شناسهٔ خبر: 71796491 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: ایمنا | لینک خبر

چگونه می‌توان مفاخر ایران را به‌طور تأثیرگذار به دانش‌آموزان معرفی کرد؟

نظام آموزشی، نیازمند تحول در شیوه آموزش مفاخر علمی، ادبی و فرهنگی است، جایگزینی روش‌های سنتی و منفعل با رویکردهای مشارکتی و گفت‌وگومحور، تعامل چهره‌به‌چهره و ایجاد فضای تعاملی می‌تواند یادگیری عمیق‌تر، پایدارتر و همراه با پیوند عاطفی با میراث فرهنگی را برای دانش‌آموزان به ارمغان آورد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری ایمنا، در نظام آموزشی امروز، بازنگری اساسی در شیوه‌های آموزش مفاخر علمی، ادبی، فرهنگی و هنری ضرورتی انکارناپذیر است، رویکردهای سنتی که بر حفظ و تکرار اطلاعات تأکید دارند، نتوانسته‌اند پیوندی عمیق میان دانش‌آموزان و میراث غنی فرهنگی‌شان ایجاد کنند. تحقیقات نوین علوم شناختی نشان می‌دهد که یادگیری پایدار و معنادار زمانی رخ می‌دهد که فراگیران به جای دریافت منفعلانه اطلاعات، در فرایندی مشارکتی و تعاملی، به کشف، گفت‌وگو و بازآفرینی دانش بپردازند، این امر به ویژه در آموزش مفاخر ملی، که هویت فرهنگی و تاریخی یک ملت را شکل می‌دهند، اهمیتی دوچندان پیدا می‌کند.

ابعاد جسمانی و عاطفی یادگیری که در رویکردهای سنتی مغفول مانده است، نقشی حیاتی در فرایند درونی‌سازی ارزش‌ها و الگوهای فرهنگی ایفا می‌کند. بدن انسان، پیش از آگاهی ذهنی قادر به دریافت و پردازش اطلاعات محیطی است و این ظرفیت فوق‌العاده می‌تواند به عنوان کاتالیزوری قدرتمند در آموزش مفاخر به کار گرفته شود، محیط‌های یادگیری غنی و پویا که از طریق گفت‌وگو، همدلی و مشارکت فعال، زمینه را برای تجربه‌های چند حسی و عاطفی فراهم می‌کنند، می‌توانند پیوندی ماندگار میان دانش‌آموزان و شخصیت‌های برجسته علمی و فرهنگی ایجاد کنند؛ پیوندی که فراتر از محفوظات، به الگوبرداری و الهام‌بخشی منجر می‌شود.

تحول در نظام آموزش مفاخر باید بر پایه درک عمیق از مکانیسم‌های یادگیری انسان و با هدف ایجاد خاطرات ماندگار و الهام‌بخش در ذهن دانش‌آموزان صورت گیرد، فضاهای تعاملی و گفت‌وگومحور، با وجود موانع ساختاری و ذهنی موجود، ظرفیت شگرفی برای پرورش مهارت‌های تفکر انتقادی، خلاقیت و حل مسئله دارد، آموزش مفاخر در چنین فضایی نه تنها به انتقال اطلاعات بلکه به تقویت هویت فرهنگی، افزایش اعتماد به نفس و پرورش شهروندانی متفکر و آگاه منجر خواهد شد که میراث‌داران شایسته‌ای برای گنجینه عظیم فرهنگی و علمی کشور خواهند بود، در این راستا با مهدی رحمانی، عضو هیئت علمی گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه اصفهان گفت‌وگویی داشته‌ایم که شرح آن را در ادامه می‌خوانید:

چگونه می‌توان مفاخر ایران را به‌ طور تأثیرگذار به دانش‌آموزان معرفی کرد؟

ایمنا: کدام روش‌های یادگیری می‌تواند اثربخشی آموزش مفاخر علمی و فرهنگی در نظام آموزشی مدارس را افزایش دهد؟

