به گزارش خبرنگار ایکنا، آیتالله حسن رمضانی، استاد سطوح عالی حوزه علمیه، عصر امروز ۲۰ اسفندماه در ادامه سلسله نشستهای مدرسه حکمرانی اسلامی که در پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآنی برگزار شد، به ارائه مبحث «اهداف حکمرانی در قرآن» پرداخت که مشروح آن در ادامه میآید:
واژه «حکمرانی» از دو بخش «حُکم» و «رانی» تشکیل شده است که «حُکم» دارای دو معناست: یکی معنای اسمی و دیگری معنای مصدری و معنای مصدری آن به مفهوم فرمان دادن، امر کردن و خواستن است، و معنای اسمی به خودِ فرمان یا دستور اشاره میکند.
اهل اصطلاح برای تفکیک میان «حکمرانی» و «حکومت» چنین بیان کردهاند که حکومت بهعنوان یک نهاد و هیئت حاکمه تعریف میشود که وظیفه فرمانروایی را بر عهده دارد، در حالی که حکمرانی فرآیندی است که طی آن دستورها و فرامین صادر میشود تا امور مدیریت و تدبیر شوند.
به تعبیر دقیقتر، حکومت یک ساختار یا نهاد است، اما حکمرانی روندی است که با هدف اداره امور در جریان است. بسیاری این دو واژه را به اشتباه مترادف میدانند، اما در واقع، در ادبیات لاتین نیز دو اصطلاح مجزا برای این مفاهیم داریم: «Governance»، که به همان حکمرانی اشاره دارد، و «Government»، که به معنای حکومت است. این تفکیک در حال حاضر بهعنوان معنای مستقر و استاندارد پذیرفته شده است.
حکمرانی از اصول هستیشناختی و الهی سرچشمه میگیرد
در نگاه قرآنی، حکمرانی از اصول هستیشناختی و الهی سرچشمه میگیرد. خداوند تبارک و تعالی، بهعنوان حاکم مطلق بر تمام نظام هستی، آغازگر حکم و حکمرانی است. پس از آن، اجراکنندگان دستورات الهی، از فرشتگان گرفته تا انسانها، این دستورات را در ابعاد مختلف پیادهسازی و اجرایی میکنند. اساس حکم و حکمرانی بر چهار محور اصلی استوار است: حیات، علم، اراده و قدرت. این چهار صفت که در عرفان اسلامی به ارکان اربعه مشهورند، از میان هفت صفت اصلی (که شامل سمع، بصر و کلام نیز میشود) جایگاه محوری دارند.
این چهار صفت کلیدی دارای اجراییترین نقش در نظام هستی هستند و هریک به فرشتهای خاص نسبت داده شدهاند. جبرائیل بهعنوان ملک موکل بر علم شناخته میشود، اسرافیل به حیات، میکائیل به رزق و اراده و عزرائیل به قدرت. این چهار فرشته نمایندگان الهی این صفاتاند و در عین حال، با پیامبران بزرگ الهی ارتباط دارند. بهعنوان مثال، حضرت موسی (ع) مظهر قدرت الهی است. او با اتکا به صفت قدرت توانست سلطه فرعون، آن حاکم مقتدر ولی طاغی، را پایان دهد. این مسئله نیازمند نیروی عظیمی بود که فراتر از توان بشر عادی باشد.
در ادامه، حضرت محمد (ص) بهعنوان خاتم پیامبران، اشاعهدهنده علوم الهی و معارف حقه است. او آخرین پیامبر است که علم و حکمت الهی را به کاملترین شکل به جهانیان عرضه کرد. همچنین حضرت عیسی (ع)، با معجزات ویژهای مانند احیای مردگان، نمایندهای از حیات الهی است. طبق روایات اسلامی، حضرت عیسی (ع) در زمان ظهور امام مهدی (عج) از آسمان نزول کرده و به ایشان اقتدا خواهد کرد.
