سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - کتاب «ایران روسیه: دو قن مواجهه» اثر استفانی کرونین، بررسی جامعی از تعاملات پیچیده و چندلایه میان ایران و روسیه در دو قرن اخیر ارائه میدهد. این کتاب، که به عنوان یک اثر ارزشمند در حوزه روابط بینالملل و تاریخ شناخته میشود، با دقت به تأثیرات متقابل سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی این دو همسایه امپراتوری میپردازد. کرونین، که یکی از محققان برجسته در مطالعات خاورمیانه است، مجموعهای از مقالات را گردآوری کرده که به زوایای مختلف روابط میان ایران و روسیه میپردازد و روشن میسازد که چگونه این ارتباطات، اگرچه گاه آشفته، اما پایدار و تأثیرگذار بودهاند.در دو سده گذشته مواجهه ایران و روسیه هم غنی و هم پیچیده است. این کتاب گستره وسیعی از تاریخ را پوشش میدهد که از اوایل قرن نوزدهم آغاز میشود؛ زمانی که هر دو کشور ایران و روسیه با چالشهای داخلی و فشارهای خارجی مواجه بودند. با محمد آقاجری مترجم کتاب «ایران-روسیه؛ دو قرن مواجهه» به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
ویژگی برجسته کتاب «ایران-روسیه؛ دو قرن مواجهه» چیست که تصمیم به ترجمه این کتاب گرفتید؟
ابتدا باید بگویم که چرا اصلاً کتابی درباره پیشینه روابط ایران و روسیه باید ترجمه میشد. روسیه به مدت تقریباً دو سده همسایه دیوار به دیوار ایران بود، بزرگترین کشور جهان که در سده نوزدهم و آغاز سده بیستم درگاه ورود برخی فناوریها از اروپا به ایران بود، ضمن اینکه یکی از راههای دسترسی ایران به اروپا هم به شمار میرفت، و البته قابلیتهای فنی، نظامی، اقتصادی و مالی بسیار زیادی داشت و همینها به این کشور امکان داد تا در دو جنگ، بخش زیادی از سرزمین ما را تصاحب کند. ضمن اینکه تاثیرگذاری آن بر اوضاع ایران به هیچ وجه کم نشده بلکه بیشتر هم شده است، تا حدی که شاید بتوان از تاثیرات سرنوشتساز آن بر کشور ما سخن گفت و هر چند که ظاهراً دیگر همسایه هم مرز هم نیستیم، اما روسیه / شوروی، همراه با انگلیس، در دو سده گذشته بیشترین تاثیرگذاری را بر ایران داشتهاند. همه اینها و برخی دلایل ما را ملزم میکند که این کشور و پیشینه روابط خودمان با آن را بهتر بشناسیم. با توجه به اینکه در کشور، به دلایلی، پژوهش درباره روسیه، همانند بسیاری از دیگر کشورهای همسایه یا تاثیرگذار، ناکافی است، به ناچار در این زمینهها باید به ترجمه آثار ارزنده متوسل بشویم تا زمانی که خودمان بتوانیم به مرحلهای برسیم که چنین پژوهشهایی را انجام بدهیم، ضمن اینکه برخی پژوهشها لزوماً تنها از عهده گروههای پژوهشی بر میآید که ماهیت بینالمللی دارند، مانند همین کتاب که پژوهشگرانی از چندین کشور جهان در نگارش آن دخیل بودهاند.
اما یکی از ویژگیهای مهم این کتاب توجهی است که به اقشار فرودست شده است، برخلاف بیشتر کتابهای دیگری که درباره روابط ایران و روسیه هستند و عمده تاکید آنها بر درگیریهای نظامی، روابط سیاسی و اقتصادی، و در کل بده بستانهای میان حکومتی است. مثلاً این کتاب یکی از معدود آثاری است که در آن از حضور نظامیان فراری روسی در ارتش ایران و تعامل این افراد با عوام ایرانی سخن رفته است، یا مقاله دیگری که درباره کمک گرجیها به ایرانیان در طول انقلاب مشروطه است. رویکردی در تاریخنگاری که شاید بتوان آن را فرودستنگری نامید، یعنی توجه به اقشار فرودست اما تاثیرگذاری که معمولاً هم نادیده گرفته میشوند. البته استفانی کرونین که ویراستار این کتاب هم هست، یکی از پیشگامان این رویکرد در زمینه تاریخنگاری ایرانی است، تا جایی که یکی از کتابهای او درباره ایران، نظامیان، شاهان و زیردستان نام دارد و در آن کتاب هم وی توجه ویژهای به اقشار فرودست جامعه ایرانی داشته است. همچنین در این کتاب آن نگاه کوچکانگارانه همیشگی به ایران کنار گذاشته شده است. در بررسی روابط روسیه و ایران، روسیه همیشه کشور گیرنده و ایران کشور دهنده بود و اگر ضمن این رابطه چیزی میداد، همانا خاک یا امتیاز بود. به گفته استفانی کرونین در مقدمه «تاثیرگذاری روسیه بر ایران تبیین، اندازهگیری و ارزیابی شده، اما هر گونه اثرگذاری احتمالی ایران بر روسیه، به ندرت به اندیشه کسی راه یافته است». اما در این کتاب این نگاه کنار گذاشته شده است و همین یکی از امتیازهای مهم آن به شمار میرود.