رحمانی: در بحث نحوه تدریس دروس مربوط به مفاخر علمی، ادبی، فرهنگی و هنری در نظام آموزشی مدارس و کتاب‌های درسی، باید به این نکته مهم توجه داشت که فرایند یادگیری دارای سطوح مختلفی است؛ پژوهش‌های آموزشی نشان می‌دهند که اثربخشی روش‌های مختلف یادگیری متفاوت است، زمانی که دانش‌آموز فقط متن را می‌خواند، تنها حدود ۱۰ درصد مطالب را به صورت پایدار یاد می‌گیرد، این میزان با شنیدن به ۲۰ درصد و با دیدن به ۳۰ درصد افزایش پیدا می‌کند و ترکیب دیدن و شنیدن هم‌زمان، یادگیری را به حدود ۵۰ درصد ارتقا می‌دهد.

نکته قابل توجه اینجاست که وقتی فرایند یادگیری با گفت‌وگو همراه می‌شود، میزان یادگیری به طور چشمگیری به حدود ۷۰ درصد افزایش پیدا می‌کند، این امر نشان‌دهنده قدرت تعامل و مباحثه در درونی‌سازی دانش است، اما عمیق‌ترین سطح یادگیری زمانی اتفاق می‌افتد که فرد آموخته‌های خود را برای دیگران بیان کند و به آن‌ها آموزش دهد، در این حالت فرد آموزش‌دهنده خود نیز حدود ۸۰ درصد مطالب را به صورت عمیق‌تر و پایدارتر فرا می‌گیرد.

چالش اساسی که در سیستم آموزشی مدارس ما وجود دارد، فقدان فضای مناسب برای گفت‌وگو و تبادل نظر است؛ در ساختار سنتی کلاس‌های درس به‌طور معمول تمرکز بر انتقال یک طرفه اطلاعات از معلم به دانش‌آموز است، در حالی که برای یادگیری عمیق و مؤثر نیاز به ایجاد فضاهایی برای گفت‌وگو، پرسش و پاسخ و تبادل نظر میان دانش‌آموزان و بین دانش‌آموزان و معلم احساس می‌شود، این فقدان فضای گفت‌وگو موجب می‌شود که دانش‌آموزان نتوانند به سطوح بالاتر یادگیری دست یابند و به‌طور عمده در سطوح پایین‌تر یادگیری باقی بمانند.

مدارس باید به سمتی حرکت کنند که فضاها و محافل گفت‌وگو را شکل دهند. این امر مستلزم بازنگری در چیدمان فیزیکی کلاس‌ها، شیوه‌های تدریس و حتی برنامه‌های درسی است. گفت‌وگومحوری در آموزش نه تنها موجب افزایش میزان یادگیری می‌شود، بلکه مهارت‌های ارتباطی، تفکر انتقادی و توانایی استدلال دانش‌آموزان را نیز تقویت می‌کند. همچنین، این رویکرد به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا نسبت به مفاخر علمی، ادبی و فرهنگی احساس نزدیکی بیشتری کنند و آموخته‌های خود را به زندگی روزمره پیوند دهند.

همان‌طور که کتاب «ذهن توسعه‌یافته» اثر آنی مورفین پال اشاره می‌کند، بخش مهمی از فرایند یادگیری از طریق ارتباطات غیرکلامی و چهره‌به‌چهره صورت می‌گیرد؛ انسان‌ها هنگامی که با یکدیگر گفت‌وگو می‌کنند، از طریق حالات چهره، لحن صدا و سایر نشانه‌های غیرکلامی، اطلاعات ارزشمندی دریافت می‌کنند که موجب غنی‌تر شدن تجربه یادگیری می‌شود، این حس‌ها و دریافت‌های متقابل نقش مهمی در رشد فکری، تفکر خلاق و یادگیری عمیق‌تر دارند.

