سیدمحمدحسن مؤمنی پاسخ داد
آیا ما در آخرالزمان زندگی میکنیم + فیلم
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: ما میتوانیم بگویم که دوره پایانی یا به تعبیری آخرالزمانی در یک بازه معنایی گسترده از زمان پیغمبر اکرم(ص) شروع شده است و به همین دلیل در متون به حضرت محمد(ص)، پیغمبر آخرالزمان اطلاق شده است.
صاحبخبر - در تمامی ادیان مفهوم موعود و انتظار ظهور منجی از جایگاه ویژهای برخوردار است. این باور به ظهور فردی منجی که به عدالت و صلح در جهان میپردازد و نه تنها در تاریخ دینی بلکه در جوامع انسانی نیز همواره توجهات زیادی را جلب کرده است. قرآن کریم با ارائه آیات مختلف نه به صورت مستقیم بلکه به صورت مستتر بر موضوع پیروزی حق بر باطل و نور بر ظلمت تأکید دارد. جوامع بشری در عصر حاضر با چالشها و بحرانهای متعدد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دست و پنجه نرم میکند و در چنین شرایطی نیاز به وجود یک منجی بیش از پیش احساس میشود تا بیاید و جهان را از ظلم و ستم و تباهی نجات دهد و در مسیر تحقق وعدههای الهی گام بردارد. امروز میتوان گفت که منجی نه تنها یک نیاز مذهبی بلکه یک ضرورت انسانی به شمار میآید. ایکنا در این راستا، گفتوگویی با موضوع «موعود در قرآن و نیاز منجی در عصر حاضر» با سید محمدحسن مؤمنی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و مدرس درس خارج حوزه انجام داده است که در ادامه بخش دوم این گفتوگو را میخوانیم؛ بخش نخست این گفتوگو را با عنوان «موعود در قرآن؛ مفاهیمی ثابت در دورانهای متغیر» بخوانید؛ ایکنا ـ نگاه ادیان مختلف به موعود چگونه است و چه تفاوتی با نگاه تشیع دارد؟ ما به عنوان ادیان پردامنه در دنیا با مسیحیت، یهودیت و زرتشتی روبرو هستیم که همه اینها با مقوله موعود و حقیقتی که ما از آن به عنوان منجی یاد میکنیم؛ آنها با ادبیات خود، همان معنای موعود یا منجی را میرسانند مثلاً وقتی درباره مسئله آخرالزمان در ادبیات مسیحیت صحبت میشود از رجعت حضرت عیسی(ع) سخن به میان آمده است و در کتاب مقدس بالغ بر 300 بار از این موضوع حرف زده شده است حتی برخی گفتند که کلید درک مسئله رجعت مسیح(ع) در کتاب مقدس است و معتقدند که مسیح(ع) در آخرالزمان میآید و برنامه نجات را کامل میکند و جهان رو به سعادت میرود و بعد از ظهور منجی، جنگ و خونریزی از جهان رخت میبندد و همگی در صلح و صفای کامل خواهیم بود و هیچ امتی بر امت دیگر شمشیر نمیکشد. در آئین کلیمیها و یهودیها بارها از تعبیر «یوم یهوه» صحبت شده است و معادل آن را میتوانیم «یومالله» بگوییم که در قرآن از آن صحبت شده است که یهودیان معتقدند در این روز گنهکاری باقی نخواهد ماند و به صورت مصداقی مشخص میکنند که عزمت ملی یهود در حد خود شکل میگیرد و پادشاهی از نسل پدر داوود(ع) که دارای روح خداوندی است خواهد آمد. آنها به مسئله عدل و داد تأکید دارند و میگویند که در سیر تاریخ، جهان به نقطه کمال خود میرسد؛ تمام این صحبتها را پیرامون شخصیتی به نام «ماشیح» میشود که در کتاب «تلمود» بیش از صدها بار از این شخصیت و اتفاقات پیرامونی او صحبت شده است. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی در آئین زرتشت هم مسئله موعود، آخرالزمان و منجی مطرح شده است و در «گاتها» که سرودههای زرتشت است از شخصی به نام «سودرسان» یا «سوشیانت» سخن به میان میآید که این شخصیت میآید و در پایان دوره اهریمنی، اهورا مزدا مسلط خواهد شد و دوره خیر مطلق را آغاز میکند و بر نیروهای اهریمنی سلطه پیدا میکند. نکتهای که در بیان زرتشتیان در ارتباط با این دوره وجود دارد این است که میگویند مصلحی خواهد آمد و دوران خوشی و خیر را آغاز خواهد کرد که از جمله کارها و اقداماتی که میکند این است که جهان را نو میکند و پلیدی و ظلمت را از بین میبرد. معتقدم نو کردن جهان با از بین بردن پلیدی و ظلمت متفاوت است و دو معنا دارد. ما نزدیک به این مضمون را در دعای عهد داریم که میگوید «وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلاَدَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ» که از خدا درخواست میکنیم امام عصر(عج) ظهور کند؛ زیرا بعد از ظهور دنیا را آباد میکند. اینگونه نیست که امام زمان(عج) بیاید ما را به دوران عصر حجر بازگرداند بلکه دنیا را آباد میکند. تکنولوژی که امروز داریم به محیط زیست و حیات انسانی آسیب میزند و حضرت ولیعصر(عج) با خود عمران حقیقی میآورد و در ادامه دعای عهد میگوید که بندگانت را به برکت وجود او احیا کن؛ این عبارت به این معنا نیست آنهایی را که مرده هستند را زنده میکند بلکه به زندهها حیات طیبه میبخشد. این حرفی است که به طور فطری انسانهای نیکخواه مثل برادران زرتشتی گفتهاند که دنیا را نو میکند و پلیدی و ظلمت را از بین میبرد و ما شیعیان در ادبیات خود میگوییم که «وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلاَدَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ» که جهان را عمران و آبادی میکند و به بندگان خدا حیات طیبه میدهد و زنده میکند و حیات قلبی حتماً مانع میشود که از این امکانات پیشرفته در جهت نابودی یکدیگر استفاده کنیم. یکی از تفاوتها به لحاظ مصداقی در آموزههای یهودیت این است که گفته میشود ملت یهود حاکم میشود و ما در قرآن نسبت به مسیحیت داریم که میفرماید «فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ» که شما را بر جهانیان فضیلت بخشیدیم اما منظور کدام مسیحیان است؟ مسیحیان تبهکار یا مسیحیان ملتزم به آیین مسیحیت؟ حتماً مسیحیان مؤمن به عیسی مسیح(ع) منظور است. یکی از پیامهای عیسی مسیح(ع) بشارت به ظهور پیامبر آخرالزمان است. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی ما در آموزههای دینی خود از دوران منجی و موعود که صحبت میکنیم او را در خانواده پیغمبر اکرم(ص) به عنوان مهدی موعود(عج) معرفی میکنیم که از عصمت الهی برخوردار است و در مجرای قرآن کریم عمل میکند. یهودیان و مسیحیانی که حقیقتاً متدین هستند و همه انسانهایی که پای حقیقت میایستند در آن روز که خورشید حقیقت روشن میشود تابع میشوند و همه اسلامی و مسلمان میشوند. ایکنا ـ حتی افراد خداناباور یا اصطلاحاً آتئیستها هم در این جمعیت جای میگیرند؟ بله؛ هرکسی که تسلیم حق است. شاید هنوز برای برخی معنای حقیقت یکتاپرستی به هر دلیلی روشن نشده است اما اگر روشن شود تسلیم میشوند. حضرت ابوذر از پیامبر(ص) سؤال کرد که متکبر چه کسی است؟ حضرت فرمود کسی است که وقتی حقیقت برای او روشن میشود تسلیم نمیشود. ملاک متکبر بود این است که اگر حقیقت روشت شود فرد تسلیم شود و ما در آموزههای خود درباره موعود داریم که وقتی حضرت تشریف میآورد از نسل حضرت فاطمه(س)، از نهمین نسل امام حسین(ع)، امام دوازدهم از نسل پیغمبر(ص) است و حاکم به حکم قرآن است. عیسی مسیح(ع) رجوع میکند اما پشت سر امام عصر(ع) نماز میخواند و آنها میگویند که منجی همان عیسی(ع) است اما ما میگوییم عیسی مسیح(ع) یاور منجی است. یهودیها میگویند منجی میآید و ملت یهود را حاکم میکند اما ما میگوییم ملت حق را حاکم میکند و از یهودیانی که حقیقتمدار هستند حتماً به معنای تسلیم در برابر توحید، مسلمان میشوند و این امتیازها و تفاوتهایی است که وجود دارد. ایکنا ـ به نظر شما ما در آخرالزمان هستیم؟ به این سؤال از دو وجه میتوان پاسخ داد؛ گاهی میخواهیم در دنیای تحلیلها صحبت کنیم و گاهی میخواهیم بر اساس ادبیات دینی یعنی قرآن و روایات معصومین(ع) پاسخ دهیم. تعبیر قرون اولی در قرآن وجود دارد که نسبت به انبیایی که پیش از پیامبر اکرم(ص) بودند مطرح شده است و در روایتی از امام صادق(ع) درباره صدیقه طاهره(س) گفته شده است که «وَ هِیَ الصِّدِّیقَهُ الْکُبْرَى وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى» یعنی تمام قرون گذشته بر حول محور شناخت صدیقه طاهره(س) بوده است و درک این موضوع برای برخیها سنگین است که چه معنا میدهد. قرون اولی در ادبیات قرآنی، قرون انبیای گذشته است و تمام معرفت انبیای الهی تا قبل از پیغمبر اکرم(ص) که نظام مدارج انبیاء را نشان میدهد بود که در چه مرتبهای از قرب الهی قرار دارند و حول محور شناخت صدیقه طاهره(س) بوده است و به میزانی که آنها از معرفت صدیقه طاهره(س) بهرهمند بودند دارای قربالهی بودند و هر پیغمبری حتماً در ابتدا سند توحید الهی را امضاء کرده است و بزرگترین سند توحید الهی تسلیم بودن در مقابل خداوند است و «وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ» هرکه به آنچه که خدا نازل کرد حکم نکند کافر است؛ بنابراین وقتی ما بر اساس منطق قرآنی میپذیریم که نبوت پیغمبر(ص) و ولایت ائمه(ع) ما حکم الهی است؛ طبیعتاً طبق این منطق حتماً انبیای الهی پایبند این مرامنامه هستند و لازم نیست تا معصوم این را به ما بفرماید. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی ما میتوانیم بگویم که قرون اولی در کنار قرون اخری و دوره پایانی یا به تعبیر آخرالزمانی در یک بازه معنایی گسترده از زمان پیغمبر اکرم(ص) شروع شده است و به همین دلیل در متون به حضرت محمد(ص)، پیغمبر آخرالزمان اطلاق شده است اما به غیر از آن در همین دوره آخرالزمانی باز با یک ادبیات دیگری مواجه میشویم که به عصر حضور معصوم و عصر غیبت معصوم مربوط میشود که حضور معصومین تا زمان غیبت صغری و کبری یک دوره است و بعد از آن به دوره آخرالزمان میرود اما اینکه تعبیر استعارهای نسبت به دورانی که امیرالمؤمنین(ع) خانه نشین بودند نیز همین معنا در آنجا هم وجود دارد. آنچه که مربوط به بحث ما میشود درباره آخرالزمان و اینکه آیا ما الان در آخرالزمان هستیم یا خیر؛ باید گفت آخرالزمان در ادبیات یعنی دورهای که بشر به نهایت انحطاط اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و... در یک کلام به تباهی محض میرسد و بر اساس روایات نشانههایی گفتند که مانند نشانههای قیامت است که همه گونه سیاهیها حاکم میشود اما آیا امروز اینگونه اتفاقات رخ داده است؟ در روایات ما زمان خاص و مشخصی به عنوان آخرالزمان به این معنا مشخص نیست و حتی آخرالزمان به آن معنایی که موعود و منجی تشریف میآورد گفته شده است که اگر کسی مدعی این معنا باشد؛ تکذیب شده است اما میتوانیم بگوییم که در دورهای هستیم که نسبت به گذشته تاریخ واقعاً تباهیها پررنگ شدهاند اما آیا به انتها تاریخ رسیدهایم؟ نمیدانم. ایکنا ـ تأثیر نگاه منجیگرایانه در ملتها چیست؟ چون برخی معتقدند که این نگاه موجب انفعال و تنبلی میشود و برخی هم آن را موجب امید و حرکت میدانند. قرائت شخصی افراد در هر مقولهای که با آن مواجه میشوند مهم است یعنی اگر بخواهیم درباره مسئله امید با آدمها صحبت کنیم برداشت آدمها متفاوت است؛ فردی از امید این معنا را دارد که راحت بنشیند و خوش باشد یعنی امیدواری و دیگری از امید این برداشت را دارد که تلاش خود را بیشتر میکند. این موضوع به تربیت آدمها بازمیگردد که چگونه رشد پیدا کردهاند اما ذات مسئله موعود و منجی و آموزههای آن خیالی پردازانه نیست و بشر را با واقعیت زندگی روبرو میکند یعنی این جهان را برای ما نمیسازد که بسیار راحت باشد و به این معنا نیست؛ البته سختی دارد. مسئله اعتقاد به امامت، تطوری نبود و پیامبر(ص) در روز غدیر، امامان اثنیعشر را معرفی فرمود یعنی پیامبر اکرم(ص) از همان بدو رسالت در تبلیغ جهانی و بینالمللی خود در غدیر این موضوع را مطرح کردند؛ اینگونه نبود که به مرور زمان هر امامی که بیاید امام بعدی را معرفی کند البته اینگونه هم بود اما امامت ائمه اثنیعشر(ع) از زمان پیغمبر(ص) مطرح شد و حضرت التزام به آن را از همه خواستند اما بعدها حکومتها شرایط را به گونهای پیش آوردند که بسیاری از آگاهی این مسئله محروم ماندند و همیشه این مسئله در تاریخ بوده است. آنچه که در روایات و آموزههای دینی ما وجود دارد این معنا است که ما را نسبت به مسئله موعود و منجی به یک سلسله اموری توصیه کردند و حتماً تنپروری، رکود و درجا زدن در آن وجود ندارد اما حرکت و پویایی لزوماً در شلوغ کردن هم نیست؛ خیلی مواقع در صبر، بردباری و تحمل است و داد و بیداد راه انداختن و بگوییم ما میخواهیم حرکت کنیم و امیدوار باشیم پس باید شلوغ کنیم نیست؛ اتفاقاً در رعایت نظم، صبر و بردباری است و در روایات داریم که حضرت فرمود اگر شما حتی به میزان یک تیر یا هرچه که در نیتتان هست و خداوند میگوید؛ اگر در نیت تو ببیند که آنچه را که برای امام عصر(عج) مهیا میکنی همان را برای تو نگه میدارد و در عمر او چنان طول عمری میدهد تا حضرت را ببیند و به ظهور حضرت مشرف شود. این معنا مشخص میشود که در آن تنپروری، رکود و خواب نیست اما اینکه رنج، سختی، تلاش و امید نباشد هم نیست بلکه همه اینها وجود دارد و به قول شاعر «ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست/ عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد» ایکنا – چرا نیاز به منجی در کشورهایی که اصطلاحاً جهان سوم گفته میشود نمود بیشتری دارد اما موعودگرایی و منجی چندان مسئله مردم کشورهای توسعه یافته مثل فنلاند، سوئیس و... نیست؟ این سنخ پدیدهها پدیده اجتماعی هستند و هیچوقت از یک علت واحد برخوردار نیست و عوامل مختلفی را باید دید و حتماً سبک تربیت و نظام تربیتی مؤثر است. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی ایکنا ـ مگر این موضوع یک نیاز فطری نیست؟ چرا اما نیاز فطری جبر در آفرینش نیست که گمان کنیم چیزی نیاز فطری است پس جبر در آفرینش است اتفاقاً برخی مسئله موعود را در ادبیات جبرگرایی معنا کردهاند و این تعابیر را که در منطقهای مختلف حتی غیر از مکتب اهلبیت(ع) مطرح میشود که بشر رو به انحطاط میرود و یک منجی میآید را مطرح میکنند که یک جبر تاریخی است که بشر رو به انحطاط میرود و یک منجی حضور میابد و به اینجا خواهد رسید و حتماً بعد هم منجی خواهد آمد و این شرایط را تغییر میدهد. مسئله فطرت جبرگرایی نیست؛ حتماً عواملی بر این فطرت تأثیرگذار است. روایتی که پیامبر اکرم(ص) مسئله «فطرتالله» را مطرح کردند که مقتبس از قرآن کریم است در ادامه عبارت «الی یهودانه» آمده است که پدر و مادر و عوامل تربیتی هستند که میآیند و میتوانند تربیت فرزند را دگرگون کنند؛ بنابراین مسئله تربیت و فرهنگ غالب است. مسئله دیگر اینکه طبیعی است کسی که ستم میکشد و ستمدیده و سختی کشیده است بیشتر به منجی و نجات و راه رهایی فکر میکند. کشورهای جهانسوم به طور طبیعی بیشتر سختی دیدند و اصلاً معیار جهان سومی یعنی کشورهایی که از خیلی داشتههایی که حقشان بوده به هر دلیلی جا ماندهاند و مورد ستم قرار گرفتهاند و طبیعی است که این افراد بیشتر به راه و عامل رهایی فکر کنند. نکته دیگر اینکه افرادی که مست قدرت، رفاه، آسایش مادی میشوند طبیعی است که غافل شوند؛ البته من نمیگویم که مردم سوئیس یکپارچه غافلند؛ ممکن است در همین کشورها خداوند بندگانی داشته باشد که بسیار صاحب مقام قربالهی باشند و دنیای غرب به این معنا نیست که هرکسی که در آنجا است یعنی از خدا به دور است اتفاقاً در روایات آماده است که بسیاری از کسانی که از هواداری امام عصر(عج) برخواهند خاست از مغرب زمین هستند و اینگونه نیست که همه ایرانی باشند؛ اساساً چنین نیست که هرکسی غربی شد یا در غرب زندگی کرد او حتماً ضد خدا و غافل است اما رنگ گستردهای که در رفاه وجود دارد آدم را به غفلت میکشاند یعنی در رفاه، خواب غفلت بیشتر به سوی آدم میآید و یکی از عواملی که گاهی در کشورهای مرفه در ادبیات عمومی آنها کمتر مسئله منجی و موعود مطرح است این است که آنها با رنجها مادی کمتر روبرو میشوند. وقتی نیاز مادی برآورده شود از بعضی امور غافل میشود و این به این معنا نیست که حتماً ضد آن امور هستند؛ اگر آنها هم متنبه شوند که از چه حقایقی محروم هستند وضعیت بهگونهای دیگر خواهد بود. ایکنا ـ شاید این پاسخ تفکری ایجاد میکند که فقر را نعمت و فضیلت میداند چراکه فقر و عقبماندگی سبب شده تا از موعود غافل نشوند در صورتی که ما در ادبیات دینی داریم که امامان(ع) مخصوصاً حضرت علی(ع) در نکوهش فقر بسیار گفتهاند. این تصور سبب خواهد شد که اگر روزی این جوامع بخواهند به سمت توسعه و رفاه بروند؛ افرادی که قرائت تندی از دین دارند برخیزند و بگویند که پیشرفت، موجب غافل شدن از امام زمان(عج)، قرآن و دین خواهد شد و نباید به سمت توسعه رفت؛ این پاسخ چنین نتیجهای خواهد داشت. بحثهای علوم انسانی مانند ریاضی نیست و مثل منشور و گوی هستند که ما یک بُعد آن را میبینیم و نباید از آن نتیجهای گرفت که ابعاد دیگر پنهان بماند در همین گفتوگو از دعای عهد خواندم که میگوید خداوندا امام زمان(عج) را بیاور تا آبادانی بیاورد. امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر میفرماید که بلاد را آباد کن و تو به عنوان حاکم در زندگی شخصی خود موظف هستی که زاهد باشی اما نسبت به مردم و جامعه موظفی که رفاه اجتماعی بیاوری. ما آسیبشناسی میکنیم؛ آیا کسی میتواند بگوید که به سوی علم نروید؟ یا منطقی هست که علم را نفی کند و بگوید که اگر دنبال دینداری هستی جاهل بمان؟ اما علم هم آسیب دارد و میتواند غفلت، تکبر و نخوت بیاورد و اگر من گفتم که علم میتواند نخوت، غفلت و تکبر بیاورد به این معنا نیست که نفی علم را کردهام بلکه خطرات علم را بیان میکنم. علت دیگری که میتواند این مسئله را توجیه کند این است که وقتی افراد به لحاظ رفاه در آسایش باشند زمینه غفلت فراهم است و شکی در آن نیست؛ یک آدم بیسواد بیشتر در خطر غرور و نخوت است یا یک فرد عالم؟ طبیعتاً فردی که عالمتر است بیشتر در خطر نخوت، غرور و خودخواهی قرار دارد چون داشتهای دارد که دیگران از آن بیبهرهاند و همین داشته میتواند او را متمایز و خودخواهی او را بیشتر کند اما این به معنی مضموم بودن علم نیست بلکه فرد باید تربیت شود. ما با رفاه مخالف نیستیم و اصلاً میگوییم که امام زمان(عج) بیاید تا رفاه را بیاورد ولی رفاه باید پیوست تربیتی داشته باشد یعنی زندگی مرفه اما به فکر محرومین بودن. هیچجای دین نمیگوید که باید مردم گرسنه بخوابند بلکه مردم باید سیر بخوابند و اصلاً در روایات تجارت به عنوان معیار عقل معرفی شده است. در روایت آمده است که امام صادق(ع) شخصی را دید و از او پرسید که چه کار میکنی؟ پاسخ داد کاری نمیکنم و به قدری پول دارم که نیاز به کار کردن ندارم و حضرت فرمود که کار خیلی بدی میکنی و برو کار کن و به قدری به دست بیاور که همه مردم از آن بخورند. اساساً عقل انسان در تجارت بارور میشود و تجارت در آن روز مایه ارتباط اجتماعی بود یعنی تولید ثروت کن و تویی که تولید ثروت میکنی نسبت به من که ثروت کمتر دارم بیشتر در خطر هستی البته من هم اگر از ثروت و علم دوری کنم خطرات دیگری مثل خطر فلاکتباری، جهل پروری و... تهدید میکند. ایکنا ـ سخن پایانی. ذات بشر و نیاز اولیه او آرامش است و همه این حرفها، هرکسی در هرجایی از دنیا با هر منطقی که حرف میزند نمیتواند متکبر و خودخواه باشد خیرخواه هم باشد و نمیتواند آرامش را نفی کند؛ آرامش نیاز همگانی است زیرا هرقدر که دیگران در آرامش نباشند به همان میزان آرامش من هم صدمه میبیند. مسئله موعود در واقع این است که اوست که میآید تا آرامش را به همه جهان بدهد و همه جهان خلقت خدا است و جهان نمیتواند روی آرامش را ببیند مگر آنکه خداوند نظر خیر و لطف و مهربانی به همه جهان داشته باشد. طبیعتاً کسانی که در مقابل توحید، پیامهای آسمانی، اولیای الهی مثل معصومین(ع) که نمایندگان خدا در میان بشر هستند میمانند؛ آنها با خدا جنگ دارند، خداوند با همه مهربانیاش نمیتواند با آنها کنار بیاید و اگر از این منظر به مسئله نگاه کنیم فکر میکنم همه بشر اعم از بیدین و با دین را بر سر یک سفره بنشانیم و برای حفظ آرامش شخصی خودمان هم شده موظف خواهیم بود آرامش دیگران را رعایت کنیم. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی اگر این مسائل رعایت شود حتماً به فکر رفاه دیگران، موفقیت دیگران و آزار نرساندن به دیگران هستیم و آن وقت میتوانیم به عنوان کسی که عامل به معروف هستیم صحبت کنیم. ما فقط نباید آمر به معرف باشیم بلکه باید عامل هم باشیم. بزرگترین معروف همین است که انسان در سایه توحید در آرامش زندگی کند پس باید این سایه را برای همه بخواهیم تا همه در آرامش باشیم تا بتوانیم در آرامش زندگی کنیم و انشاءالله حضرت موعود(عج) هم که ظهور کنند برای همه بشر مفید خواهند بود و در روایت داریم که ایشان دست بر سر بندگان خدا میکشد و درک و فهم آنها را رشد میدهد یعنی میفهمند مقابل خدا، پیغمبر(ص)، امام(ع) و دیگران و... باید با احترام و ادب برخورد کرد. گفتوگو از سجاد محمدیان تصویربرداری: مصطفی سرایی و رسول نوری تدوین: حامد عبدلی عکاس: طاهره بابایی انتهای پیام∎