شناسهٔ خبر: 71733990 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: رسا | لینک خبر

بنی احمدی مطرح کرد؛

ساترا و نمایش خانگی: چالش نظارتی یا بحران هویتی؟

کارشناس سینما و رسانه ضمن توجه به انتقاد‌ها به عملکرد ساترا در نظارت بر شبکه نمایش خانگی، اظهار کرد: تقویت نیرو‌های متخصص و احیای نقش مراکز آموزشی برای خروج از چرخه معیوب تولیدات بی‌کیفیت ضروی است.

صاحب‌خبر -

اشاره: در ماه‌های اخیر نقدهایی به عملکرد ساترا در نظارت بر شبکه نمایش خانگی به‌ویژه سریال‌هایی مانند «تاسیان» نشان‌دهنده چالش‌های ساختاری در مدیریت محتوای رسانه‌ای است، صداوسیما با انتقال بخشی از تولیدات به نمایش خانگی ضمن درآمدزایی عملاً از نظارت دقیق بر محتوای حساس اجتناب کرده است و این سیاست دوگانه منجر به تولید آثاری شده که گاه با استانداردهای فرهنگی همسو نیستند؛ مانند سریال «تاسیان» که با نگاهی شخصی به مسائل سیاسی - اجتماعی و استفاده از نمادگرایی خاص، فراتر از کلیشه‌های رایج حرکت می‌کند، مسئله اصلی، نبود فرآیندهای شفاف و یکپارچه در صدور مجوزهاست؛ نظارت‌های سلیقه‌ای و تناقض در برخورد با محتواها نه‌تنها منابع را هدر می‌دهد بلکه اعتماد عمومی را تضعیف می‌کند، راهکار کلیدی، بازنگری اساسی در ساختار نظارتی، حذف نفوذ جریان‌های پشت‌پرده و تمرکز بر تربیت نیروهای متخصص است، ایجاد رقابت سالم با حمایت از خلاقیت واقعی به جای تولیدات سفارشی، تقویت پلتفرم‌های رقابتی و احیای نقش مراکز آموزشی در پرورش نیروی انسانی می‌تواند کیفیت محتوا را ارتقا دهد و بدون اصلاح مدیریت ناکارآمد و توجه به مطالبات مردمی، چرخه معیوب فعلی تداوم خواهد یافت.

به همین مناسبت خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، گفت‌وگویی با محمد حسین بنی احمدی کارشناس سینما و رسانه داشته است که در ادامه می‌آید:

رسا ـ در ماه‌های اخیر، سریال‌هایی در شبکه نمایش خانگی توزیع شده‌اند که به نظر می‌رسد هیچ‌گونه نظارت دقیقی بر آنها اعمال نمی‌شود؛ نمونه بارز آن، سریال "تاسیان" است، آیا نباید برای نظارت بر کیفیت و محتوای این سریال‌ها سازوکار مشخص و مؤثری وجود داشته باشد؟

در مورد سریال "تاسیان"، بحث من کمی متفاوت است و زاویه دیگری برای بررسی آن دارم، ابتدا به ساختار مدیریتی و سیاست‌گذاری‌ها اشاره کنم، وقتی شبکه نمایش خانگی زیر نظر "ساترا" قرار گرفت که خود "ساترا" هم زیرمجموعه صداوسیماست، به نظر می‌رسد مسئولین به این نتیجه رسیده‌اند که صداوسیما طی سالیان گذشته بخش قابل توجهی از مخاطبین جوان را از دست داده و بیشتر توانسته مخاطبان سنین بالاتر را نگه دارد؛ آنهایی که عادت دارند تلویزیون تماشا کنند و با آن راحت هستند؛ بنابراین تولید محتوای خاص این گروه در دستور کار صداوسیما قرار گرفته است.

اما از آنجا که بخش وسیعی از دیگر مخاطبین را از دست داده‌اند حالا به سراغ شبکه نمایش خانگی رفته‌اند، از یک سو این شبکه از نظر اقتصادی درآمدزایی بیشتری دارد و از سوی دیگر به سازندگان این امکان را می‌دهد تا در موضوعات و محتوایی ورود کنند که در فضای خصوصی و دور از نگاه عموم تماشا شود، این سیاست دوگانه‌ای است که در شرایط کنونی در صداوسیما حاکم شده است.

به عنوان کسی که تجربه همکاری با تیم‌های نویسندگی و کارگردانی را داشته‌ام، می‌توانم بگویم وقتی با ایده‌های جذاب و داستان‌های پرکشش مواجه می‌شویم، معمولاً تصمیم گرفته می‌شود این محتواها به جای صداوسیما به شبکه نمایش خانگی منتقل شوند، دلیل این امر واضح است، این پلتفرم هم دیده شدن بیشتری دارد و هم آزادی عمل سازندگان در آن بسیار بیشتر است، همچنین، امکان ساختن صحنه‌هایی جذاب‌تر برای فضای مجازی که تعاملات بیشتری به دنبال دارد، فراهم می‌شود.

ساترا و نمایش خانگی: چالش نظارتی یا بحران هویتی؟

حتی خود صداوسیما در سفارش فیلمنامه‌ها و تولیدات جدید، دقت می‌کند بخش‌هایی طراحی شوند که قابلیت انتشار در شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام یا یوتیوب را داشته باشند، به نوعی انگار پذیرفته‌اند که بخشی از مخاطبان از دست رفته‌اند و تلاش می‌شود از ظرفیت‌های دیگر برای جبران استفاده شود.

در مورد سریال "تاسیان" آنچه که آن را متمایز می‌کند، نه صرفاً صحنه‌هایی مثل نوشیدن شراب یا استفاده از کلاه‌گیس - که این موارد در چندین سریال نمایش خانگی قبلاً مشاهده شده‌اند بلکه نگاه عاطفی و شخصی خالق اثر به فضای خاص سیاسی - اجتماعی است، این زاویه دید خاص نویسنده و کارگردان، روح ویژه‌ای به سریال بخشیده و آن را فراتر از کلیشه‌های رایج ساخته است، این ویژگی باعث شده "تاسیان" نیاز به توجه ویژه‌تری داشته باشد و نمی‌توان به سادگی آن را در چارچوب‌های سایر تولیدات طبقه‌بندی کرد. 