در دو سده گذشته مواجهه ایران و روسیه هم غنی و هم پیچیده بوده است، ابعاد مختلف این پیچیدگی در کتاب «ایران-روسیه؛ دو قرن مواجهه» چگونه بررسی شده است؟
رابطه ایران و روسیه در دو سده گذشته از درگیریهای ارضی و دستاندازیهای سرزمینی تا وضعیتی نزدیک به تحتالحمایگی در پایان روزگار قاجار را شامل میشده است. روسیه بخشهای بسیار ثروتمندی از کشور ما را تصاحب کرده و در نیمه شمالی کشور تقریباً قدرت بی معارض بود، ضمن اینکه همواره سعی میکرد مانع هرگونه آزادیخواهی و مردمسالاری در ایران بشود، چرا که میترسید چنین تحرکاتی به خود آن کشور هم سرایت کند، کما اینکه دخالتهایش در امور ایران پس از جنبش مشروطه سبب ناکامی این جنبش، ضعف دولت مرکزی و نومیدی مردم از حکومت شد و البته هواداری روسیه از محمد علی شاه کشور را هم به جنگ ویرانگر داخلی کشاند، ضمن اینکه حکومت خشن روسیه تا مدتها سرمشقی برای دولتمردان ایرانی بود، چرا که روسیه توانسته بود جنگاور بزرگی مثل ناپلئون را شکست دهد که همه اروپا را پشتوانه خود داشت. به همین دلیل، برخی دولتمردان ایرانی نظامهای حکومتی معتدلتر اروپای شرقی را به دیده تحقیر میدیدند و روسیه برای آنها تمثال عالی حکومت آرمانی بود، یعنی تاثیری مرامی که پیامدهای مخربی داشت. از این جنبهها چیز خشنودکنندهای در رابطه میان حکومتی ایران و روسیه دیده نمیشود،
از طرف دیگر، روسها عامل ورود برخی فنآوریها به ایران بودند، بر سینما و تئاتر ایران تاثیرگذار بودند، چنانکه در این کتاب هم نشان داده شده است و حتی بر معماری ایران هم تاثیرگذار بودند، تا جایی که مارکوف روسی معمار زندان قصر بود، و حتی آجری هم در ابعادی مخصوص وجود داشت که آجر مارکوی / مارکوف نام داشت. اما تاثیراتی که شاید بتوان آنها را سازنده نامید، بیشتر ماهیت میان مردمی داشتند تا میان حکومتی و در این کتاب هم از تاثیرات مثبت و منفی رابطه این دو کشور سخن رفته است، اما در کل، جنبههای زیانبار این رابطه برای ما بسیار بیشتر از جنبههای سازنده آن بوده است.
در یک جمعبندی کلی تاثیر روسیه و ملت آن بر ایران در دویست سال گذشته چگونه ارزیابی شده است؟
با توجه به ماهیت رابطه روسیه با کشورهای پیرامون، که براساس سیاست برد / باخت است، یعنی برد برای روسیه و باخت برای طرف مقابل، این تاثیر را به هیچ وجه نمیتوان ارزنده توصیف کرد. کشورهای دیگری مانند انگلیس هم رابطه بسیار زیانباری با ایران داشتند، ولی در دانشگاههای همان کشورها دستکم حقوقدان، پزشک و مهندسانی برای ایران تربیت شدند و تا پیش از تاسیس دانشگاه تهران همه ایرانیان دارای تحصیلات عالی یا در دانشگاههای اروپای غربی و آمریکا درس خوانده بودند، یا در ایران (دارالفنون) زیر دست استادانی از همان کشورها تخصص گرفته بودند، اما روسیه برای ما قزاق تربیت میکرد و شاخصترین ایرانی تحصیلکرده روسیه شاید تیمورتاش بود! ضمن اینکه روسیه تزاری و هم روسیه کمونیستی، به سبب ماهیت مهاجم خود سبب شدند کشورهای پیرامون آنها در دامان قدرتهای استعماری دیگری بیفتند، چنانکه قاجارها بیش از همه از ترس روسها بود که به دامن انگلیسیها پناه بردند و این روش روسها را ترومن، رئیس جمهور آمریکا به خلاصهترین صورت ممکن بیان داشته است. او زمانی که درگیر بحران ایران و ادامه اشغالگری روسها در شمال کشور ما بود، در گفتگویی به وزیر امور خارجهاش گفت: «آنها (روسها) تنها یک زبان را میفهمند - «شما چند لشکر دارید؟»». در حقیقت، جنبههایی از رابطه ایران و روسیه، که شاید بتوان آنها را سازنده توصیف کرد، یعنی ورود برخی فنآوریها به ایران یا تاثیرات این کشور بر سینما و تئاتر ایران، هیچوقت با نیت خیرخواهانه حکومتهای روسیه نبود و حتی نتیجه آشوبهایی بود که سبب میشد برخی متخصصان آنها به ایران بگریزند.
