شناسهٔ خبر: 71804656 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

کتاب «نامه‌های منوچهر» متنی به فارسی میانه

بازخوانی متن‌های پهلوی برای شناخت تاریخ ایران

کتاب «نامه‌های منوچهر» متنی به فارسی میانه (پهلوی) نوشته عسکر بهرامی بازخوانی و درک متن‌های پهلوی برای شناخت تاریخ ایران و مسائل آن نیز، و پژوهش‌های زبان فارسی، بسیار سودمند است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا کتاب «نامه‌های منوچهر» متنی به فارسی میانه (پهلوی) نوشته عسکر بهرامی از سوی انتشارات برسم منتشر شده است. این پژوهش دربردارنده متن تصحیح‌شده به صورت آوانوشت، ترجمه فارسی، یادداشت‌ها و فهرست‌ها و حاصل کوششی چندین ساله مولف است برای دسترس ساختن محتوای این اثر که راه را برای پژوهش‌های دیگر هموار می‌سازد.

نامه‌های منوچهر عنوان متنی از ادبیات پهلوی است که به سببِ داشتنِ مشکلاتی فزون‌تر از آنچه دیگر متن‌های برجای‌مانده از این زبان دارند، تاکنون متن ویراسته کامل و ترجمه دقیق آن (نه‌تنها به فارسی، بلکه به زبان‌های اروپایی هم) منتشر نشده است.

عسکر بهرامی می‌گوید: «آثار به جامانده از ادبیات پهلوی که فارسی میانه جنوبی یا پارسیگ نیز خوانده می‌شود موضوع پژوهش‌های بسیار بوده‌اند و نخست به همت پژوهشگران پارسی (زردشتی هند) و غربی، و سپس هم پژوهشگران ایرانی، برگردان‌هایی از آنها به زبان‌های امروزی و اغلب به همراه شرح و تعلیقاتی راهگشا فراهم آمده و در دسترس قرار گرفته است. با این همه به سبب پیچیدگی‌ها و دشواری‌های زبان پهلوی (به‌ویژه خط آن) از یک سو، و پیشرفت روزافزون در مطالعات این زبان، پژوهش بر روی نوشته‌های پهلوی و تهیه متن‌های ویراسته و ترجمه علمی‌تر از آنها همچنان لازم است.»

پس از ورود اسلام به ایران، زبان پهلوی، یا همان صورت میانه زبان فارسی، که زبان رسمی ایران بود و در دوره تقریباً چهارصدساله حکومت ساسانیان آثار متعددی در حوزه‌های گوناگون بدان نگاشته بودند، پایگاه و جایگاه پیشین را از دست داد؛ زیرا از یک سو طی روندی طولانی که حتی پیش از پایان عصر باستان آغاز شده بود صورتی تحول یافته از این زبان (امروزه به نام فارسی نو) جایگزین آن شد که حدود دو سده بعد جایگاه زبان رسمی را یافت و از سوی دیگر، پس از فراز و نشیب‌هایی، سرانجام خطی برای نگارش آن به کار رفت که با خط پهلوی تفاوت بسیار داشت.

این گسست نگارشی، و تا اندازه‌ای زبانی، زبان و خط پهلوی را به تدریج به بوته فراموشی سپرد؛ به‌ویژه که خط آن حتی در اوج رواج هم مشکلات نگارشی و خوانشی فراوانی به همراه داشت. با این همه پهلوی تا چند سده بعد هم زنده بود و در میان مردم و، بیش از آن، در انجمن‌های موبدان به‌کار میرفت که بهویژه در سده‌های سوم و چهارم هجری (نهم و دهم میلادی) علاوه بر بازنگاری آثار پیشین، نوشته‌های دیگری نیز به این خط و زبان آفریدند. در این زمان جامعه ایران با مسائل و مشکلاتی روبه‌رو بود که شماری از آنها در آثار نگاشته‌شده در این دوره بازتاب یافته‌اند؛ از این رو بازخوانی و درک متن‌های پهلوی برای شناخت تاریخ ایران و مسائل آن نیز، و پژوهش‌های زبان فارسی، بسیار سودمند است.

در عصر زوال زبان پهلوی دو برادر به نام‌های منوچهر و زادسپَرَم در حفظ و انتقال ادبیات آن نقشی مهم ایفا کردند. آنان از خاندانی برخاسته بودند که نسل در نسل بالاترین مقام‌های دینی جامعه زردشتی را داشتند و به‌ویژه در روزگاران سخت حیات این دین، اغلب با فراخواندن بهدینان به پاسداشت آیین‌های دینی، و نگاهداشت و باززنده‌سازی ادبیات دینی دوره‌های پیشین، در بقا و ادامه حیات این سنت کوشیدند.

از این دو برادر، منوچهر راه پیشینیان را پی گرفت و بر ضرورت پایبندی به سنت کهن و توجه به ریزترین جزئیات آن دسته از آیین‌های دینی تأکید ورزید که برگزاری آن در شرایط جدید، بسی دشوارتر و باری سنگین بر دوش بهدینان بود؛ در حالی‌که زادسپَرَم تنها چاره نگاهداشت دین را بازنگری در آن آداب دستوپاگیری می‌دانست که در شرایط و تنگناهای اقلیتی، حاصلی جز دین‌گریزی و سرانجام هم نابودی کامل دین در پی نمی‌داشتند. این تفاوت و تقابل، به‌ویژه در نامه‌های منوچهر به‌خوبی بازتاب یافته است و در واقع این نامه‌ها محصول همین رویارویی‌اند؛ گو اینکه کتاب دیگر منوچهر با عنوان دادِستانِ دینی و تنها اثر باقیمانده از زادسپَرَم، به نام وِزیدَگیهای زادسپَرَم، نیز این دوگانگی دیدگاه و رویکرد را به‌خوبی نشان می‌دهند.