رسا ـ مسئولیت صدور مجوز برای این آثار بر عهده ساترا است، چرا روی روند تولید و انتشار آنها نظارت لازم صورت نمی‌گیرد؟

مسئله‌ای که شما به آن اشاره کرده‌اید به‌روشنی ناشی از مدیریت ناکارآمد و فرآیندهای ناقص است، نظارت‌ها اگرچه به‌صورت اسمی وجود دارند اما مشکل اساسی اینجاست که این نظارت‌ها یا در زمان‌های نامناسب اعمال می‌شوند یا تصمیماتی است که متناقض و غیرمنسجم اتخاذ می‌شود، همان‌طور که مطرح کردید نظارت‌ها و دریافت مجوزها از مرحله فیلمنامه تا صدور پروانه نمایش طی می‌شود، اما نکته عجیب این است که حتی پس از تولید و رسیدن اثر به نقطه پخش باز هم متوقف شده یا با انتقادات گسترده مواجه می‌شود، چنین روندی نه‌تنها به هدر رفت بودجه و منابع می‌انجامد، بلکه باعث نارضایتی عمومی و ایجاد هزینه‌های اجتماعی برای نظام می‌شود.

نمونه‌هایی وجود دارد که دقیقاً نشان‌دهنده همین تناقضات است، از یک طرف برخی آثار بدون محدودیت خاصی ساخته و پخش می‌شوند، اما در مقابل، اثری دیگر که احتمالاً حساسیت مشابهی دارد با موانع جدی روبه‌رو می‌شود، این رویکرد دوگانه و غیرمنسجم هم تولیدکنندگان را دلسرد می‌کند و هم اعتماد عمومی را خدشه‌دار می‌سازد.

در مورد سریال "تاسیان" نکته‌ای که مطرح کردید بسیار قابل تأمل است، اگر فیلمنامه این اثر در ابتدا تأیید شده چه دلیلی وجود دارد که بعدها ایراد گرفته می‌شود؟ به نظر می‌رسد نظرات سلیقه‌ای و برداشت‌های فردی در فرآیند تصمیم‌گیری‌ها نقش پررنگی ایفا می‌کنند که این امر خود بیانگر ضعفی ساختاری است.

برداشت شما از تیزر ابتدایی سریال و ارتباط آن با داستان "ماهی سیاه کوچولو" هم موضوع جالبی است، گویی این نمادگرایی در تلاش است پیامی عمیق‌تر را منتقل کند؛ اینکه بسیاری از این مسائل ممکن است در نهایت به موضوعاتی اساسی‌تر مانند نفت و کنترل منابع بازگردد، اشاره شما به دغدغه‌های احساسی کارگردان نیز جای تحلیل دارد، زیرا نشان می‌دهد که نگاه هنری تا چه حد می‌تواند بر پیام نهایی اثر تأثیر بگذارد.

تمام این موارد نشان‌دهنده ضرورت بازنگری جدی در فرآیندهای مدیریتی است، شفافیت بیشتر در تصمیم‌گیری‌ها، حذف رویکردهای سلیقه‌ای و برنامه‌ریزی دقیق‌تر، عوامل کلیدیِ جلوگیری از بروز چنین تناقضات و مشکلاتی هستند و تنها از طریق یک سیستم کارآمد و هماهنگ می‌توان اعتماد عمومی را بازیابی کرد و فضای تولید هنری را از این تنگناها رها ساخت.

رسا ـ آیا ضرورت ندارد اقدامات جدی‌تری صورت گیرد تا از گسترش بی‌قاعدگی فرهنگی در این حوزه جلوگیری شود؟ آیا این مشکل نباید به‌عنوان یک دغدغه جدی فرهنگی مورد توجه قرار گیرد؟

مسئله این است که دغدغه وجود دارد، مطالبه‌گری هم هست و این‌طور به نظر می‌رسد که اقداماتی برای تغییر در حال انجام است، اما این پروسه معمولاً به نتیجه‌ای ملموس ختم نمی‌شود، چرا؟ چون در نهایت، وقتی به مرحله تصمیم‌گیری یا صدور مجوزها می‌رسیم بازی تغییر می‌کند و از دست مطالبه‌گرها بیرون می‌رود، کنترل بازی به دست افرادی می‌افتد که ساختار و قواعد را به شکل نادرستی طراحی کرده‌اند.

قصد من تخریب نیست و صرفاً می‌خواهم یک نکته را روشن کنم، مسئله این نیست که دغدغه و نیروهای کاربلد نداریم؛ نه، افراد حرفه‌ای و با‌تجربه بسیاری داریم که با فرآیندهایی مثل فیلمنامه‌نویسی، دکوپاژ و حتی پخش فیلم آشنا هستند، این افراد توانایی تحلیل و تصمیم‌گیری درست درباره مجوزها را دارند، مثلاً تشخیص بدهند آیا دادن مجوز به اثری خاص در آینده مشکل‌ساز خواهد شد یا خیر، اما وقتی به نهادهای بالادستی می‌رسیم، بازی به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد.

ساترا و نمایش خانگی: چالش نظارتی یا بحران هویتی؟

یکی دیگر از مشکلات همین سیستم معیوب است، امسال فیلمی بود که به شدت مورد هجمه قرار گرفت، حتی از سوی بخشی از جریان مذهبی که شاید ماهیت واقعی ماجرا را هم نمی‌دانستند، تهیه‌کننده این فیلم از سوی برخی مطالبه شد که مبلغ سنگین را به دلار تبدیل کرده و پخش کند تا رسانه‌ها از فیلمش تعریف کنند، وقتی این کار انجام نشد، موجی از تخریب شکل گرفت، متأسفانه برخی از مذهبی‌ها هم وارد این بازی شدند، بی‌آنکه بدانند ماجرا چیست یا پشت این تخریب‌ها چه جریانی قرار دارد و عملاً ناخواسته در دام افتادند و بازی را خراب کردند.

