به گزارش مشرق، کانال تلگرامی بصیرت نوشت:
پس از یک دهه درگیری و بحرانهای چندلایه، چشمانداز کشور سوریه همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد. سقوط بشار اسد و روی کار آمدن احمد الشرع، رهبر هیئت تحریرالشام، به عنوان رئیس جمهور موقت دولت انتقالی، اگرچه نقطه پایانی بر یک دوره طولانی از حکمرانی خاندان علوی تبار اسد و به تبع آن توقف فعالیتهای حزب بعث در این کشور بود، اما همانگونه که پیشتر پیشبینی میشد تغییر حکومت به معنای پایان مصائب این کشور بحران زده نبوده و نیست.
تحولات اخیر، به ویژه در مناطق غربی سوریه و شهرهای لاذقیه و طرطوس، که عمدتاً محل سکونت اقلیت علوی هستند، نشان میدهد که سوریه همچنان در معرض بیثباتی و بروز بحرانهای جدید قرار دارد. ظهور گروههای مقاومت در این مناطق، پویاییهای جدیدی را به معادلات قدرت در سوریه افزوده و پیامدهای راهبردی عمیقی برای این کشور، منطقه و فراتر از آن به همراه دارد. در این میان، نقش و موقعیت اقلیت علوی، که در طول دهههای گذشته پیوندی وثیق با ساختار قدرت در سوریه داشتهاند، اهمیت مضاعفی مییابد. این تحولات، به ویژه با توجه به مداخلات بازیگران منطقهای و بینالمللی، نیازمند تحلیلی جامع و دقیق است تا بتوان ابعاد و پیامدهای آن را به درستی درک کرد.بنیانهای این تحولات را باید در ساختار اجتماعی، سیاسی و تاریخی سوریه جستجو کرد. جامعه سوریه، همواره موزاییکی از اقوام و مذاهب مختلف بوده است که در طول تاریخ، تعاملات و تنشهای گوناگونی را تجربه کردهاند. از جمله مهمترین این گروهها میتوان به عربهای سنی، علویان، کردها، دروزها، مسیحیان و اسماعیلیان اشاره کرد.
اقلیت علوی، که حوادث اخیر سوریه در پیوند با هویت آنهاست، در طول تاریخ همواره با چالشها و محدودیتهایی گوناگونی روبرو بوده است. این گروه مذهبی، که از اوایل دهه ۵۰ خورشیدی در پی فتاوای برخی از علمای شیعه با محوریت امام موسی صدر پیرو شاخهای از تشیع محسوب میشوند اما تا پیش از آن در دوران حکومت عثمانی و دورههای پیش از آن، همواره تحت فشارهای مختلف قرار داشته و از مشارکت کامل در قدرت و اقتصاد محروم بوده است. با فروپاشی امپراتوری عثمانی و تحت قیمومیت قرار گرفتن سوریه توسط فرانسه، فرصتهای جدیدی برای اقلیتهای این کشور، از جمله علویان، فراهم شد. فرانسویها، با هدف تضعیف ناسیونالیسم عربی سنی، به اقلیتها توجه بیشتری نشان دادند و آنها را وارد ارتش و دستگاههای اداری کردند. این سیاست، اگرچه با اهداف استعماری صورت میگرفت، اما زمینه را برای ارتقای جایگاه علویان در جامعه سوریه فراهم کرد.
صعود خاندان اسد به قدرت، نقطه عطفی در تاریخ علویان بود. حافظ اسد، که خود از تبار علوی بود، در سال ۱۹۷۰ با یک کودتای نظامی، زمام امور سوریه را به دست گرفت. او با ایجاد یک شبکه منسجم از وفاداران علوی در ارتش، سازمانهای امنیتی و دستگاههای دولتی، پایههای حکومت خود را مستحکم کرد. در دوران حکومت حافظ اسد، علویان به تدریج به مناصب کلیدی در حوزههای سیاسی، اقتصادی و نظامی دست یافتند. این مسئله، اگرچه به بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی علویان کمک کرد، اما در عین حال، نارضایتی و احساس تبعیض را در میان سایر گروههای قومی و مذهبی دامن زد.
پس از مرگ حافظ اسد در سال ۲۰۰۰، پسرش، بشار اسد، جانشین او شد و سیاستهای پدر را در قبال اقلیت علوی ادامه داد. این سیاستها، در نهایت منجر به تمرکز قدرت و ثروت در دستان اقلیت علوی متمرکز در منطقه ساحل یا غرب سوریه و به تبع آن افزایش شکافهای اجتماعی و سیاسی در سوریه شد.