در نهایت، تمام این نظام حکمرانی از خداوند آغاز میشود؛ «إن الحُکم إلّا لله» و پس از آن به مراحل پایینتر امتداد مییابد تا به قوه حاکمه یا دولت (Government) همراه با مشارکت ملت برسد. بدین ترتیب، حکمرانی وسیعی شکل میگیرد که از صدر تا ذیل عالم هستی را در اداره امور مرتبط با تکوین شامل میشود.
اداره امور مرتبط با تشریع، به تمامی ظاهر و باطن عالم هستی تسری یافته است، و این حکمرانی براساس مراحلی که توضیح داده شد، پیش میرود. این روند بر چهار محور اساسی شامل حیات، علم، قدرت و اراده استوار است. در چنین گسترهای از حکمرانی، اگر به تعلیمات قرآنی دقت کنیم، هدف اصلی را میتوان در معنای حکم جستوجو کرد. مفهوم حکم در حقیقت به معنای ایجاد قوام و استحکام برای امور دیگر است. این حکم، مانع بروز یا ادامه هرگونه جابجایی، تحریف یا سستی در امور هستی میشود؛ چه در حوزه تکوین و چه در حوزه تشریع.
حکم بهگونهای عمل میکند که اگر جابجایی یا اختلالی رخ داده باشد، آن را اصلاح میکند و اگر احتمال وقوع آن وجود داشته باشد، از پیدایش آن جلوگیری مینماید. بنابراین، هدف حکمرانی نیز حفظ موقعیتها و تنظیم صحیح هر چیز در جایگاه واقعی خود است. خداوند متعال هر چیزی را بر اساس ذات و حقیقت آن خلق کرده و همچنین اداره میکند؛ بهنحویکه هر پدیدهای، از انسان گرفته تا آسمانها و زمین، حیوانات، گیاهان، معادن، و حتی جمادات، بر اساس اقتضای ذاتیِ خود سامان یافتهاند.
هدف حکمرانی الهی، تثبیت امور در جایگاه صحیحشان است
این نظام دقیق و عادلانه خلقشده توسط خداوند، الگویی برای مجریان الهی و کسانی است که وظیفه اجرای احکام او را بر عهده دارند. هدف حکمرانی الهی، چه در حوزه تکوین و چه در حوزه تشریع، چیزی جز تثبیت امور در جایگاه صحیحشان نیست. اگر کسی بخواهد تغییری خارج از این ساختار ایجاد کند، وظیفه حکومت است که مانع شود و اگر تغییری صورت گرفته باشد، باید به وضع اصلی بازگردانده شود.
در همین راستا، روابط میان دولت، ملت، خانه و خانواده نیز باید بر پایه عدل تعریف شوند. سرپرست خانواده یا یک رئیس دولت وظایف مشخص و تکالیفی قطعی دارند که باید بر طبق آن عمل کنند. خداوند به دولتها دستور عدل داده و آنان را موظف کرده حقوق ملت را بشناسند و عادلانه رفتار کنند. از سوی دیگر، ملت نیز مأمور به اطاعت هستند؛ اما این وظیفه اطاعت مشروط به عدالت حاکمان است. اگر دولتی عادل نباشد و ملت بهناچار از آن اطاعت کنند، نهتنها این امری غیر منطقی است بلکه ظلمی دوگانه رخ خواهد داد: ظلم دولتِ ناعادل و ظلم ملت نسبت به خود با پذیرش چنین حکومتی.
در خانواده نیز چنین است؛ پدر یا سرپرست باید عادلانه عمل کند و حق زن و فرزندان را بشناسد تا اطاعت از او معنا پیدا کند. اگر پدر ظالم باشد یا حقوق خانواده را نادیده بگیرد، اطاعت زنان و فرزندان از چنین شخصی نهتنها ضروری نیست بلکه خود نوعی بیعدالتی است که نباید رخ دهد؛ بنابراین اصل حاکمیت و حکمرانی بر این استوار است که هرچیزی در جایگاه خود قرار گیرد؛ از رأس هرم قدرت تا پایینترین مراتب آن. اگر اختلال یا جابجایی رخ دهد، باید با استفاده از قدرت اجرایی آن را اصلاح کرد و وضعیت را به حالت اولیه بازگرداند. این کلیت هدف حکمرانی الهی است که اگر بخواهیم آن را جزئیتر بررسی کنیم، باید ابعاد مختلف آن را موشکافی نماییم.