مشکل اصلی جای دیگری است، وقتی صحبت از تعیین جایگاه‌ها یا مسئولیت‌های مهم می‌شود نفوذ جریان‌های پشت‌پرده اجازه نمی‌دهد انسان‌های شایسته در موقعیت‌های کلیدی قرار بگیرند، زور رسانه‌ها یا قدرت‌ها غالب می‌شود و آنچه باید تغییر کند ثابت می‌ماند، بسیاری از تصمیمات پشت پرده توسط جریان‌هایی با اهداف خاص تعیین می‌شود؛ همین موضوع باعث می‌شود مسیر مطالبات به جای درستی ختم نشود و تغییر جدی امکان‌پذیر نباشد.

رسا ـ برای ارتقا سطح کیفی آثار در شبکه نمایش خانگی، چه راهکارهایی می‌توان ارائه داد و چه اقداماتی باید عملی شود تا تولیدات این حوزه به استانداردهای مطلوب نزدیک شوند؟

بحث جالبی است که نیاز به زمان و عمق بیشتری دارد، اما اگر بخواهیم خلاصه‌ای ارائه دهیم، مشکل اصلی که اکنون در عملکرد صدا و سیما می‌بینیم، تمرکز صرف بر تولید محتواهای سفارشی است، به این معنا که محتواها بیشتر بر اساس سفارش‌های خاص ساخته می‌شوند نه از روی دغدغه‌ها و خلاقیت واقعی، نتیجه این رویکرد این است که افراد بیشتر برای دریافت پول وارد این حوزه می‌شوند و محتوایی تولید می‌کنند که از منظر کیفی و احساسی، ارتباط لازم را با مخاطب برقرار نمی‌کند، زیرا تولیدکننده بیشتر به منافع شخصی خود توجه دارد تا نیازها یا علایق واقعی جامعه.

برای حل این چالش و ارتقاء سطح کیفیت آثار، دو راهکار کلیدی می‌توان مطرح کرد، اول، سرمایه‌گذاری بر تربیت نیروهای جوان و متخصص که یک برنامه‌ریزی بلندمدت می‌طلبد، دوم، ایجاد امکانات و فرصت‌هایی برای افرادی که از پیش توانایی و تخصص لازم را دارند تا وارد میدان رقابت شوند و وقتی رقابت سالم شکل بگیرد و آثار مورد پسند مردم باشند، کیفیت برنامه‌ها نیز بهبود یافته و صدا و سیما از وضعیت فعلی خارج خواهد شد.

در حال حاضر، نمایش خانگی توانسته است با رشد سریع پلتفرم‌های آنلاین فضای رقابتی جدی ایجاد کند، دلیل اصلی این رشد این است که صدا و سیما نتوانسته جایگاه خود را حفظ کند و رقابتی واقعی ارائه دهد، از این‌رو بهترین کاری که در شرایط فعلی می‌توانیم انجام دهیم، اعتماد به نیروهای متخصص، فراهم کردن زمینه برای ورود آنها و تربیت نسلی کارآمد برای آینده است.

نکته دیگر این است که در گذشته دانشگاه‌هایی مانند دانشگاه امام صادق(ع) نقش موثری در تربیت نیروی انسانی برای صدا و سیما داشتند، اما متأسفانه این فرآیند قطع شده و حتی افرادی که قبلاً در این حوزه تأثیرگذار بودند نیز امروز از دست رفته‌اند، این خلأ آموزشی و نیروی انسانی باید جبران شود تا آینده رسانه دوباره جان بگیرد.

اشاره: در ماه‌های اخیر نقدهایی به عملکرد ساترا در نظارت بر شبکه نمایش خانگی به‌ویژه سریال‌هایی مانند «تاسیان» نشان‌دهنده چالش‌های ساختاری در مدیریت محتوای رسانه‌ای است، صداوسیما با انتقال بخشی از تولیدات به نمایش خانگی ضمن درآمدزایی عملاً از نظارت دقیق بر محتوای حساس اجتناب کرده است و این سیاست دوگانه منجر به تولید آثاری شده که گاه با استانداردهای فرهنگی همسو نیستند؛ مانند سریال «تاسیان» که با نگاهی شخصی به مسائل سیاسی - اجتماعی و استفاده از نمادگرایی خاص، فراتر از کلیشه‌های رایج حرکت می‌کند، مسئله اصلی، نبود فرآیندهای شفاف و یکپارچه در صدور مجوزهاست؛ نظارت‌های سلیقه‌ای و تناقض در برخورد با محتواها نه‌تنها منابع را هدر می‌دهد بلکه اعتماد عمومی را تضعیف می‌کند، راهکار کلیدی، بازنگری اساسی در ساختار نظارتی، حذف نفوذ جریان‌های پشت‌پرده و تمرکز بر تربیت نیروهای متخصص است، ایجاد رقابت سالم با حمایت از خلاقیت واقعی به جای تولیدات سفارشی، تقویت پلتفرم‌های رقابتی و احیای نقش مراکز آموزشی در پرورش نیروی انسانی می‌تواند کیفیت محتوا را ارتقا دهد و بدون اصلاح مدیریت ناکارآمد و توجه به مطالبات مردمی، چرخه معیوب فعلی تداوم خواهد یافت.