ماموریت خسرو میرزا در سن پترزبورگ در سال ۱۲۰۸ چه بود و منابع ثانوی فارسی در این باره ناظر بر چه مفاهیمی است؟
ماموریت رسمی خسرو میرزا پوزشخواهی از بابت قتل گریبایدوف و اعضای سفارت روسیه در تهران بود و فتحعلیشاه این نوه خود را برای پیشگیری از یک درگیری نظامی دیگر راهی سنت پترزبورگ کرد، درگیری که در آن شرایط بی گمان زیانهای سرزمینی بسیار بیشتری را برای ما به دنبال داشت. البته خسرو میرزا این ماموریت را به خوبی انجام داد و حتی توانست تخفیفی در غرامت پرداختی ایران هم بگیرد. تا به امروز ایرانیان نظر مثبتی به این ماموریت داشتهاند، به ویژه که محمد شاه قاجار، بعدها برادر خودش، خسرو میرزا را کور کرد و دست این شاهزاده از مناصب حکومتی کوتاه شد و دخالتی در حکومتی نداشت که ایران را در فلاکت غوطهور کرده بود و شاید همین فاجعه شخصی باعث شد تا ایرانیان او را تنها به سبب آن ماموریت ارزندهاش به یاد بیاورند.
در بخشی از کتاب به تملکات ارضی روسیه در ایران پرداخته شده و از تملکات این کشور در گیلان سخن به میان آمده است، سیاست حکومت ایران درباره معامله زمین در این کتاب چگونه بیان شده است؟
خوب ایران طرف ضعیفتر در رابطه دو جانبهای بود که طرف مقابل آن، روسیه، روحیهای بسیار تهاجمی و زیادهخواه داشت، ضمن اینکه این کشور شمال ایران را هم رسماً حیطه نفوذ خودش اعلام کرده بود تا جایی که حتی دست به کار جادهکشی هم شده بود تا در موارد لزوم کار لشکرکشی به داخل ایران راحت انجام شود! البته روسها بیشتر از قفقازیهای مسلمان برای خرید زمین و ملک در ایران پشتیبانی میکردند و برخی ایرانیان هم برای گریز مالیاتی سعی میکردند که به نحوی خود را به روسیه مرتبط کنند. هر حکومتی در برابر چنین دستاندازیهای آشکاری سعی میکند مقاومت کند، اما سیاست حکومت قاجار واکنشی از سر درماندگی بود. قاجارها به جز توسل به برخی پیماننامهها و اعتراضهای ملایم در واقع کار چندان بیشتری نمیتوانستند انجام دهند و اگر پس از انقلاب بلشویکی لنین امتیازهای تزاری را لغو نمیکرد، ممکن بود بعدها با حکومتهای دیگر روسیه بر سر این تملکات ارضی مشکلاتی پیش بیاید.
در فصلی از کتاب به تاثیر روسیه بر تئاتر ایران اشاره شده است اما در ایران تئاتر پیشرفت زیادی نداشت. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
نخستین نمایشنامهنویس ایرانی میرزا فتحعلی آخوندزاده بود که از طریق روسیه و ادبیات روسی با اندیشههای روشنگری و پساروشنگری آشنا شده بود و تقریباً همه عمرش را در تفلیس سپری کرد. روسیه یکی از مجراهای آشنایی ایرانیان با هنر تئاتر بود و گرچه بعد از انقلاب بلشویکی تاثیرگذاری مستقیم روسیه بر ایران دیگر آن ظاهر آشکار و حتی تهاجمی روزگار تزاری را نداشت، اما به هر روی ادامه یافت، به ویژه از طریق هنرمندانی که جذب حزب توده شده بودند. نویسنده مقاله «تاثیر تماس با شوروی بر تئاتر ایران» تاثیر روسیه بر تئاتر ایران را مثبت ارزیابی میکند، چرا که باعث آشنایی ایرانیان به سبکی از بیان شد که تا پیش از رواج سینما مهمترین تفریح اقشار بالادستی جامعه بود و نیز محملی برای ابراز انتقاد، شکایت و بیان عقیده به شمار میرفت. اما نویسنده در انتهای مقاله خود میگوید که اگر نوشین تا آن اندازه با حزب توده همراه نشده بود، شاید میتوانست باعث پیشرفت بیشتر تئاتر ایران شود، گرچه باز هم، نویسنده، فعالیتهای حزبی و تئاتری نوشین را حاصل روحیه متعهدانه و کمالگرای انقلابی او میداند و تردید دارد که اگر این روحیه و این ویژگیهای انقلابی بودن، تعهد و کمالگرایی وجود نداشت، نوشین باز هم میتوانست همان دستاوردها را داشته باشد.
∎