در کلاس‌های درس سنتی به‌طور معمول دانش‌آموزان پشت سر هم می‌نشینند و امکان مشاهده چهره یکدیگر را ندارند، این چیدمان فیزیکی مانعی جدی برای ایجاد گفت‌وگوی مؤثر و استفاده از مزایای ارتباطات غیرکلامی است؛ بازنگری در ساختار فیزیکی کلاس‌ها مانند استفاده از چیدمان دایره‌ای یا نیم‌دایره‌ای، می‌تواند امکان تعامل چهره‌به‌چهره را افزایش دهد و فضای بهتری برای گفت‌وگو و یادگیری مشارکتی فراهم کند، بنابراین برای ارتقای کیفیت آموزش مفاخر علمی، ادبی، فرهنگی و هنری در مدارس، نیاز به تحولی اساسی در رویکردهای آموزشی داریم که محور آن گفت‌وگو، تعامل و مشارکت فعال دانش‌آموزان در فرایند یادگیری باشد.

ایمنا: هوش بدنی در فرایند یادگیری چه نقشی دارد و چگونه به بهبود آموزش کمک می‌کند؟

رحمانی: کتاب «ذهن توسعه یافته» به مفهوم عمیق همدلی و همذات‌پنداری می‌پردازد، این اصل بیان می‌کند که انسان‌ها قادرند احساسات یکدیگر را با تقلید و شبیه‌سازی حالات چهره و بدن درک کنند؛ وقتی فردی می‌خندد، ما نیز تمایل به خندیدن داریم، زیرا بدن ما به طور ناخودآگاه می‌کوشد حالت و احساس مخاطب را در خود بازتولید کند، این تغییرات فیزیکی کمک می‌کند تا حس‌های دیگران را دقیق‌تر دریافت کنیم و خود را در موقعیت آن‌ها قرار دهیم، این مکانیسم طبیعی برای ایجاد ارتباط عمیق‌تر انسانی است و نقش مهمی در تعاملات اجتماعی ما دارد.

توانایی انتقال احساسات را می‌توان در هنر، به‌ویژه در بازیگری، مشاهده کرد، خواندن یک متن فیلمنامه به تنهایی ممکن است تأثیر محدودی داشته باشد، اما وقتی بازیگری همان متن را با احساس، حالات چهره و زبان بدن مناسب ارائه می‌دهد، تأثیر آن به طور چشمگیری افزایش پیدا می‌کند، این بازنمایی عمیق احساسات موجب می‌شود، مخاطبان واکنش‌های عاطفی قوی‌تری نشان دهند؛ آن‌ها ممکن است بخندند، گریه کنند یا حال‌شان به کلی تغییر کند، این قدرت انتقال احساسات از طریق بازنمایی فیزیکی آن‌ها، اصلی است که می‌تواند در آموزش نیز به کار گرفته شود تا تأثیرگذاری مطالب را افزایش دهد.

فضای آموزشی کنونی در مدارس اغلب فاقد این رویکرد همدلانه و مشارکتی است؛ برای ایجاد یادگیری عمیق، معلم باید نقش تسهیل‌کننده را بر عهده گیرد و محیطی را فراهم آورد که در آن دانش‌آموزان بتوانند آزادانه گفت‌وگو کنند، احساسات خود را بیان کنند و از یکدیگر بیاموزند، در چنین فضایی هنگامی که درباره شخصیت‌های مهم یا مفاخر صحبت می‌شود، دانش‌آموزان می‌توانند عمیق‌تر با موضوع ارتباط برقرار کنند، این محیط مشارکتی به آن‌ها اجازه می‌دهد چهره‌های یکدیگر را ببینند، احساسات را درک کنند و تجربه یادگیری جامع‌تری داشته باشند.

گفت‌وگو و تعامل میان دانش‌آموزان، روشی قدرتمند برای افزایش کیفیت و ماندگاری یادگیری است، هنگامی که دانش‌آموزان با یکدیگر به بحث و تبادل نظر می‌پردازند، آنچه آموخته‌اند را به صورت عملی به اشتراک می‌گذارند و در این فرایند، یادگیری در بالاترین سطح ممکن اتفاق می‌افتد، برای نمونه وقتی دانش‌آموز داستان شهید شهریاری یا شهید احمدی روشن یا سایر مفاخر علمی، ادبی، فرهنگی و هنری را مطالعه می‌کند و سپس در جلسه‌ای درباره آن با دیگران گفت‌وگو می‌کند، در واقع دانش خود را به صورت عملیاتی ارائه می‌دهد، این فرایند انتقال، تثبیت و عمیق‌سازی یادگیری را تقویت می‌کند و موجب می‌شود مطالب بیشتر در ذهن ماندگار شوند.