اشاره:  اشاره: اشاره: در ماه‌های اخیر نقدهایی به عملکرد ساترا در نظارت بر شبکه نمایش خانگی به‌ویژه سریال‌هایی مانند «تاسیان» نشان‌دهنده چالش‌های ساختاری در مدیریت محتوای رسانه‌ای است، صداوسیما با انتقال بخشی از تولیدات به نمایش خانگی ضمن درآمدزایی عملاً از نظارت دقیق بر محتوای حساس اجتناب کرده است و این سیاست دوگانه منجر به تولید آثاری شده که گاه با استانداردهای فرهنگی همسو نیستند؛ مانند سریال «تاسیان» که با نگاهی شخصی به مسائل سیاسی - اجتماعی و استفاده از نمادگرایی خاص، فراتر از کلیشه‌های رایج حرکت می‌کند، مسئله اصلی، نبود فرآیندهای شفاف و یکپارچه در صدور مجوزهاست؛ نظارت‌های سلیقه‌ای و تناقض در برخورد با محتواها نه‌تنها منابع را هدر می‌دهد بلکه اعتماد عمومی را تضعیف می‌کند، راهکار کلیدی، بازنگری اساسی در ساختار نظارتی، حذف نفوذ جریان‌های پشت‌پرده و تمرکز بر تربیت نیروهای متخصص است، ایجاد رقابت سالم با حمایت از خلاقیت واقعی به جای تولیدات سفارشی، تقویت پلتفرم‌های رقابتی و احیای نقش مراکز آموزشی در پرورش نیروی انسانی می‌تواند کیفیت محتوا را ارتقا دهد و بدون اصلاح مدیریت ناکارآمد و توجه به مطالبات مردمی، چرخه معیوب فعلی تداوم خواهد یافت.

به همین مناسبت خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، گفت‌وگویی با محمد حسین بنی احمدی کارشناس سینما و رسانه داشته است که در ادامه می‌آید:

به همین مناسبت خبرنگار   سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا ، گفت‌وگویی با محمد حسین بنی احمدی کارشناس سینما و رسانه داشته است که در ادامه می‌آید:

رسا ـ در ماه‌های اخیر، سریال‌هایی در شبکه نمایش خانگی توزیع شده‌اند که به نظر می‌رسد هیچ‌گونه نظارت دقیقی بر آنها اعمال نمی‌شود؛ نمونه بارز آن، سریال "تاسیان" است، آیا نباید برای نظارت بر کیفیت و محتوای این سریال‌ها سازوکار مشخص و مؤثری وجود داشته باشد؟

رسا ـ در ماه‌های اخیر، سریال‌هایی در شبکه نمایش خانگی توزیع شده‌اند که به نظر می‌رسد هیچ‌گونه نظارت دقیقی بر آنها اعمال نمی‌شود؛ نمونه بارز آن، سریال "تاسیان" است، آیا نباید برای نظارت بر کیفیت و محتوای این سریال‌ها سازوکار مشخص و مؤثری وجود داشته باشد؟ رسا ـ   در ماه‌های اخیر، سریال‌هایی در شبکه نمایش خانگی توزیع شده‌اند که به نظر می‌رسد هیچ‌گونه نظارت دقیقی بر آنها اعمال نمی‌شود؛ نمونه بارز آن، سریال "تاسیان" است، آیا نباید برای نظارت بر کیفیت و محتوای این سریال‌ها سازوکار مشخص و مؤثری وجود داشته باشد؟

در مورد سریال "تاسیان"، بحث من کمی متفاوت است و زاویه دیگری برای بررسی آن دارم، ابتدا به ساختار مدیریتی و سیاست‌گذاری‌ها اشاره کنم، وقتی شبکه نمایش خانگی زیر نظر "ساترا" قرار گرفت که خود "ساترا" هم زیرمجموعه صداوسیماست، به نظر می‌رسد مسئولین به این نتیجه رسیده‌اند که صداوسیما طی سالیان گذشته بخش قابل توجهی از مخاطبین جوان را از دست داده و بیشتر توانسته مخاطبان سنین بالاتر را نگه دارد؛ آنهایی که عادت دارند تلویزیون تماشا کنند و با آن راحت هستند؛ بنابراین تولید محتوای خاص این گروه در دستور کار صداوسیما قرار گرفته است.

در مورد سریال "تاسیان"، بحث من کمی متفاوت است و زاویه دیگری برای بررسی آن دارم، ابتدا به ساختار مدیریتی و سیاست‌گذاری‌ها اشاره کنم، وقتی شبکه نمایش خانگی زیر نظر "ساترا" قرار گرفت که خود "ساترا" هم زیرمجموعه صداوسیماست، به نظر می‌رسد مسئولین به این نتیجه رسیده‌اند که صداوسیما طی سالیان گذشته بخش قابل توجهی از مخاطبین جوان را از دست داده و بیشتر توانسته مخاطبان سنین بالاتر را نگه دارد؛ آنهایی که عادت دارند تلویزیون تماشا کنند و با آن راحت هستند؛ بنابراین تولید محتوای خاص این گروه در دستور کار صداوسیما قرار گرفته است.

اما از آنجا که بخش وسیعی از دیگر مخاطبین را از دست داده‌اند حالا به سراغ شبکه نمایش خانگی رفته‌اند، از یک سو این شبکه از نظر اقتصادی درآمدزایی بیشتری دارد و از سوی دیگر به سازندگان این امکان را می‌دهد تا در موضوعات و محتوایی ورود کنند که در فضای خصوصی و دور از نگاه عموم تماشا شود، این سیاست دوگانه‌ای است که در شرایط کنونی در صداوسیما حاکم شده است.

اما از آنجا که بخش وسیعی از دیگر مخاطبین را از دست داده‌اند حالا به سراغ شبکه نمایش خانگی رفته‌اند، از یک سو این شبکه از نظر اقتصادی درآمدزایی بیشتری دارد و از سوی دیگر به سازندگان این امکان را می‌دهد تا در موضوعات و محتوایی ورود کنند که در فضای خصوصی و دور از نگاه عموم تماشا شود، این سیاست دوگانه‌ای است که در شرایط کنونی در صداوسیما حاکم شده است.

