جوان آنلاین: حماسه تاریخی یا حماسه تاریخ ساز؟ این سؤالیست که حین کندوکاو برای یافتن عبارتی در خور جهت توصیف حماسه «سربهداران» به ذهن خطور میکند. قیام سربهداران نه یک حماسه اساطیری و تخیلی که نقطهای نورانی در تاریکترین صفحات تاریخ این سرزمین است. حماسهای که سه قرن و نیم پس از سرودن شاهنامه در خطه خراسان، زادگاه فردوسی، شاهنامهای مجسم را پدیدار کرد و روزنه امیدی را گشود تا خورشید پس از یک قرن ظلمت از مشرق زمین طلوع کند. رمان «داغ سرخ» ادای دِینی است به این حماسه سترگ که به قلم حسین شمسآبادی، هنرمند سبزواری به رشته تحریر درآمده است.
داغ سرخ مقطعی کوتاه، اما پرحادثه از سالهای تاریک چنبره و اشغال مغول را روایت میکند. داستان درست در نقطهای از زمان و مکان آغاز میشود که تاریخ آبستن حادثهای عظیم است؛ در هشتادمین سال حکومت سلسله ایلخانیان بر ایران و از آبادیای به نام باشتین. فقر و فلاکت و تیره روزی رعیت باشتین که مشتی از خروار تمام مردم این سرزمین بودهاند، درگیر و دار زندگی جوانی به نام «طاهر» به خوبی به تصویر کشیده میشود؛ رعیت گرسنهای که ۸۰ سال خار در چشم و استخوان در گلو زیر سایه سنگین اشغال و حکومت بیگانه زیستهاند و اکنون درست به اندازه شش جوال گندم که بر زمین میدانگاه باشتین زیر پای ایلچیان مغول پایمال شود و به آتش کشیده شود تا پایان سکانس پیش از وقوع حادثه فاصله دارند.
«سر به دار میدهیم، ولی تن به ذلت هرگز»؛ این فریادیست که در سحرگاهی سرد، همزمان با صدای اذان برخاسته از گلدستههای مسجد باشتین، از گلوی سه پهلوان نامدار بلند میشود و جرقه حادثهای را میزند که از ابتدای کتاب، خواننده انتظارش را کشیده است. طاهر به همراه «حسن حمزه» و برادرش «حسین حمزه»، دو تن از پهلوانان باشتینی که سه ایلچی مغول را به ناچار میهمان منزل خود کرده بودند، سرانجام بیش از این بیحرمتی و پردهدری را تاب نیاورده و در طولانیترین شب باشتین، همصدا با غرش ابرهای سیاه آسمان از حلقوم بسته از ۸۰ سال خفقان مغول، نعره یا محمد یا علی را با صدای برخورد شمشیر و تبر و چهار شاخ در میآمیزند. طولی نمیکشد که وقایع آن شامگاه سرنوشتساز، جانهای رعیت ترسخورده را زنده میکند. رعیتی که تا دیروز با صدای تاختن اسبهای مغول به پستوی خانههایشان میگریختند، اینک خود را سر به دار مینامند و ردای قیام به تن کرده و مشت گره میکنند تا شیشه عمر ایلچیان مغولرا بر زمین زده و بشکنند. سرانجام جایی در نیمه دوم داستان، حماسه به اوج خود میرسد، اما نه حماسهای از جنس پهلوانان یکهتاز و اسطورهای که حماسهای به دست رعیت رنج کشیده و بینام و نشان که با بیل و چماق و چهار شاخ و دستانی یکی شده، به جنگ دیو مغول رفته و دروازهها را یکی پس از دیگری گشوده و قلعهها را یک به یک فرو میریزند. نویسنده در کنار ساخت و پرداخت شخصیتهایی نظیر حسن حمزه، حسین حمزه و «عبدالرزاق باشتینی» که همگی دارای پیشینه تاریخی بوده و نامشان با قیام سربهداران در تاریخ ماندگار شده است، با خلق شخصیتهای تخیلی و غیرتاریخی همچون طاهر پسر آقامیر آهنگر و گوهر، دختر پهلوان حسن حمزه رمانش را بسط داده و ماجرایی عاشقانه را در بطن حماسه در حال وقوع گنجانده است. عشقی که پای طاهر، جوان سرشناش باشتینی که با پیشبند چرمین آهنگری یاد کاوه آهنگر را زنده میکند، به خانه پهلوان حسن حمزه باز کرده و سرنوشتش را به کلی دگرگون میکند.
متن روان و سهولت خوانش کتاب، آن را به رمانی خوشخوان و همه فهم تبدیل کرده، به طوری که میتوان آن را برای گروه سنی نوجوان نیز توصیه کرد.
این رمان تاریخی- حماسی که در مسابقه سراسری داستان حماسه، موفق به دریافت عنوان دوم شد، در ۲۴۷ صفحه و ۱۶ فصل به قلم حسین شمسآبادی به نگارش درآمده است. «شاه توت» و «سرو سرخ» از دیگر آثار این هنرمند سبزواری هستند که پیش از این در زمینه هنرهای نمایشی فعالیت داشته و به تازگی پا به عرصه نگارش کتاب و رمان نهاده است. داغ سرخ مناسب کسانیست که به خواندن تاریخ پرفراز و فرود این سرزمین علاقه دارند، اما مایل نیستند آن را از میان صفحات کتب قطور و دشوار تاریخ مطالعه کنند؛ پس چه چیز مناسبتر از یک رمان تاریخی- حماسی با آمیزهای از عاشقانهای دلچسب که با بیانی ساده و شیوا، مقطعی پر مخاطره، اما درخشان را به تصویر کشیده است.