طبق پژوهش‌های انجام شده، بدن انسان قادر است پیش از آگاهی ذهنی، بعضی اطلاعات را دریافت و پردازش کند، این پدیده را می‌توان در تجربیات روزمره مشاهده کرد، مانند زمانی که وارد محیطی می‌شوید و بلافاصله حس مثبت یا منفی نسبت به آن پیدا می‌کنید، بدون آنکه دلیل مشخصی برای آن داشته باشید، این هوش بدنی در محیط آموزشی نیز کاربرد دارد؛ بدن دانش‌آموز می‌تواند سیگنال‌ها و هشدارهایی را زودتر از مغز آگاه او دریافت کند، معلمان می‌توانند از این ظرفیت برای ایجاد فضای درونی مناسب برای یادگیری استفاده کنند، حتی پیش از آنکه به صورت کلامی مفاهیم را منتقل کنند؛ این درک از ارتباط میان بدن و ذهن، افق‌های جدیدی را در روش‌های آموزشی می‌گشاید.

ایمنا: چرا تعامل بین دانش‌آموزان سال‌های مختلف تحصیلی برای رشد شناختی، عاطفی و اجتماعی آن‌ها مهم است و چگونه فضای گفتمانی و یادگیری اجتماعی می‌تواند به آموزش مؤثرتر مفاخر ملی و فرهنگی و ایجاد محیطی عاری از استرس برای دانش‌آموزان کمک کند؟

رحمانی: سیستم فعلی آموزش پرورشی در مدارس از یک الگوی ناکارآمد پیروی می‌کند که معلمان پرورشی را بین کلاس‌های مختلف تقسیم می‌کند، این رویکرد موجب پراکندگی و نبود انسجام در آموزش پرورشی می‌شود، پیشنهاد اصلاحی این است که تمام کلاس‌های پرورشی در یک زمان مشخص برگزار شوند - خواه دو ساعت یا چهار ساعت - و این زمان به طور کامل به فعالیت‌های پرورشی اختصاص پیدا کند، هدف از این تغییر، ایجاد فضایی است که دانش‌آموزان بتوانند با یکدیگر تعامل داشته باشند و از تمام معلمان به عنوان مربی، تسهیلگر و راهنما استفاده شود، این رویکرد جدید امکان گفت‌وگوهای رو در رو و تعاملات معنادار بین دانش‌آموزان را فراهم می‌کند.

مشاهده و تعامل با دیگر دانش‌آموزان، به‌ویژه آن‌هایی که در سال‌های بالاتر تحصیلی هستند، تأثیر عمیقی بر اعتماد به نفس، مهارت‌های تفکر و فرایند یادگیری دانش‌آموزان دارد، وقتی یک دانش‌آموز صحبت‌های همسالان بزرگ‌تر خود را می‌شنود، افق‌های فکری جدیدی برایش گشوده می‌شود که به طور مستقیم بر یادگیری او تأثیر مثبت می‌گذارد، برخلاف گذشته که تغییرات نسلی ۱۵ تا ۲۰ سال طول می‌کشید، امروزه حتی بین متولدان سال‌های نزدیک به هم (مانند متولدین ۱۳۸۱ و ۱۳۸۳) تفاوت‌های چشمگیری در سلایق، علایق و دیدگاه‌ها وجود دارد، از این رو قرار دادن این دانش‌آموزان در کنار یکدیگر، فرصتی برای اصلاح متقابل و یادگیری از یکدیگر فراهم می‌کند.

در محیط‌های اجتماعی یادگیری، دانش‌آموزان نه تنها از محتوای صحبت‌های دیگران، بلکه از نحوه بیان، زبان بدن و رفتار آن‌ها نیز می‌آموزند، هنگامی که دانش‌آموز شاهد گفت‌وگوی سنجیده و هوشمندانه یک هم‌سال است، به طور ناخودآگاه از شیوه ارائه، حرکات بدن و نحوه استدلال او الگوبرداری می‌کند، فضای گفتمانی ایجاد شده در این روش، خالی از استرس، ترس، اضطراب و نگرانی‌های معمول کلاس‌های سنتی است؛ در این محیط، دانش‌آموز نگران کسر نمره توسط معلم یا مورد تمسخر قرار گرفتن توسط همکلاسی‌ها نیست و می‌تواند آزادانه ابراز عقیده کند.

