهی افرادی با مواضع مختلف می‌شنویم که هر چه به سر این کشور آمده گویا چپ به سر این کشور آورده است. هرچند کهگاهی من واقعاً متحیر می‌مانم و هرچه جست‌وجو می‌کنم با چراغ در روز روشن که چپی پیدا کنم بلکه بتوان همه گناه و مسئولیت را به عهده او بگذارند پیدا نمی‌کنم.
نمی‌دانم آقایانی که حتی بعضی از بزرگواران، قابل احترام هم هستند و می‌گویند که چپ به سر این کشور بلایی آورده که مغول‌ها نیاوردند، چپی واقعا نمی‌بینم. نمی‌دانم شاید منظورشان از چپ چیز دیگریست.

مصدق فرزند ایران بود

آقاجری در مورد بحث درباره دکتر مصدق بیان داشت: باید یک الفبای مشترک داشته باشیم؛ فکر می‌کنم که الفبای مشترک بحث اقناعی درباره مصدق، بر اساس سه اصل پایه است. اگر کسی این اصول را قبول نداشته باشد، نمی‌شود چون بحث اقناعی است؛ یعنی شما باید یک مبادی مشترک داشته باشید تا بتوانید با هم گفت‌وگو کنید.
اصل اول، اصل استقلال است؛ اگر کسی بگوید من اصلاً استقلال را قبول ندارم؛ اصلاً استقلال چیست؟ بی‌معنی است؛ استقلال نمی‌خواهیم! دیگر با او بحثی نداریم؛ یعنی درباره مصدق بحثی نداریم. باید ابتدا اصل استقلال را بپذیریم، چون مصدق قربانی استقلال ایران بود. مصدق قربانی مبارزه با سلطه خارجی و قطع دست امپریالیسم استعمار بریتانیا بر ایران، به‌خاطر استقلال ایران بود.

عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: مصدق فرزند ایران بود و به ۲ چیز بیش از همه عشق می‌ورزید. به قول فرزندش دکتر غلامحسین مصدق، او به ۲ چیز بیش از همه عشق می‌ورزید و دوست داشت: یکی ایران و دیگری مادرش؛ در واقع ایران هم مادرش بود.

وی، اصل دوم را آزادی دانست و توضیح داد: اصل آزادی در برابر استبداد داخلی. اعتقاد به وجود اصلی به نام آزادی؛ اصلی به نام دموکراسی، حاکمیت ملت بر سرنوشت خودش. اگر کسی هم این اصل را قبول نداشته باشد، دیگر اصلاً آزادی یعنی چه؟ شما ابتدا باید اصل آزادی را بپذیرید، چون مصدق اساسش استقلال و آزادی بود و اصل سوم، اصل عدالت و توسعه پایدار است. ما باید اصل عدالت را قبول کنیم و سرانجام اصل توسعه پایدار و انسان‌محور را بپذیریم. توسعه‌ای که با آن سه اصل که اشاره کردم،‌ کاملاً درهم آمیخته و جدایی‌ناپذیر است. در آن صورت می‌توان درباره مصدق بحث کرد.

دادگاه نظامی و حصر مصدق در احمدآباد

آقاجری در مورد وضعیت دکتر مصدق بعد از دادگاه توضیح داد: پس از کودتای ۲۸ مرداد، دکتر مصدق در دادگاه نظامی محاکمه شد. محاکمه‌ای که به مدت ۲۷ جلسه ادامه یافت. چهار جلسه اول را دکتر مصدق به رسمیت نشناخت و اعلام کرد دادگاه صلاحیت رسیدگی به پرونده او را ندارد زیرا نخست‌وزیر در صورت ارتکاب جرم باید در دیوان عالی کشور محاکمه شود، نه در دادگاه نظامی. اتهامات علیه او کاملاً سیاسی بود و طبق قانون؛ باید محاکمه او در حضور هیات‌منصفه صورت می‌گرفت.

در این دادگاه، دکتر مصدق به شدت دستگاه قضائی را زیرسؤال برد و نشان داد حکومتی که بر اساس قانون اساسی نیست، فاقد مشروعیت است. حکومت قصد داشت محاکمه را سریع برگزار کند اما به دلیل فشار افکار عمومی، مجبور شد آن را علنی برگزار کند. پس از سه سال حبس، دکتر مصدق به احمدآباد تبعید شد و عملاً در حصر خانگی به سر برد. پس از ۱۱ سال، به علت بیماری شدید به بیمارستان نجمیه تهران منتقل شد. وقتی پزشکان پیشنهاد دادند که او برای درمان به خارج از کشور برود، دکتر مصدق به شدت برآشفته شد و گفت: چرا پزشک خارجی؟ چرا پزشک ایرانی من را معالجه نمی‌کند؟

