سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - ساحل رضائی: به مناسبت سالروز وفات حضرت خدیجه (س)، همسر پیامبر اسلام (ص)، شماری از شاعران خراسانی در وصف و رثای این بانوی بزرگوار، اندوه و ارادت خود را در قالب ابیاتی عرضه کردند.
آوردهام امشب غم پنهانی خود را
بر شانه شب قدر پریشانی خود را
رفتی و نگفتیم همین قدر که داریم
از برکت دست تو مسلمانی خود را
در سجده نبخشیده کسی جز تو به این خاک
در راه خدا گرمی پیشانی خود را
آیا چه بر اسلام گذشته است که برده
از خاطر خود خاطره بانی خود را
ایمان به تو و مادریات هر که ندارد
فریاد زده وسعت نادانی خود را
پنهان مکن ای ماه دعا در دل این شب
از قبله دل صورت بارانی خود را
یک عمر به امید عطای تو نشستیم
پس جمع مکن سفره مهمانی خود را
بر چهره زهرای خودت خوب نظر کن
بسپار به خاطر غم پایانی خود را
شاعر: عاطفه سادات موسوی
بگو شاعر که یا نور است او، یا آسمان، یا چه؟
یقیناً ماه، وصفش خارج است از درک دریاچه
مگر بالاتر از این منزلت هم هست؟ پس او را
چه باید خواند غیر از مادر امّ ابیها؟ چه؟
سلامش داده جبرائیل، در وصفش یقین دارم
که باید از شب معراج چیزی گفت… اما چه؟
حسودانِ قریش او را رها کردند، حق میخواست،
که رأس المال او عشق نبی باشد، به اینها چه!
همه دار و ندارش خرج شد در راه پیغمبر
چه سودی هست بالاتر از این در دار دنیا؟ چه؟
کسی که با خدیجه روز را شب کرده، شب را روز
به غیر از دیدن زهرا دلش را خوش کند با چه؟
شاعر: مسعود یوسفپور
محرم اسرار نبی، جز تو نبودهست کسی
از دل پاک نبوی، دل نربودهست کسی
جز تو که پاک دامن و طاهره پروری مگر
لایق بر مادریِ فاطمه بودهست کسی؟
فاطمه زادهای و دین بنده خویش کردهای
حق بده سمت تو اگر سر به سجودست کسی
من که به اعتبار تو دست بر این قلم برم
مدح تورا بهجز خدا مگر سرودهست کسی؟
خرج تمام مومنین ز لطف گردن شماست
قدر تو اینقدر به دین دست گشودهست کسی؟
یکسره داد میزنم که ام مومنین تویی
بشنود این صدای را چون که حسودست کسی
شاعر: امیر فرخنده
برای مادری شیعه آفریده شدی
برای همسری نور برگزیده شدی
در آن زمان که خدا را کسی مرید نبود
تو با نبی خداوند هم عقیده شدی
حیا، نجابت و عفت، کرم، سخاوت و جود
چگونه این همه را یک تنه چکیده شدی؟
قرار داده خدا در دل تو فاطمه را
برای آمدن این غزل، قصیده شدی
برای اینکه قد دین بلندتر باشد
گذشتی از خودت و آخرش خمیده شدی
قسم به جان خودت مرگ تو طبیعی نیست
قسم به جان خودت عاقبت شهیده شدی
شاعر: شهریار سنجری
در راه دین چه راحت ازین خاکدان گذشت
آن زن که سربلند ز هر امتحان گذشت
دنیا نبود در نظرش قابل نظر
رو بر جنان نمود که از این جهان گذشت
حتی خدا سلام فرستد برای او
قدرش نه از زمین که ز هفت آسمان گذشت
در دل به غیر عشقِ پیمبر نداشت هیچ
اینگونه باید از غم سود و زیان گذشت
میگفت: جانِ من به فدای تو یا رسول
گر عشق مطلب است، ز جان میتوان گذشت
احمد تو جان بخواه، جهان قابلِ تو نیست
"دنیا غم تو نیست که نتوان از آن گذشت"*
شد داغدار فاطمه از داغ مادرش
این غصه بر پیمبر خاتم، گران گذشت
میگفت "اَینَ مِثلُ خَدیجه؟!" به اشک و آه
کارِ نبی ز رفتن او از فغان گذشت
شاعر: عاصی خراسانی (علی مقدم)
ای عاشق هر آیه قرآنِ پیغمبر
ای اولین آرایه ایمانِ پیغمبر
آرامشِ قلبِ قرارِ قلبِ این عالم
سنگ صبور و مرهم هر آنِ پیغمبر
ای باسلیقه، بامحبت، مادرِ باران
بانوی خانه، شاخهی ریحانِ پیغمبر
تا آخر دنیا نمکگیر مرامِ توست
هر کس که خورده لقمهای از نانِ پیغمبر
مهماننوازِ مهربانِ خانه رحمت
بعد از تو ماتم می شود مهمانِ پیغمبر
شعب ابیطالب کنارت باغ رضوان است
دور از تو دنیا میشود زندانِ پیغمبر
سخت است بعد از تو تمامِ لحظههای وحی
ای دستپختِ تو توانِ جانِ پیغمبر
رنگی دگر دادی تجارت را و عالم دید
با سکههایت ضرب شد احسانِ پیغمبر
از آن همه ثروت نداری یک کفن حتی
داراییات را کردهای قربانِ پیغمبر
جای کفن گفتی عبای همسرت کافیست
گفتی عبا شد چشم ها گریانِ پیغمبر
گفتی عبا شبه پیمبر یادمان آمد
گفتی عبا، پر اشک شد دامانِ پیغمبر
شام غریبان حرم بود و عبا میسوخت
در شعلههای خیمه طفلانِ پیغمبر
شاعر: سعیده کرمانی
خدا در هیات احمد ربود از دل قرارش را
نه تنها مال و مکنت، خرج دین کرد اعتبارش را
به «خَیرِ اُمَّهَاتِ المُؤمِنین وَ اَفضَلَهُن*»
رسولالله تبیین کرده بر عالم عیارش را
بیابد تا قوام و استقامت دین؛ به پیغمبر
خدیجه ثروتش را داد و حیدر ذوالفقارش را
اگرچه در حراء همصحبت جبریل بود احمد
ولی هر روزِ چله میکشید او انتظارش را
شب معراج پیغمبر سلام از عرش میآورد
چه زیبا استجابت کرد بانو کردگارش را
دلش خوش بود از دنیا به عطر یاس پیغمبر
شکست افسوس سنگ فتنه تنها یادگارش را
شاعر: زهرا رسولی