این روش همچنین به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا درک عمیق‌تری از همسالان خود داشته باشند؛ آن‌ها دیگر فقط ظاهر و رفتار سطحی یکدیگر را نمی‌بینند، بلکه به احساسات، انگیزه‌ها و دیدگاه‌های عمیق‌تر همدیگر پی می‌برند؛ این نوع تعامل منجر به همدلی بیشتر، کاهش سوءتفاهم‌ها و تقویت مهارت‌های ارتباطی می‌شود؛ دانش‌آموزان یاد می‌گیرند که چگونه به طور مؤثر گوش دهند، نظرات مخالف را بپذیرند و گفت‌وگوهای سازنده داشته باشند؛ این سطح از تعامل، رشد عاطفی و اجتماعی را به موازات رشد تحصیلی تقویت می‌کند.

این رویکرد می‌تواند به طور خاص در زمینه آموزش مفاخر ملی و فرهنگی بسیار مؤثر باشد. به جای روش‌های سنتی آموزش مفاخر در کتاب‌های درسی، باید فضایی ایجاد کرد که دانش‌آموزان در زمان‌های مشخصی دور هم جمع شوند و درباره این شخصیت‌های برجسته گفت‌وگو کنند؛ در این روش، دانش‌آموزان موظف هستند مطالب را پیش از جلسه مطالعه کنند و سپس در بحث‌های گروهی فعالانه شرکت نمایند. برای تشویق مشارکت و تعمیق یادگیری، سیستم‌های تشویقی مناسب نیز باید در نظر گرفته شود. این شیوه، درک عمیق‌تر و ماندگارتری از مفاخر فرهنگی و علمی در ذهن دانش‌آموزان ایجاد کرده و آن‌ها را به الگوبرداری از این شخصیت‌ها ترغیب می‌کند.

چگونه می‌توان مفاخر ایران را به‌ طور تأثیرگذار به دانش‌آموزان معرفی کرد؟

ایمنا: چرا استفاده از تابلوهای ایده در مدارس برای انتقال میراث فرهنگی و آموزش مفاخر و ایجاد تجربیات مثبت یادگیری، مؤثرتر از روش‌های سنتی است و چگونه این تابلوها می‌توانند به تقویت یادگیری مشارکتی، خلاقیت و انگیزه در میان دانش‌آموزان کمک کنند؟

رحمانی: امروزه در سازمان‌های پیشرو و شرکت‌های بزرگ، ابزاری به نام «تابلوهای ایده» وجود دارد که فضایی برای اشتراک‌گذاری افکار و نوآوری‌ها فراهم می‌کند؛ این تابلوها به عنوان مکانی مشترک و قابل دسترس برای همه کارکنان طراحی شده‌اند تا بتوانند ایده‌ها، چالش‌ها، راه‌حل‌ها و حتی اخبار مفید را یادداشت کرده و به اشتراک بگذارند. در چنین محیطی، افراد با ماژیک یا برگه‌های یادداشت، افکار خود را ثبت کرده و به تابلو می‌چسبانند تا همه اعضای سازمان بتوانند از آن بهره‌مند شوند و به تدریج فرهنگ هم‌افزایی و خلاقیت جمعی شکل بگیرد.

مدارس ما نیز به چنین فضایی نیاز دارند تا دانش‌آموزان بتوانند در قالبی غیررسمی و خلاقانه با یکدیگر تعامل داشته باشند؛ با این رویکرد، دانش‌آموز می‌تواند پس از مطالعه مطلبی که برایش جذاب بوده، زیباترین جملات یا نکات کلیدی آن را روی تابلو به اشتراک بگذارد. این اقدام ساده موجب می‌شود سایر دانش‌آموزان نیز با دیدن این یادداشت‌ها، به موضوعات جدید علاقه‌مند شوند و به مطالعه بیشتر ترغیب شوند؛ به این ترتیب، فرایند یادگیری از حالت فردی و منفعل خارج شده و به تجربه‌ای جمعی و پویا تبدیل می‌شود که در آن دانش‌آموزان به طور مستقیم در ساخت محیط یادگیری خود مشارکت دارند.

