چندثانیه: عبدالرضا خزایی، روزنامهنگار در یادداشتی نوشت: آقای رئیسجمهور، شما که جراح قلب هستید و سالها در اتاقهای عمل به ترمیم قلبهای شکسته پرداختهاید، امروز باید بدانید که اینبار قلبها به چیزی بیشتر از یک جراحی نیاز دارند. قلبهای مردم در این سرزمین، نه از دردهای جسمانی، بلکه از دردهای اجتماعی و اقتصادی در حال فروپاشی است. اینبار قلبها در خطر ایستادن نیستند، بلکه در مسیر فروش قرار گرفتهاند. این واقعیت تلخی است که دیگر نمیتوان آن را انکار کرد.
آقای رئیسجمهور، در این روزها، زندگی برای بسیاری از مردم چنان دشوار شده که فقط برای زنده ماندن، حاضرند آخرین داراییشان را به حراج بگذارند. دیگر صحبت از قرض و وام و بدهی نیست، بلکه صحبت از بقای انسانی است که در مواجهه با مشکلات اقتصادی، حتی قلبش را برای فروش میگذارد. این وضعیت، تنها یک تراژدی فردی نیست، بلکه فاجعهای اجتماعی است که ریشه در بیتوجهی به معیشت مردم دارد.
در یک کلیپ کوتاه، مردی را میبینید که قلبش را برای فروش گذاشته است. او با صدایی لرزان و چشمانی پر از اندوه به خریدار که قیمت میپرسد، میگوید: «قدری که آینده هفت نفر را تأمین کند.» این تصویر، نه یک فیلم ساختگی، بلکه واقعیتی است که روز به روز در جامعه ما در حال گسترش است. مردم برای زنده ماندن به قدری ناچار شدهاند که حتی زندگی خود را بهقیمت مرگ دیگری معامله میکنند. این دردی است که نمیتوان آن را با کلمات ساده توصیف کرد، بلکه باید با تمام وجود لمس کرد.
آقای رئیسجمهور، از شما میخواهم که این کلیپ را ببینید. ببینید که چگونه مردی بهخاطر بقا، قلب خود را میفروشد. این تصویر، حقیقت تلخی است که بهوضوح نشان میدهد چه بر سر مردم این سرزمین آمده است. آنها دیگر چیزی جز قلبشان برای فروش ندارند. این نه یک داستان تراژیک سینمایی، بلکه واقعیتی است که در کوچهها و خیابانهای شهر جاری است.
این وضعیت، نتیجه مستقیم سیاستهای اقتصادی نادرست و بیتوجهی به معیشت مردم در طول سالیان گذشته است. فقر و بیکاری، تورم افسارگسیخته و کاهش قدرت خرید ، مردم را به جایی رسانده که دیگر چیزی جز اعضای بدنشان برای فروش ندارند. در این شرایط، دیگر نمیتوان بحران را فقط در حوزه اقتصادی محدود کرد. این، یک بحران انسانی است. هر آگهی فروش عضو بدن که بر دیوارها زده میشود، نمادی از بحران اخلاقی و اجتماعی است که بهدلیل بیتوجهی به عدالت اجتماعی و اقتصادی به وقوع پیوسته است.
آقای رئیسجمهور ما از محدودیت های شما آگاهیم. از سنگ اندازی ها و و چوب لای چرخ گذاشتن ها خبر داریم اما این مردم واقعا خسته اند. این مردم دیگر به وعدهها و سخنرانیهای بینتیجه نیاز ندارند، آنها نیازمند اقداماتی عملی و جدی برای بهبود وضعیت معیشت خود هستند.
در شرایطی که بحرانهای اجتماعی و اقتصادی هر روز عمیقتر میشوند، مردم نیازمند دیدگاهی تازه و جراحی هایی حیاتی در قلب اقتصاد بیمار کشور هستند تا شاید روزی دیگر نیازی به فروش قلبها و اعضای بدنشان برای بقا نباشد.
از شما میخواهم که برای یکبار هم که شده، به صدای قلب این مردم گوش دهید. نگذارید که هر روز بر تعداد کسانی افزوده شود که برای نجات زندگی خود مجبورند زندگیشان را به حراج بگذارند. این داستانِ تنها یک فرد نیست؛ این، صدای قلب میلیون ها انسان است که از درد و رنج زندگی به تپش افتاده و تنها به شما امید بسته اند تا قلب ها را جراحی کنید.