میراث مصدق و جایگاه او در تاریخ ایران

این استاد تاریخ در ارتباط با میراث مصدق و جایگاه او در تاریخ ایران اظهار داشت: در تاریخ ۲۰۰ سال اخیر ایران، اگر بخواهیم پنج یا ۱۰ شخصیت را پیدا کنیم که عصاره فضیلت ایرانی باشند، بدون تردید دکتر محمد مصدق را در رأس آن‌ها قرار می‌دهم. مصدق در زندگی شخصی‌اش پاک بود. این خودش معجزه است! این که یک شاهزاده، از دل سلسله قاجار، از یک خاندان اشرافی، چنین شخصیتی بشود! مصدق، فسادناپذیر بود؛ مثل روبسپیر اما بدون خشونت! مثل مارشال پِتَن اما برعکس او، نه برای استعمارگران بلکه علیه استعمارگران مبارزه کرد!
او در همه دوران نخست‌وزیری‌اش، یک ریال حقوق نگرفت. همه سفرهایش، حتی سفر به شورای امنیت سازمان ملل را با هزینه شخصی انجام داد. او نه فقط یک رهبر بلکه یک نماد ملی بود و تاریخ ایران نام او را جاودانه خواهد داشت.

آقاجری افزود:‌ اگر به مصدق از دیدگاه مارکسیستی نگاه کنیم، باید بگوییم او نماینده بورژوازی ملی بود و در دوران فئودالیسم، این گروه به عنوان نیرویی مترقی در نظر گرفته می‌شد اما حزب توده، به دلیل تحلیل‌های نادرست و سیاست‌های شوروی، از مصدق حمایت نکرد. سیاست‌های شوروی در آن زمان بیشتر براساس رقابت‌های جهانی تنظیم شده بود، که باعث شد حزب توده از دکتر مصدق فاصله بگیرد.

دکتر مصدق نه تنها فردی متشرع بود، بلکه در تبعید هم برای انجام حج نیابتی هزینه کرد و همواره وجوهات شرعی خود را پرداخت می‌کرد. او به نماز پایبند بود. برای مصدق، آزادی فردی و رعایت اصول دینی در چارچوب آزادی‌خواهی اهمیت داشت.

ملی شدن یا دولتی شدن نفت؟

استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس به وضعیت امروز دکتر مصدق اشاره کرد و گفت: برخی معتقدند که مصدق نفت را «ملی نکرده بلکه دولتی» کرده است؛ این ادعا کاملاً بی‌اساس است. در سراسر جهان، ملی‌سازی همواره توسط دولت‌های ملی انجام می‌شود. وقتی یک دولت ملی چیزی را ملی می‌کند یعنی آن را به نمایندگی از ملت در اختیار می‌گیرد. ملی‌سازی یعنی اینکه دولت ملی، به نمایندگی از ملت، مالکیت یک منبع را در اختیار می‌گیرد.

وی توضیح داد: مصدق، نفت را ملی کرد اما پس از کودتای ۲۸ مرداد، استعمارگران بازگشتند. او از این مساله بسیار رنج می‌برد. در یادداشت‌های «جلیل بزرگمهر» آمده است که مصدق پس از کودتا، در وضعیت بحرانی بود و از اینکه دوباره استعمارگران بر منابع ایران مسلط شده‌اند، ناراحت بود.

اگر این نسل، ایران مستقل می‌خواهد، باید راهی که مصدق در پیش گرفت را دنبال کند. ناسیونالیسم مصدق، به‌عنوان یک وطن‌دوست واقعی و تمام‌عیار، با ناسیونالیسمی که به دنبال تحقیر و وابستگی باشد، متفاوت است. مصدق همیشه ایران را انتخاب کرد مصدق آدم واقع‌بینی بود

آقاجری، مصدق را یک پرگماتیست با اصول دانست و گفت: یعنی اینکه مصدق آدم واقع‌بینی بود و یک جوان احساساتی نبود. مصدق به دلیل واقع بینی که داشت به دادگاه لاهه رفت و در آنجا پیروز شد؛ در همه جبهه‌ها با بریتانیا پیروز شد و اگر خائنان داخلی همکاری نکرده بودند آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها نمی‌توانستند کودتا کنند.