قدرت ضمیر ناخودآگاه انسان فوق‌العاده است و به طور مداوم ارتباطاتی بین تجربیات گذشته و مشاهدات کنونی برقرار می‌کند. همانطور که در تبلیغات تجاری مشاهده می‌کنیم، مواجهه مکرر با یک برند یا محصول، آن را در ناخودآگاه ذهن ما ثبت می‌کند و هنگام خرید، توجه ما به سمت آن محصول جلب می‌شود. تابلوهای ایده در مدارس نیز با همین مکانیسم عمل می‌کنند و موجب تقویت ضمیر ناخودآگاه دانش‌آموزان می‌شوند؛ زمانی که دانش‌آموز به طور مکرر این تابلوها را می‌بیند و محتوای آن‌ها را مطالعه می‌کند، مفاهیم و اطلاعات به صورت عمیق‌تری در ذهن او جای می‌گیرند و ارتباطات جدیدی بین دانسته‌های مختلف شکل می‌گیرد.

یکی از کاربردهای مؤثر تابلوهای ایده، آموزش مفاخر فرهنگی، علمی و تاریخی به دانش‌آموزان است، اگر آموزش مفاخر با روش تابلوهای ایده صورت گیرد، تأثیر آن در بلندمدت ماندگارتر خواهد بود، در این روش دانش‌آموزان به جای مواجهه با فهرستی از نام‌ها و تاریخ‌ها، به صورت فعال در جمع‌آوری اطلاعات، نقل قول‌ها و دستاوردهای مفاخر مشارکت کرده و آن‌ها را به اشتراک می‌گذارند. این فرایند منجر به ایجاد پیوندی عاطفی بین دانش‌آموز و میراث فرهنگی می‌شود که بسیار عمیق‌تر و پایدارتر از روش‌های سنتی آموزش است و می‌تواند نسل‌های جدید را با هویت فرهنگی خود آشنا کند.

تجربیات مثبت یادگیری و لحظات الهام‌بخش در طول دوران تحصیل، تأثیری ماندگار بر روح و روان دانش‌آموزان می‌گذارند؛ همانطور که خاطره یک معلم الهام‌بخش در کلاس اول یا دوم می‌تواند تا پایان عمر در ذهن افراد باقی بماند، استفاده از تابلوهای ایده نیز می‌تواند تجربیات ارزشمندی را برای دانش‌آموزان خلق کند؛ یک گفت‌وگوی خوب، یک کشف علمی کوچک، یا یک جمله زیبا که روی تابلوی ایده به اشتراک گذاشته شده، می‌تواند به خاطره‌ای خوش در ذهن دانش‌آموز تبدیل شود و انگیزه‌ای قوی برای یادگیری مادام‌العمر ایجاد کند. این تجربیات مثبت، علاوه بر انتقال دانش، به رشد شخصیتی، عاطفی و اجتماعی دانش‌آموزان نیز کمک کرده و زمینه‌ای برای پرورش نسلی خلاق، نوآور و مشتاق به یادگیری فراهم می‌آورد.

ایمنا: چه راهکارهایی برای غنی‌سازی محیط مدرسه جهت ایجاد خاطرات مثبت و تأثیرگذار در ذهن دانش‌آموزان وجود دارد؟

رحمانی: مغز انسان سیستم پیچیده‌ای است که گاهی نیاز به بازسازی و احیا دارد؛ این بازسازی اغلب از طریق یادآوری خاطرات مثبت گذشته صورت می‌گیرد که به عنوان منبعی برای امید و انگیزه عمل می‌کند؛ در لحظات سخت زندگی، هنگامی که فشارهای روحی و روانی بر ما غلبه می‌کند، مغز به طور خودکار یا با هدایت آگاهانه ما به سمت خاطرات خوشایند حرکت می‌کند؛ این فرایند یک مکانیسم دفاعی طبیعی است که به ما کمک می‌کند از حالت‌های منفی ذهنی فاصله بگیریم و دیدگاه متعادل‌تری نسبت به شرایط فعلی پیدا کنیم؛ مرور خاطرات مثبت در واقع نوعی خوددرمانی محسوب می‌شود که به بهبود حال روانی، افزایش تاب‌آوری و تقویت عزت نفس منجر می‌شود.