با شعله ور شدن جنگ داخلی سوریه، در سال ۲۰۱۱، شکافهای قومی و مذهبی این کشور نیز بنزینی بر آتش فتنه شد. چرا که در این دوره، علویان به عنوان حامیان اصلی حکومت اسد، هدف اصلی حملات گروههای مختلف شورشی و تروریستی بودند. کشتار علویها توسط گروههای تروریستی موجب شد که در طول قریب به یک دهه بسیاری از علویان، به دلیل ترس از انتقامجویی، خانههای خود را ترک کرده و به مناطق امنتر و حاشیه پایتخت پناه ببرند، در نتیجه این جنگ، نه تنها بافت جمعیتی سوریه را دگرگون کرد، بلکه باعث شد تا برخی از علویان نیز در حمایت خود از حکومت اسد تجدید نظر کنند. این افراد، معتقد بودند که سیاستهای غیر منعطف حکومت بشار اسد و عدم هماهنگی آن با اقتضائات زمانه، زمینه را برای بروز خشونت و درگیریهای گسترده و ایجاد بیثباتی در کشور فراهم کرده است.
حال اما پس از سقوط بشار اسد و روی کار آمدن احمد الشرع، رهبر هیئت تحریرالشام، اقلیت علوی بیش از پیش با چالش و تهدید جانی و مالی روبرو شدهاند.
بایستی به این نکته توجه داشت که از همان صبح سقوط دمشق و به قدرت رسیدن هیئت تحریرالشام در سوریه، نگرانیهای جدی را در میان علویان برانگیخته شد. سابقه خشونت و افراطگرایی این گروه و سایر گروههای وابسته به آن، به ویژه در قبال اقلیتهای مذهبی، باعث شده است تا بسیاری از علویان نسبت به آینده خود در زادگاهشان احساس ناامنی کنند.
در ماههای اخیر هم گزارشهای متعددی از نقض حقوق علویان و اعمال تبعیض و خشونت علیه آنها پس از به قدرت رسیدن هیئت تحریرالشام منتشر شده است. در نتیجه، این وضعیت، باعث شده است تا برخی از علویان به فکر تشکیل گروههای مقاومت مسلحانه برای دفاع از خود و زادگاههایشان در برابر تهدیدات احتمالی بیفتند، در این بین بخشی از بدنه ارتش سابق سوریه که هنوز وفادار به خاندان اسد هستند نیز فرصت ظهور و بروز یافتهاند و با تسلیحات در دسترسشان علیه مواضع حاکمان جدید سوریه دست به عملیات میزنند. از این روز ظهور این گروههای مقاومت، پویاییهای جدیدی را به معادلات قدرت در سوریه افزوده و احتمال بروز درگیریهای جدید را افزایش داده است.
این نکته را باید خاطر نشان ساخت که رهبر معظم انقلاب(حفظه الله)، همواره بر ضرورت حفظ وحدت و تمامیت ارضی سوریه و حمایت از مردم این کشور تاکید کردهاند. ایشان در سخنانی روشنگرانه فرمودهاند: «کسانی که به خاک مردم سوریه تعرض کردند یک روز توسط قدرت جوانان غیور سوری مجبور به عقب نشینی میشوند. بدون تردید این اتفاق خواهد افتاد.» این سخنان، نشان میدهد که آینده سوریه در گرو اراده و مقاومت مردم این کشور است و کشورمان باید همچون گذشته در کنار ملت سوریه باشد تا آنها بتوانند با عبور از بحرانها آیندهای روشن برای خود و کشورشان رقم بزنند.
در پایان، باید تاکید کرد که ملت سوریه در فصل جدید حیات خود در شرایط به مراتب پیچیدهتری از بحران قرار گرفته است و تحولات اخیر و کشتاری که علیه علویان در منطقه ساحل تحمیل شده است، بر پیچیدگی معادلات قدرت در این کشور بیش از پیش افزوده پرده از چهره واقعی برخی مدعیان حقوق بشر در سوریه برداشته است. در این شرایط ملت سوریه فرصت دارد تا در دل این بحران دوستان و دشمنان واقعی خود را یکبار دیگر بازشناسد و دریابد آنانی که در ماههای اخیر دم از دوستی با ملت سوریه میزدند صرفا به کشور و ملت سوریه به عنوان بستری برای تامین منافع خود مینگرند و در مسیر تامین منافعشان هیچ ابایی از تجزیه سوریه و کشتار مردم آن ندارند!