ساختوساز مدارس یکی از مسائل کلیدی در آموزش و پرورش است که با وجود تلاشهای انجام شده، منابع قابل توجه دولتی، مشارکت بسیار بالای مردم (خیرین) و مؤسساتی از قبیل بنیاد برکت، بنیاد مستضعفان و ... به دلیل سیاست گذاریهای نادرست و ضعف در هماهنگی و انسجام، همچنان با ناعدالتی، چالش و خلاءهای زیادی روبرو است. ورود مستقیم و میدانی رئیس دولت چهاردهم به مقوله عدالت آموزشی و ساختوساز مدارس مؤید خلاء جدی در این زمینه و گامی نویدبخش برای توسعه عدالت آموزشی است.
یک پژوهشگر نظام آموزشی و استاد دانشگاه در گفتوگو با ایسنا، کمبود، فرسودگی، طراحی نامناسب و توزیع ناعادلانه را چالشهای مهم ساخت فضاهای آموزشی در کشور دانست که علی رغم تصویب زیرنظام فضا و تجهیزات سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، همچنان استمرار دارند.
به گفته حجتالله بنیادی، تفاوت بیش از ۴ متر مربعی میان سرانه فضای آموزشی استانها و بیش از ۸ متر مربعی میان سرانه فضای آموزشی شهرستانها و همچنین اختصاص کمترین سرانه فضای آموزشی کمتر از ۴ متر مربع به استانهای «سیستان وبلوچستان»، «البرز»، «شهرستانهای تهران» و «آذربایجان غربی» و بیشترین سرانه فضای آموزشی بیشتر از ۸ متر مربع به استانهای «کهگیلویه و بویراحمد»، «ایلام» و «چهارمحال بختیاری» مصداق بارز ناعدالتی در توزیع فضاهای آموزشی کشور است که عموماً حاصل ضعف برنامهریزی، سوءمدیریت و رویکردهای نادرست در ساختوساز مدارس
بوده است.
بنیادی نشانه دیگر ناعدالتی در ساخت مدارس را وجود مدارس کانکسی و سنگی در استانهایی با کمترین سرانه و هم در استانهایی با بالاترین سرانه آموزشی خواند و اظهار کرد: استان کهگیلویه و بویراحمد در حالی با ۶۹/۸ متر مربع بیشترین سرانه فضای آموزشی کشور را دارد که هم اکنون ۹۳ مدرسه کانکسی و ۱۳۴ مدرسه سنگی ناایمن بالای ۱۰ دانشآموز دارد. همچنین استان چهارمحال بختیاری در حالی سومین رتبه از نظر سرانه فضای آموزشی در کشور را دارد که هماکنون ۸۰ مدرسه سنگی، عارضهای و کانکسی مستقل با ۴۵۹ کلاس درس دارد. به نظر میرسد چنین وضعیت نابسامانی، بیش از آنکه ریشه در کمبود منابع مالی و اعتبارات داشته باشد، حاصل سیاستگذاری ناصحیح، سوءمدیریت
بوده است.
جشن پایان مدارس کانکسی، خبری تلخ یا شیرین؟
وی ادامه داد: جایگزینی ۶۵۰ مدرسه کانکسی در یکسال گذشته و پیشبینی احداث حدود ۴۰۰ مدرسه دیگر تا قبل از مهر ۱۴۰۴ توسط ستاد اجرایی فرمان امام(ره) و اعلام برگزاری جشن پایان مدارس کانکسی در کشور از یکسو خبر خیلی خوب و نوید بخشی است اما از سوی دیگر خبری تلخ و تأسف بار است که نشان میدهد با همه تلاشها و مشارکت نهادهای حمایتی (بنیاد برکت، بنیاد مستضعفان)، خیرین مدرسهساز، گروههای جهادی و.... همچنان تعداد قابل توجهی مدارس کانکسی، نامناسب و ناایمن در کشور وجود دارد. به نظر میرسد مدیریت نامنسجم، جزیرهای و مستقل این نهادها و عدم دسترسی آنها به اطلاعات نیازهای واقعی مناطق کشور در زمینه ساختوساز مدرسه و ضعف سازمان نوسازی مدارس در هم افزا کردن اقدامات و برنامههای این نهادها یکی از موانع تحقق اهداف آنها و عامل مهمی در عدم دستیابی به شرایط مناسب و عادلانه فضای آموزشی
بوده است.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه در حالی تراکم کلاسی ۳۵ نفر به عنوان هدف مطلوب قانون برنامه هفتم تعیین شده که معیار مطلوب شورای عالی آموزش و پرورش برای تراکم کلاسی در سال ۱۳۹۲ برای همه دورههای تحصیلی ۲۰ نفر تعیین شده است خاطر نشان کرد: تصویب معیار ۳۵ نفر به عنوان تراکم مطلوب در قانون برنامه هفتم پیشرفت (ده سال بعد از تصویب معیار قبلی)، نه تنها برنامه و اقدامی برای پیشرفت نیست، بلکه یک حرکت رو به عقب و دور شدن از عدالت آموزشی است. این اقدام نادرست و تصویب چنین هدفی در قانون برنامه هفتم، نشان میدهد که مشکل عمده آموزش و پرورش همچنان ضعف مدیریت در درون آموزش و پرورش و سهلانگاری و کمتوجهی نمایندگان مجلس به عدالت آموزشی و حل مسائل اساسی و مهم آموزش و پرورش است.