به عنوان کسی که تجربه همکاری با تیم‌های نویسندگی و کارگردانی را داشته‌ام، می‌توانم بگویم وقتی با ایده‌های جذاب و داستان‌های پرکشش مواجه می‌شویم، معمولاً تصمیم گرفته می‌شود این محتواها به جای صداوسیما به شبکه نمایش خانگی منتقل شوند، دلیل این امر واضح است، این پلتفرم هم دیده شدن بیشتری دارد و هم آزادی عمل سازندگان در آن بسیار بیشتر است، همچنین، امکان ساختن صحنه‌هایی جذاب‌تر برای فضای مجازی که تعاملات بیشتری به دنبال دارد، فراهم می‌شود.

به عنوان کسی که تجربه همکاری با تیم‌های نویسندگی و کارگردانی را داشته‌ام، می‌توانم بگویم وقتی با ایده‌های جذاب و داستان‌های پرکشش مواجه می‌شویم، معمولاً تصمیم گرفته می‌شود این محتواها به جای صداوسیما به شبکه نمایش خانگی منتقل شوند، دلیل این امر واضح است، این پلتفرم هم دیده شدن بیشتری دارد و هم آزادی عمل سازندگان در آن بسیار بیشتر است، همچنین، امکان ساختن صحنه‌هایی جذاب‌تر برای فضای مجازی که تعاملات بیشتری به دنبال دارد، فراهم می‌شود.

ساترا و نمایش خانگی: چالش نظارتی یا بحران هویتی؟

ساترا و نمایش خانگی: چالش نظارتی یا بحران هویتی؟ ساترا و نمایش خانگی: چالش نظارتی یا بحران هویتی؟

حتی خود صداوسیما در سفارش فیلمنامه‌ها و تولیدات جدید، دقت می‌کند بخش‌هایی طراحی شوند که قابلیت انتشار در شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام یا یوتیوب را داشته باشند، به نوعی انگار پذیرفته‌اند که بخشی از مخاطبان از دست رفته‌اند و تلاش می‌شود از ظرفیت‌های دیگر برای جبران استفاده شود.

حتی خود صداوسیما در سفارش فیلمنامه‌ها و تولیدات جدید، دقت می‌کند بخش‌هایی طراحی شوند که قابلیت انتشار در شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام یا یوتیوب را داشته باشند، به نوعی انگار پذیرفته‌اند که بخشی از مخاطبان از دست رفته‌اند و تلاش می‌شود از ظرفیت‌های دیگر برای جبران استفاده شود.

در مورد سریال "تاسیان" آنچه که آن را متمایز می‌کند، نه صرفاً صحنه‌هایی مثل نوشیدن شراب یا استفاده از کلاه‌گیس - که این موارد در چندین سریال نمایش خانگی قبلاً مشاهده شده‌اند بلکه نگاه عاطفی و شخصی خالق اثر به فضای خاص سیاسی - اجتماعی است، این زاویه دید خاص نویسنده و کارگردان، روح ویژه‌ای به سریال بخشیده و آن را فراتر از کلیشه‌های رایج ساخته است، این ویژگی باعث شده "تاسیان" نیاز به توجه ویژه‌تری داشته باشد و نمی‌توان به سادگی آن را در چارچوب‌های سایر تولیدات طبقه‌بندی کرد. 

در مورد سریال "تاسیان" آنچه که آن را متمایز می‌کند، نه صرفاً صحنه‌هایی مثل نوشیدن شراب یا استفاده از کلاه‌گیس -  که این موارد در چندین سریال نمایش خانگی قبلاً مشاهده شده‌اند  بلکه نگاه عاطفی و شخصی خالق اثر به فضای خاص سیاسی - اجتماعی است، این زاویه دید خاص نویسنده و کارگردان، روح ویژه‌ای به سریال بخشیده و آن را فراتر از کلیشه‌های رایج ساخته است، این ویژگی باعث شده "تاسیان" نیاز به توجه ویژه‌تری داشته باشد و نمی‌توان به سادگی آن را در چارچوب‌های سایر تولیدات طبقه‌بندی کرد. 

رسا ـ مسئولیت صدور مجوز برای این آثار بر عهده ساترا است، چرا روی روند تولید و انتشار آنها نظارت لازم صورت نمی‌گیرد؟

رسا ـ مسئولیت صدور مجوز برای این آثار بر عهده ساترا است، چرا روی روند تولید و انتشار آنها نظارت لازم صورت نمی‌گیرد؟ رسا ـ   مسئولیت صدور مجوز برای این آثار بر عهده ساترا است، چرا روی روند تولید و انتشار آنها نظارت لازم صورت نمی‌گیرد؟

مسئله‌ای که شما به آن اشاره کرده‌اید به‌روشنی ناشی از مدیریت ناکارآمد و فرآیندهای ناقص است، نظارت‌ها اگرچه به‌صورت اسمی وجود دارند اما مشکل اساسی اینجاست که این نظارت‌ها یا در زمان‌های نامناسب اعمال می‌شوند یا تصمیماتی است که متناقض و غیرمنسجم اتخاذ می‌شود، همان‌طور که مطرح کردید نظارت‌ها و دریافت مجوزها از مرحله فیلمنامه تا صدور پروانه نمایش طی می‌شود، اما نکته عجیب این است که حتی پس از تولید و رسیدن اثر به نقطه پخش باز هم متوقف شده یا با انتقادات گسترده مواجه می‌شود، چنین روندی نه‌تنها به هدر رفت بودجه و منابع می‌انجامد، بلکه باعث نارضایتی عمومی و ایجاد هزینه‌های اجتماعی برای نظام می‌شود.