اگر بخواهیم اهداف جزئی که در دل اهداف کلی نهفته و بهعنوان شاخص شناخته میشوند را بهدرستی پیادهسازی کنیم، میتوانیم بر آیه شریفهای از قرآن تمرکز کنیم که میفرماید: «الَّذینَ إِن مَکَّنّاهُم فِی الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ وَأَمَرُوا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَلِلَّهِ عاقِبَةُ الأُمورِ»، این آیه بهخوبی ویژگی انسانهایی را توصیف میکند که مورد حمایت الهی هستند. در آیه قبلتر از این، به افرادی اشاره میشود که مورد ظلم قرار گرفتهاند و خداوند به آنها اجازه داده تا دست به اقدام زده و از خود دفاع کنند. این آیه تبیین میکند که این افراد، کسانی هستند که از زیر بار ظلم بیرون آمدهاند، باطل را ریشهکن کردهاند و خود حاکم شدهاند. اما پس از یافتن قدرت و مکنت، وظایفی بر عهده دارند؛ چراکه خداوند به آنها توان علمی، اراده و قدرت بخشیده است.
در رأس تمام این وظایف، اقامه نماز قرار دارد. یعنی، ساماندهی امور بهگونهای که این ارتباط محوری میان بندگان و خداوند برقرار شود. نماز مانند پلی است که بنده را به خالق متصل میکند و چرخش زندگی معنوی انسان را در مسیر درست قرار میدهد. اما اقامه نماز تنها به ساختن نمازخانه، تعیین امام جماعت و الزام افراد برای حضور در آن محدود نمیشود. این ظاهر ماجراست. آنچه اهمیت دارد، نهادینهکردن فرهنگ نماز است.
هیئت حاکمه اسلامی زمانی که قدرت را در اختیار میگیرد، یکی از نخستین وظایفش تأمین نیازهای روحی و معنوی جامعه است. ابزار و راهکارهایی که در دسترس دارد، باید جهت تقویت معنویات و فراگیر کردن این فرهنگ به کار گرفته شوند. موضوع اقامه نماز، با تمام زمینههای لازم برای تحقق آن، اولویتی جدی در حکمرانی قرآنی دارد. اگر انگیزه معنوی در افراد ایجاد نشود، نتیجه چیزی جز اجرای صوری نخواهد بود.
حکمرانی الهی به دنبال محکم شدن پیوند معنوی مردم با خداوند است
پس نخست هدف این است که پیوند معنوی مردم با خداوند محکمتر شود. این دقیقاً نمود یک حکمرانی اسلامی بر پایه ارزشهای قرآنی است. پس از اقامه نماز، موضوع زکات مطرح میشود.
دومین محور حاکمیت، این است که افراد مستحق را که نیازمند حمایتاند، مساعدت کند، چه با زکات مالی، چه علمی یا معنوی. تمام انواع زکات باید به شایستهترین نحو اجرا شوند.
حاکمان اسلامی که زمام اداره جامعه را در اختیار دارند، باید در این امر پیشگام باشند و همگان را نیز در این راه مشارکت دهند. طبق آموزههای قرآن کریم، مساکین، فقرا، ابن سبیل و دیگر مستحقان باید مورد پوشش قرار گیرند؛ همچنین منابع مادی و معنوی نباید به شکلی توزیع شود که حقی ضایع شده یا مستحقی فراموش شود.