محیط آموزشی مدرسه می‌تواند نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری این خاطرات مثبت ایفا کند؛ زمانی که دانش‌آموزان در فضای مدرسه تجربیات مثبت و الهام‌بخش کسب می‌کنند، این تجربیات در ذهن آن‌ها ثبت شده و به عنوان مرجعی برای تصمیم‌گیری‌های آینده عمل می‌کند؛ آشنایی با مفاخر ملی، آموختن درباره ارزش‌های میهن‌دوستی و تجربه لحظات شادی‌بخش در محیط آموزشی، همگی می‌توانند به عنوان نقاط اتکای ذهنی در آینده مورد استفاده قرار گیرند؛ این نوع یادگیری‌ها فراتر از محتوای درسی صرف هستند و در شکل‌دهی به شخصیت و سیستم ارزشی دانش‌آموزان نقش اساسی دارند.

در فرایند تصمیم‌گیری، انسان‌ها به بررسی جوانب مختلف می‌پردازند و در این بین یادآوری تجارب گذشته نقش مهمی در ارزیابی گزینه‌های پیش رو دارند، دانش‌آموزی که امروز در مدرسه خاطرات خوب و آموزنده‌ای کسب می‌کند، در آینده و در مواجهه با تصمیم‌های دشوار می‌تواند به این خاطرات رجوع کند؛ او ممکن است سخن معلم، نقل قولی از کتاب درسی، گفته‌ای از یک دوست یا تجربه‌ای مشترک را به یاد آورد که در آن لحظه حساس، جهت‌گیری تصمیم او را به سمت انتخابی سازنده‌تر هدایت کند؛ این یادآوری تجارب مانند چراغ‌های راهنمایی عمل می‌کنند که مسیر درست را در لحظات تاریک و مبهم زندگی نشان می‌دهند.

این خاطرات مثبت مدرسه حتی می‌توانند در مواقعی که فرد در معرض انتخاب‌های نادرست قرار می‌گیرد، نقش بازدارنده داشته باشند؛ آگاهی از اینکه شخصیت‌های بزرگ و الهام‌بخش چه مسیری را طی کرده‌اند و چگونه با چالش‌ها مواجه شده‌اند، می‌تواند الگویی برای رفتار ما در شرایط مشابه باشد، به عبارت دیگر این خاطرات نه تنها منبع انرژی مثبت هستند، بلکه می‌توانند به عنوان سپری محافظتی در برابر تصمیمات نادرست عمل کنند و ما را به سمت انتخاب‌های اخلاقی‌تر و سازنده‌تر سوق دهند.

برای دستیابی به این هدف، مدارس باید محیطی غنی از تجارب مثبت و الهام‌بخش برای دانش‌آموزان فراهم کنند؛ این تنها محدود به آموزش معلمان نیست، بلکه می‌تواند شامل دعوت از شخصیت‌های تأثیرگذار، نمایش فیلم‌های زندگینامه‌ای افراد موفق از مفاخر ملی مانند شهید شهریاری، برگزاری نشست‌های گفت‌وگو و ایجاد فضایی برای تعامل سازنده میان دانش‌آموزان باشد. ترکیبی از این تجارب می‌تواند گنجینه‌ای ارزشمند از خاطرات مثبت را در ذهن دانش‌آموزان شکل دهد که در طول زندگی به آن رجوع کنند و از آن الهام بگیرند، بنابراین این سرمایه‌گذاری آموزشی و معنوی در دوران مدرسه، ثمرات ارزشمندی را در آینده شخصی و اجتماعی آن‌ها به بار خواهد آورد.