مسئله‌ای که شما به آن اشاره کرده‌اید به‌روشنی ناشی از مدیریت ناکارآمد و فرآیندهای ناقص است، نظارت‌ها اگرچه به‌صورت اسمی وجود دارند اما مشکل اساسی اینجاست که این نظارت‌ها یا در زمان‌های نامناسب اعمال می‌شوند یا تصمیماتی است که متناقض و غیرمنسجم اتخاذ می‌شود، همان‌طور که مطرح کردید نظارت‌ها و دریافت مجوزها از مرحله فیلمنامه تا صدور پروانه نمایش طی می‌شود، اما نکته عجیب این است که حتی پس از تولید و رسیدن اثر به نقطه پخش باز هم متوقف شده یا با انتقادات گسترده مواجه می‌شود، چنین روندی نه‌تنها به هدر رفت بودجه و منابع می‌انجامد، بلکه باعث نارضایتی عمومی و ایجاد هزینه‌های اجتماعی برای نظام می‌شود.

نمونه‌هایی وجود دارد که دقیقاً نشان‌دهنده همین تناقضات است، از یک طرف برخی آثار بدون محدودیت خاصی ساخته و پخش می‌شوند، اما در مقابل، اثری دیگر که احتمالاً حساسیت مشابهی دارد با موانع جدی روبه‌رو می‌شود، این رویکرد دوگانه و غیرمنسجم هم تولیدکنندگان را دلسرد می‌کند و هم اعتماد عمومی را خدشه‌دار می‌سازد.

نمونه‌هایی وجود دارد که دقیقاً نشان‌دهنده همین تناقضات است، از یک طرف برخی آثار بدون محدودیت خاصی ساخته و پخش می‌شوند، اما در مقابل، اثری دیگر که احتمالاً حساسیت مشابهی دارد با موانع جدی روبه‌رو می‌شود، این رویکرد دوگانه و غیرمنسجم هم تولیدکنندگان را دلسرد می‌کند و هم اعتماد عمومی را خدشه‌دار می‌سازد.

در مورد سریال "تاسیان" نکته‌ای که مطرح کردید بسیار قابل تأمل است، اگر فیلمنامه این اثر در ابتدا تأیید شده چه دلیلی وجود دارد که بعدها ایراد گرفته می‌شود؟ به نظر می‌رسد نظرات سلیقه‌ای و برداشت‌های فردی در فرآیند تصمیم‌گیری‌ها نقش پررنگی ایفا می‌کنند که این امر خود بیانگر ضعفی ساختاری است.

در مورد سریال "تاسیان" نکته‌ای که مطرح کردید بسیار قابل تأمل است، اگر فیلمنامه این اثر در ابتدا تأیید شده چه دلیلی وجود دارد که بعدها ایراد گرفته می‌شود؟ به نظر می‌رسد نظرات سلیقه‌ای و برداشت‌های فردی در فرآیند تصمیم‌گیری‌ها نقش پررنگی ایفا می‌کنند که این امر خود بیانگر ضعفی ساختاری است.

برداشت شما از تیزر ابتدایی سریال و ارتباط آن با داستان "ماهی سیاه کوچولو" هم موضوع جالبی است، گویی این نمادگرایی در تلاش است پیامی عمیق‌تر را منتقل کند؛ اینکه بسیاری از این مسائل ممکن است در نهایت به موضوعاتی اساسی‌تر مانند نفت و کنترل منابع بازگردد، اشاره شما به دغدغه‌های احساسی کارگردان نیز جای تحلیل دارد، زیرا نشان می‌دهد که نگاه هنری تا چه حد می‌تواند بر پیام نهایی اثر تأثیر بگذارد.

برداشت شما از تیزر ابتدایی سریال و ارتباط آن با داستان "ماهی سیاه کوچولو" هم موضوع جالبی است، گویی این نمادگرایی در تلاش است پیامی عمیق‌تر را منتقل کند؛ اینکه بسیاری از این مسائل ممکن است در نهایت به موضوعاتی اساسی‌تر مانند نفت و کنترل منابع بازگردد، اشاره شما به دغدغه‌های احساسی کارگردان نیز جای تحلیل دارد، زیرا نشان می‌دهد که نگاه هنری تا چه حد می‌تواند بر پیام نهایی اثر تأثیر بگذارد.

تمام این موارد نشان‌دهنده ضرورت بازنگری جدی در فرآیندهای مدیریتی است، شفافیت بیشتر در تصمیم‌گیری‌ها، حذف رویکردهای سلیقه‌ای و برنامه‌ریزی دقیق‌تر، عوامل کلیدیِ جلوگیری از بروز چنین تناقضات و مشکلاتی هستند و تنها از طریق یک سیستم کارآمد و هماهنگ می‌توان اعتماد عمومی را بازیابی کرد و فضای تولید هنری را از این تنگناها رها ساخت.

تمام این موارد نشان‌دهنده ضرورت بازنگری جدی در فرآیندهای مدیریتی است، شفافیت بیشتر در تصمیم‌گیری‌ها، حذف رویکردهای سلیقه‌ای و برنامه‌ریزی دقیق‌تر، عوامل کلیدیِ جلوگیری از بروز چنین تناقضات و مشکلاتی هستند و تنها از طریق یک سیستم کارآمد و هماهنگ می‌توان اعتماد عمومی را بازیابی کرد و فضای تولید هنری را از این تنگناها رها ساخت.

رسا ـ آیا ضرورت ندارد اقدامات جدی‌تری صورت گیرد تا از گسترش بی‌قاعدگی فرهنگی در این حوزه جلوگیری شود؟ آیا این مشکل نباید به‌عنوان یک دغدغه جدی فرهنگی مورد توجه قرار گیرد؟

رسا ـ آیا ضرورت ندارد اقدامات جدی‌تری صورت گیرد تا از گسترش بی‌قاعدگی فرهنگی در این حوزه جلوگیری شود؟ آیا این مشکل نباید به‌عنوان یک دغدغه جدی فرهنگی مورد توجه قرار گیرد؟ رسا ـ آیا  رسا ـ آیا  آیا  ضرورت ندارد اقدامات جدی‌تری صورت گیرد تا از گسترش بی‌قاعدگی فرهنگی در این حوزه جلوگیری شود؟ آیا این مشکل نباید به‌عنوان یک دغدغه جدی فرهنگی مورد توجه قرار گیرد؟

مسئله این است که دغدغه وجود دارد، مطالبه‌گری هم هست و این‌طور به نظر می‌رسد که اقداماتی برای تغییر در حال انجام است، اما این پروسه معمولاً به نتیجه‌ای ملموس ختم نمی‌شود، چرا؟ چون در نهایت، وقتی به مرحله تصمیم‌گیری یا صدور مجوزها می‌رسیم بازی تغییر می‌کند و از دست مطالبه‌گرها بیرون می‌رود، کنترل بازی به دست افرادی می‌افتد که ساختار و قواعد را به شکل نادرستی طراحی کرده‌اند.