در نظام خلقت، تقسیم منابع بین سلولهای بدن ما الگویی برای عدالت است. وقتی غذایی مصرف میکنیم، خون تولیدشده توسط قلب بهطور عادلانه بین تمام اعضای بدن توزیع میشود؛ از بالاترین عضو مثل مغز تا پایینترین مانند کف پا. هیچ سلولی از دریافت تغذیه محروم نمیماند. اگر این نظم خدشهدار شود، مزاج ما بیمار خواهد شد و نیاز به اصلاح پیدا خواهد کرد. همین اصل در اداره جامعه نیز صادق است؛ هر بیعدالتی موجب ضعف کل جامعه میشود.
اگر بخواهیم حقوق را به جایگاه اصلی خود بازگردانیم، چه در عرصه دولت، چه در میان مردم، چه در قوه قضاییه، قوه مجریه، قوه مقننه و شوراها، و چه در ساختار ادارات، باید حقوق به شکلی فراگیر مورد توجه قرار گیرد؛ چه حقوق الهی و چه حقوق مردمی. تحقق این امر نیازمند توجه به چهار محور بنیادین است که هم حقوق مردمی و هم حقوق الهی را شامل میشود و باید توسط تمام حکمرانان مدنظر باشد.
حکمرانان نیز تنها محدود به قوه حاکمه یا هیئت حاکمه نیستند، بلکه تمامی عواملی که در این فرآیند نقش دارند، از خداوند تا پایینترین سطح از مراتب اجرایی نظام هستی، باید این اصول بنیادین را مدنظر داشته باشند.
این چهار محور بر اساس این باور است که حقوق الهی و حقوق مردمی نه تنها در امور دینی بلکه در تمامی جنبههای زندگی اجتماعی پایهریزی شود.
خداوند در قرآن میفرماید: «.. الذین اقاموا الصلاة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر...» یعنی شما با اتکای به قدرت خداوند و بهرهبرداری صحیح از این قدرت در همه زمینهها میتوانید نتایج مطلوب را حاصل کنید که این مسیر، با رعایت اصول و تلاش، میتواند به بهشت زمینی ختم شود که مقدمهای برای سعادت آخرت است.
نمونهای از توجه به این اصول را میتوان در آثار بزرگان ادب مثل گلستان سعدی مشاهده کرد. سعدی در «گلستان» هشت باب تدوین کرده است که باب اول به سیرت پادشاهان اختصاص دارد، سپس اخلاق درویشان و دیگر موضوعات مثل فضیلت قناعت و جوانمردی تا باب هشتم. این هشت باب را میتوان به نوعی هشت دروازه بهشت تعبیر کرد؛ اگر آموزههای آن در زمین اجرا شوند، آنگاه جامعه فاقد ظلم و مملو از عدالت خواهد بود. آثار سعدی، برگرفته از معارف صحیح قرآنی و سنت پیامبر اکرم و اولیای بزرگوار است که با زبان قصهها و داستانهای حکیمانه، آموزههای دینی را ارائه کردهاند.
متأسفانه برخی اظهارات نادرست درباره گلستان و شخصیت سعدی بیان میشود که ناشی از قصور یا کمدانی افراد است. چرا باید میان ادبیات فاخر سعدی و سایر منابع دینی تقابل ایجاد کرد؟ گلستان برگرفته از قرآن کریم است و همانطور که مثنوی مولوی نیز هنر انتقال معارف قرآنی در قالب داستان را به بهترین نحو اجرا کرده، گلستان سعدی همچنان پس از قرنها مورد توجه است.
برای توسعه فرهنگ قرآنی و ایجاد فضایی برای نوآوری باید از تمامی ابزارهای هنری، چون شعر، داستان، فیلم، تئاتر و موسیقی استفاده کنیم. محدود کردن حوزه معارف تنها به کتب سنتی یا دینی باعث محدودیت ابتکار خلاقانه میشود. حکمرانی قرآنی باید هنر را با هدف نشر آموزههای الهی و حقوق مردمی، رساندن پیامهای والای انسانی و دینی به کار گیرد. این همان راهبرد جامع است که عدالت الهی را با حکومت مردمی پیوند میدهد و در نهایت منجر به تحقق جامعهای ایدهآل خواهد شد.
اکبر پوستچیان
انتهای پیام