بنیادی ادامه داد: تصویب تراکم کلاسی ۳۵ نفر، به معنای پذیرش فقر و ناعدالتی آموزشی، کلاسهای شلوغ، کاهش توان معلمان این کلاسها و مشکل ثبتنام دانشآموزان در مناطق پرجمعیت در طی ۵ سال آینده است. این مشکل زمانی شدت مییابد که مدارس به دلیل نداشتن کلاس درس قادر به ثبت نام بخش عمدهای از دانشآموزان محله پیرامون خود نیستند. دانشآموزان این مناطق در بسیاری از موارد مجبور به ثبت نام در مدارس دورتر، تقبل هزینههای رفت و آمد، کوچ به مدارس غیردولتی و حتی در برخی موارد مجبور به ترک تحصیل میشوند. سند تحول، جای آنکه بتواند چالشهای ساختوساز مدارس را مرتفع کند به مجموعه تزئینی در کتابخانه مدیران تبدیل شده است.
به گفته این استاد دانشگاه، یکی از زیر نظامهای سند تحول بنیادین، «برنامه زیرنظام تأمین فضا، تجهیزات و فناوری (مصوب سال ۱۳۹۵)» است که به دلیل نبود نگرش واقعبینانه و عدم بکارگیری تجربیات گذشته کشور و دنیا، بیش از اینکه بتواند مسائل و چالشهای ساختوساز مدارس را مرتفع کند به یک مجموعه تزئینی در کتابخانه مدیران تبدیل شده است. در چشمانداز این زیر نظام، فضاها و مراکز آموزشی و تربیتی اینگونه تعریف شدهاند: «فضاها و مراکز آموزشی و تربیتی در افق،۱۴۰۴ زمینهساز تحقق اهداف و برنامههای نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی و تامین کننده نیازهای فردی و جمعی دانشآموزان، متناسب با ساحتهای ششگانه تربیت و الزامات برنامه درسی ملی، استانداردهای بینالمللی، با هویت و ویژگیهای معماری اسلامی- ایرانی، دارای ظرفیت بالا در تعاملات فرهنگی و اجتماعی محله، امکان دسترسی آسان به محیطی مقاوم، ایمن، با نشاط، دوست داشتنی، دوستدار محیط زیست، بهرهمند از انرژیهای پاک (تجدیدپذیر) و مجهز به تجهیزات و فناوریهای نوین بومی برای
یادگیری هستند».
بنیادی افزود: اکنون در آستانه ورود به سال ۱۴۰۴ و رسیدن به افق زمانی چشمانداز ترسیم شده در زیر نظام تأمین فضا، ضرورت دارد متولیان امر معین کنند از زمان تصویب این برنامه تا به امروز، چه میزان اهدف این برنامه محقق شده است؟ طراحی مدارس چه میزان متناسب با دوره تحصیلی، جنسیت و مبتنیبر ساحتهای ششگانه انجام میشود؟ چقدر استانداردهای بینالمللی ساختوساز مدارس در طراحی مدارس رعایتمی شوند؟ چه میزان بهرهوری و صرفه جویی اقتصادی با بهره گیری مناسب از فناوریهای نوین ساختوساز در فضاهای آموزشی و تربیتی و ورزشی محقق شده است؟ آیا ساخت مدرسه با آجر و سیمان و از طریق همان روش بنا و کارگری بهترین و مقرون به صرفه ترین روش است؟ مکان یابی مدارس چقدر مبتنیبر الگوهای توسعه پایدار و آمایش سرزمین و اقتضائات محیطهای آموزشی و تربیتی و جمعیتی است؟ در طراحی و ساخت مدارس چقدر به اقتضائات برنامه درسـی ملی و ساختار چهار دوره تحصیلی سه ساله (۳ـ۳ـ۳ـ۳) به صورت فضاهای مستقل از هم توجه شده است؟ مدارس به چه میزان از انرژیهای پاک (تجدیدپذیر) بهرهمند هستند؟ بدیهی است که اگر طی این چندسال تنها و تنها بهرهمندی مدارس از انرژیهای پاک عملیاتی میشد، مدارس به خاطر ناترازی انرژی، این میزان تعطیل نمیشدند و این میزان آسیب به یادگیری دانشآموزان
وارد نمیشد.