مصدق می‌گفت اگر آنها کودتا نکرده بودند، ۶ ماه دیگر انگلستان زانو می‌زد و تسلیم ما می‌شد؛ درست هم می‌گفت؛ انگلستان دچار بحران‌شده بود؛ بحران انرژی داشت دولت انگلیس را به سقوط می‌کشاند. در جبهه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز توانسته بود ۲ سال و چند ماه کشور را بدون درآمد نفت با تراز مثبت تجاری اداره کند. مصدق داشت استعدادها را فعال می‌کرد برای اینکه ما بتوانیم در واقع یک اقتصاد ملی داشته باشیم نه یک اقتصاد وابسته.

حرفی که مصدق داشت این بود که می‌گفت: «سرنوشت ملت ایران باید در دست خود ملت ایران باشد، نه در دست کمپانی نفت انگلیس.» بنابراین، مصدق بر این باور بود که در نظم موجود جهانی، ایران باید همچون دیگر کشورها، مستقل و آزاد باشد.

تاکید مصدق بر استقلال و حقوق ملت ایران

این استاد تاریخ در خصوص اینکه اگر مصدق در شرایط فعلی بود چه کاری انجام می‌داد، توضیح داد: به‌ویژه با آمدن ترامپ، روشن‌تر شده است که اگر نظم جهانی به این معنا باشد که همه کشورها باید در برابر آمریکا و ترامپ به سجده بیفتند، هیچ کشوری این را قبول نکرده است. حتی متحدان آمریکا همچون کانادا، مکزیک و کشورهای اروپایی، با وجود این فشارها، استقلال خود را حفظ کرده‌اند.

مصدق اگر امروز بود با آمریکا مذاکره می‌کرد اما با حفظ استقلال و آزادی و با همین امر هم با همه دولت‌ها روابطی برابر حقوق برقرار می‌کرد. معتقدم که راه مصدق و تز او تنها این است که اجازه ندهیم دیگران برای ما تصمیم بگیرند و بر سرنوشت ما تسلط یابند. مصدق همواره بر استقلال و حقوق ملت ایران تاکید داشت.

آقاجری با بیان اینکه مکتب مصدق همچنان این ظرفیت را دارد که برای نسل جوان امروزی مفید باشد، افزود: ما نمی‌خواهیم فقط جلسه‌ای برگزار کنیم و یادش را گرامی بداریم، بلکه می‌خواهیم نسل امروز از تاریخ و تجربیات گذشته برای اکنون و آینده خود استفاده کند.

با الگوی رضاشاه یا محمدرضا شاه، هیچ‌گاه به آزادی و دموکراسی نخواهیم رسید. مصدق همیشه ایران را انتخاب کرد اما اگر شاه‌ها، ایران را انتخاب می‌کردند، همیشه اول خودشان را در نظر می‌گرفتند. برای نجات جان خود، حاضر بودند کشور را ترک و ملت را در بدبختی رها کنندبا الگوی رضاشاه یا محمدرضا شاه، هیچ‌گاه به آزادی و دموکراسی نخواهیم رسید

باید ببینیم این نسل چه می‌خواهد: آیا آزادی و دموکراسی را می‌خواهد یا نه؟ آیا استقلال ایران را می‌خواهد یا خیر؟ با الگوی رضاشاه یا محمدرضا شاه، هیچ‌گاه به آزادی و دموکراسی نخواهیم رسید. اگر این نسل، ایران مستقل می‌خواهد، باید راهی که مصدق در پیش گرفت را دنبال کند.
«ناسیونالیسم مصدق، به‌عنوان یک وطن‌دوست واقعی و تمام‌عیار، با ناسیونالیسمی که به دنبال تحقیر و وابستگی باشد، متفاوت است. مصدق همیشه ایران را انتخاب کرد اما شاه‌ها، اگر ایران را انتخاب می‌کردند، همیشه اول خودشان را در نظر می‌گرفتند. برای نجات جان خود، حاضر بودند کشور را ترک و ملت را در بدبختی رها کنند. ناسیونالیسم مصدق، به‌عنوان یک وطن‌دوست واقعی و تمام‌عیار، با ناسیونالیسمی که به دنبال تحقیر و وابستگی باشد، متفاوت است. مصدق همیشه ایران را انتخاب کرد.»

استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس در پایان یادآورشد: مکتب مصدق به‌ویژه در ادامه یک سنت تاریخی قرار دارد که از قائم‌مقام فراهانی و میرزا ابوالقاسم خان فراهانی شروع شده و با امیرکبیر ادامه یافته است. از مدرس تا مصدق و پس از آن نیز راه‌هایی بوده اما نماد این جریان مصدق است. به نظرم، اگر بخواهیم امروز به جوان ایرانی پیشنهادی بدهیم، مصدق بهترین گزینه‌ای است که می‌توانیم ارائه کنیم.