مسئله این است که دغدغه وجود دارد، مطالبه‌گری هم هست و این‌طور به نظر می‌رسد که اقداماتی برای تغییر در حال انجام است، اما این پروسه معمولاً به نتیجه‌ای ملموس ختم نمی‌شود، چرا؟ چون در نهایت، وقتی به مرحله تصمیم‌گیری یا صدور مجوزها می‌رسیم بازی تغییر می‌کند و از دست مطالبه‌گرها بیرون می‌رود، کنترل بازی به دست افرادی می‌افتد که ساختار و قواعد را به شکل نادرستی طراحی کرده‌اند.

قصد من تخریب نیست و صرفاً می‌خواهم یک نکته را روشن کنم، مسئله این نیست که دغدغه و نیروهای کاربلد نداریم؛ نه، افراد حرفه‌ای و با‌تجربه بسیاری داریم که با فرآیندهایی مثل فیلمنامه‌نویسی، دکوپاژ و حتی پخش فیلم آشنا هستند، این افراد توانایی تحلیل و تصمیم‌گیری درست درباره مجوزها را دارند، مثلاً تشخیص بدهند آیا دادن مجوز به اثری خاص در آینده مشکل‌ساز خواهد شد یا خیر، اما وقتی به نهادهای بالادستی می‌رسیم، بازی به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد.

قصد من تخریب نیست و صرفاً می‌خواهم یک نکته را روشن کنم، مسئله این نیست که دغدغه و نیروهای کاربلد نداریم؛ نه، افراد حرفه‌ای و با‌تجربه بسیاری داریم که با فرآیندهایی مثل فیلمنامه‌نویسی، دکوپاژ و حتی پخش فیلم آشنا هستند، این افراد توانایی تحلیل و تصمیم‌گیری درست درباره مجوزها را دارند، مثلاً تشخیص بدهند آیا دادن مجوز به اثری خاص در آینده مشکل‌ساز خواهد شد یا خیر، اما وقتی به نهادهای بالادستی می‌رسیم، بازی به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد.

ساترا و نمایش خانگی: چالش نظارتی یا بحران هویتی؟

ساترا و نمایش خانگی: چالش نظارتی یا بحران هویتی؟ ساترا و نمایش خانگی: چالش نظارتی یا بحران هویتی؟

یکی دیگر از مشکلات همین سیستم معیوب است، امسال فیلمی بود که به شدت مورد هجمه قرار گرفت، حتی از سوی بخشی از جریان مذهبی که شاید ماهیت واقعی ماجرا را هم نمی‌دانستند، تهیه‌کننده این فیلم از سوی برخی مطالبه شد که مبلغ سنگین را به دلار تبدیل کرده و پخش کند تا رسانه‌ها از فیلمش تعریف کنند، وقتی این کار انجام نشد، موجی از تخریب شکل گرفت، متأسفانه برخی از مذهبی‌ها هم وارد این بازی شدند، بی‌آنکه بدانند ماجرا چیست یا پشت این تخریب‌ها چه جریانی قرار دارد و عملاً ناخواسته در دام افتادند و بازی را خراب کردند.

یکی دیگر از مشکلات همین سیستم معیوب است، امسال فیلمی بود که به شدت مورد هجمه قرار گرفت، حتی از سوی بخشی از جریان مذهبی که شاید ماهیت واقعی ماجرا را هم نمی‌دانستند، تهیه‌کننده این فیلم از سوی برخی مطالبه شد که مبلغ سنگین را به دلار تبدیل کرده و پخش کند تا رسانه‌ها از فیلمش تعریف کنند، وقتی این کار انجام نشد، موجی از تخریب شکل گرفت، متأسفانه برخی از مذهبی‌ها هم وارد این بازی شدند، بی‌آنکه بدانند ماجرا چیست یا پشت این تخریب‌ها چه جریانی قرار دارد و عملاً ناخواسته در دام افتادند و بازی را خراب کردند.

مشکل اصلی جای دیگری است، وقتی صحبت از تعیین جایگاه‌ها یا مسئولیت‌های مهم می‌شود نفوذ جریان‌های پشت‌پرده اجازه نمی‌دهد انسان‌های شایسته در موقعیت‌های کلیدی قرار بگیرند، زور رسانه‌ها یا قدرت‌ها غالب می‌شود و آنچه باید تغییر کند ثابت می‌ماند، بسیاری از تصمیمات پشت پرده توسط جریان‌هایی با اهداف خاص تعیین می‌شود؛ همین موضوع باعث می‌شود مسیر مطالبات به جای درستی ختم نشود و تغییر جدی امکان‌پذیر نباشد.

مشکل اصلی جای دیگری است، وقتی صحبت از تعیین جایگاه‌ها یا مسئولیت‌های مهم می‌شود نفوذ جریان‌های پشت‌پرده اجازه نمی‌دهد انسان‌های شایسته در موقعیت‌های کلیدی قرار بگیرند، زور رسانه‌ها یا قدرت‌ها غالب می‌شود و آنچه باید تغییر کند ثابت می‌ماند، بسیاری از تصمیمات پشت پرده توسط جریان‌هایی با اهداف خاص تعیین می‌شود؛ همین موضوع باعث می‌شود مسیر مطالبات به جای درستی ختم نشود و تغییر جدی امکان‌پذیر نباشد.