ایمنا: چه موانع و تصورات اشتباهی در مسیر ایجاد فضای تعاملی و گفت‌وگومحور در کلاس درس وجود دارد و این موانع چگونه بر رفتار دانش‌آموزان تأثیر می‌گذارند؟

رحمانی: فضای آموزشی مؤثر باید به گونه‌ای طراحی شود که در آن دانش‌آموزان تشویق به مشارکت فعال و بیان دیدگاه‌های خود شوند؛ معلم باید محیطی را ایجاد کند که در آن دانش‌آموزان نه تنها به مطالعه مطالب درسی بپردازند، بلکه درباره آن‌ها گفت‌وگو و تبادل نظر نیز داشته باشند؛ این رویکرد موجب می‌شود دانش‌آموزان درک کنند که فرایند یادگیری تنها یک فرایند یک‌طرفه نیست، بلکه فرایندی تعاملی است که در آن، آن‌ها هم از معلم و هم از همکلاسی‌های خود می‌آموزند؛ چنین درکی به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا به طور مداوم خود را ارزیابی کرده و نقاط ضعف و قوت خود را در فرایند یادگیری شناسایی و اصلاح کنند.

بسیاری از دانش‌آموزان در محیط رسمی کلاس درس ساکت و گوشه‌گیر هستند، اما همان دانش‌آموزان در زنگ تفریح و محیط‌های غیررسمی به راحتی با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند، بازی می‌کنند و گفت‌وگو می‌کنند؛ این تفاوت رفتاری نشان‌دهنده آن است که محیط رسمی و ساختارمند کلاس درس می‌تواند مانعی برای ابراز وجود و مشارکت فعال دانش‌آموزان باشد؛ در کلاس‌های سنتی، به‌طور معمول معلم تنها گوینده است و فرصت گفت‌وگو و تبادل نظر به حداقل می‌رسد؛ در چنین محیطی، دانش‌آموزان تنها زمانی صحبت می‌کنند که از آن‌ها سوالی پرسیده شود و پاسخ‌ها نیز باید به‌طور دقیق مطابق با محتوای کتاب درسی باشد.

یکی از تصورات رایج در میان معلمان این است که دادن آزادی عمل به دانش‌آموزان می‌تواند منجر به از دست رفتن کنترل کلاس شود؛ این نگرش موجب می‌شود که معلمان فضای کلاس را محدود کنند تا دانش‌آموزان فرصتی برای صحبت کردن و ابراز عقیده نداشته باشند؛ این رویکرد محدودکننده، اگرچه ممکن است نظم ظاهری کلاس را حفظ کند، اما مانع از شکل‌گیری فرایند یادگیری عمیق و معنادار می‌شود. در واقع، این نوع مدیریت کلاس بر پایه ترس از دست دادن کنترل استوار است، نه بر اساس ایجاد محیطی پویا و تعاملی برای یادگیری.

گفت‌وگو و تبادل نظر در کلاس درس نقش مهمی در تقویت مهارت‌های تفکر انتقادی، خلاقیت و توانایی حل مسئله دارد؛ زمانی که دانش‌آموزان فرصت بیان دیدگاه‌های خود را داشته باشند، آن‌ها نه تنها محتوای درسی را بهتر درک می‌کنند، بلکه می‌آموزند که چگونه افکار خود را سازماندهی کرده و به شکلی منسجم بیان کنند، علاوه بر این گفت‌وگو در کلاس موجب می‌شود دانش‌آموزان با دیدگاه‌های متفاوت آشنا شوند، مهارت‌های اجتماعی خود را تقویت کنند و به درک عمیق‌تری از مفاهیم درسی دست یابند، این نوع یادگیری فعال و مشارکتی، در مقایسه با یادگیری انفعالی و یک‌طرفه، ماندگارتر و کاربردی‌تر است، بنابراین ایجاد فضایی امن و حمایت‌کننده، که در آن دانش‌آموزان بدون ترس از قضاوت یا تمسخر بتوانند نظرات خود را بیان کنند، از اهمیت بالایی برخوردار است؛ در نهایت، معلمان باید به یاد داشته باشند که هدف اصلی آموزش، تربیت افرادی متفکر، خلاق و توانمند است، نه تنها انتقال اطلاعات به شیوه‌ای یک‌طرفه و بدون تعامل.