رسا ـ برای ارتقا سطح کیفی آثار در شبکه نمایش خانگی، چه راهکارهایی می‌توان ارائه داد و چه اقداماتی باید عملی شود تا تولیدات این حوزه به استانداردهای مطلوب نزدیک شوند؟

رسا ـ برای ارتقا سطح کیفی آثار در شبکه نمایش خانگی، چه راهکارهایی می‌توان ارائه داد و چه اقداماتی باید عملی شود تا تولیدات این حوزه به استانداردهای مطلوب نزدیک شوند؟ رسا ـ  رسا ـ   برای ارتقا سطح کیفی آثار در شبکه نمایش خانگی، چه راهکارهایی می‌توان ارائه داد و چه اقداماتی باید عملی شود تا تولیدات این حوزه به استانداردهای مطلوب نزدیک شوند؟

بحث جالبی است که نیاز به زمان و عمق بیشتری دارد، اما اگر بخواهیم خلاصه‌ای ارائه دهیم، مشکل اصلی که اکنون در عملکرد صدا و سیما می‌بینیم، تمرکز صرف بر تولید محتواهای سفارشی است، به این معنا که محتواها بیشتر بر اساس سفارش‌های خاص ساخته می‌شوند نه از روی دغدغه‌ها و خلاقیت واقعی، نتیجه این رویکرد این است که افراد بیشتر برای دریافت پول وارد این حوزه می‌شوند و محتوایی تولید می‌کنند که از منظر کیفی و احساسی، ارتباط لازم را با مخاطب برقرار نمی‌کند، زیرا تولیدکننده بیشتر به منافع شخصی خود توجه دارد تا نیازها یا علایق واقعی جامعه.

بحث جالبی است که نیاز به زمان و عمق بیشتری دارد، اما اگر بخواهیم خلاصه‌ای ارائه دهیم، مشکل اصلی که اکنون در عملکرد صدا و سیما می‌بینیم، تمرکز صرف بر تولید محتواهای سفارشی است، به این معنا که محتواها بیشتر بر اساس سفارش‌های خاص ساخته می‌شوند نه از روی دغدغه‌ها و خلاقیت واقعی، نتیجه این رویکرد این است که افراد بیشتر برای دریافت پول وارد این حوزه می‌شوند و محتوایی تولید می‌کنند که از منظر کیفی و احساسی، ارتباط لازم را با مخاطب برقرار نمی‌کند، زیرا تولیدکننده بیشتر به منافع شخصی خود توجه دارد تا نیازها یا علایق واقعی جامعه.

برای حل این چالش و ارتقاء سطح کیفیت آثار، دو راهکار کلیدی می‌توان مطرح کرد، اول، سرمایه‌گذاری بر تربیت نیروهای جوان و متخصص که یک برنامه‌ریزی بلندمدت می‌طلبد، دوم، ایجاد امکانات و فرصت‌هایی برای افرادی که از پیش توانایی و تخصص لازم را دارند تا وارد میدان رقابت شوند و وقتی رقابت سالم شکل بگیرد و آثار مورد پسند مردم باشند، کیفیت برنامه‌ها نیز بهبود یافته و صدا و سیما از وضعیت فعلی خارج خواهد شد.

برای حل این چالش و ارتقاء سطح کیفیت آثار، دو راهکار کلیدی می‌توان مطرح کرد، اول، سرمایه‌گذاری بر تربیت نیروهای جوان و متخصص که یک برنامه‌ریزی بلندمدت می‌طلبد، دوم، ایجاد امکانات و فرصت‌هایی برای افرادی که از پیش توانایی و تخصص لازم را دارند تا وارد میدان رقابت شوند و وقتی رقابت سالم شکل بگیرد و آثار مورد پسند مردم باشند، کیفیت برنامه‌ها نیز بهبود یافته و صدا و سیما از وضعیت فعلی خارج خواهد شد.

در حال حاضر، نمایش خانگی توانسته است با رشد سریع پلتفرم‌های آنلاین فضای رقابتی جدی ایجاد کند، دلیل اصلی این رشد این است که صدا و سیما نتوانسته جایگاه خود را حفظ کند و رقابتی واقعی ارائه دهد، از این‌رو بهترین کاری که در شرایط فعلی می‌توانیم انجام دهیم، اعتماد به نیروهای متخصص، فراهم کردن زمینه برای ورود آنها و تربیت نسلی کارآمد برای آینده است.

در حال حاضر، نمایش خانگی توانسته است با رشد سریع پلتفرم‌های آنلاین فضای رقابتی جدی ایجاد کند، دلیل اصلی این رشد این است که صدا و سیما نتوانسته جایگاه خود را حفظ کند و رقابتی واقعی ارائه دهد، از این‌رو بهترین کاری که در شرایط فعلی می‌توانیم انجام دهیم، اعتماد به نیروهای متخصص، فراهم کردن زمینه برای ورود آنها و تربیت نسلی کارآمد برای آینده است.

نکته دیگر این است که در گذشته دانشگاه‌هایی مانند دانشگاه امام صادق(ع) نقش موثری در تربیت نیروی انسانی برای صدا و سیما داشتند، اما متأسفانه این فرآیند قطع شده و حتی افرادی که قبلاً در این حوزه تأثیرگذار بودند نیز امروز از دست رفته‌اند، این خلأ آموزشی و نیروی انسانی باید جبران شود تا آینده رسانه دوباره جان بگیرد.

نکته دیگر این است که در گذشته دانشگاه‌هایی مانند دانشگاه امام صادق(ع) نقش موثری در تربیت نیروی انسانی برای صدا و سیما داشتند، اما متأسفانه این فرآیند قطع شده و حتی افرادی که قبلاً در این حوزه تأثیرگذار بودند نیز امروز از دست رفته‌اند، این خلأ آموزشی و نیروی انسانی باید جبران شود تا آینده رسانه دوباره جان بگیرد.