به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «شیرازه»، در ایران نیز سکته مغزی بهعنوان یکی از مهمترین عوامل ناتوانکننده، شناخته شده و عوارض و ناتوانیهای بالای ناشی از آن، بار سنگینی را بر بیمار و سیستمهای مراقبت سلامتی تحمیل میکند. شناسایی عوامل خطر سکته مغزی بهویژه در کشورهای در حال توسعه، عامل مهمی در تعیین اولویتها و دستورالعملهای پیشگیریکننده و کاهشدهنده بروز سکته مغزی است. این عوامل خطر شامل فشارخون بالا، مصرف دخانیات، رژیم غذایی، نداشتن تحرک فیزیکی، دیابت، مصرف الکل، فاکتورهای انتقالدهنده چربی، مشکلات قلبی، عوامل روانی - اجتماعی و چاقی شکمی است.
چاقی شکمی یکی از مهمترین عوامل خطرساز بیماریهای قلبی - عروقی است که میتواند منجر به از کار افتادگی زودرس و افزایش احتمال مرگومیر شود. چاقی شکمی علاوه بر افزایش احتمال بروز ریسک فاکتورهای بزرگ سکته مغزی مانند دیابت و فشارخون بالا میتواند منجر به تشدید ناتوانی و معلولیتهای ناشی از سکته مغزی در مبتلایان شود.
به طور کلی چاقی شکمی در مقایسه با شاخص توده بدنی، عامل پیشبینیکننده قویتری در رابطه با بروز سکتههای مغزی و حملات ایسکمیک گذرا است. از سوی دیگر، چاقی شکمی ریسک فاکتور قویتری در ارتباط با مرگومیر ناشی از اختلالات قلبی - عروقی در افراد محسوب میشود.
آمارهای مختلف نشاندهنده بیشتر بودن شیوع چاقی شکمی در زنان نسبت به مردان است. چاقی شکمی را عامل مستقلی برای بروز سکتههای مغزی در زنان دانستهاند. افزایش شیوع چاقی در زنان میتواند ناشی از ازدواج زودرس، تحرک فیزیکی کمتر و ترشح هورمونهای جنسی باشد.
ترشح هورمونهای جنسی در زنان بر سنتز پروتئینها اثر گذاشته و با کاهش فعالیت بدنی، نداشتن تعادل در ترشح هورمونهای رشد و جنسی و افزایش سلولهای چربی ناشی از ترشح کورتیزول میتواند منجر به افزایش بروز چاقی شود.
علاوه بر این، الگوهای فرهنگی مختلف در برخی از کشورها میتواند در بالا بودن شیوع چاقی در زنان نقش داشته باشد؛ بهعنوان مثال در برخی از کشورها بهویژه کشورهای آفریقایی، وجود چربی اضافی در زنان بهعنوان بخشی از زیبایی آنها تلقی شده و توسط اغلب زنان ترجیح داده میشود.
نتایج مطالعات نشان داده است که خطر بروز سکته مغزی در افراد دارای اضافهوزن، ۲۲ درصد و در افراد چاق حدود ۶۴ درصد است. در مطالعات دیگر نیز ارتباط منفی و معناداری بین چاقی و اضافهوزن با بازتوانی بیماران مبتلا به سکته مغزی گزارش شده است؛ بهطوری که میزان بهبودی بیماران مبتلا به چاقی و دارای اضافهوزن مبتلا به سکته مغزی نسبت به بیماران دچار سکته مغزی با وزن طبیعی، کمتر است. همچنین هزینههای درمانی و طول مدت بستری در بیمارستان در این بیماران بیشتر است.
نتایج مطالعات متعددی نشاندهنده ارتباط مستقیم و معنادار مصرف روغن با چاقی شکمی بوده است. بدینمعنا که با افزایش مصرف روغن، میزان چاقی شکمی افزایش مییابد. مصرف اسیدهای چرب ترانس با ایجاد مقاومت انسولینی موجب افزایش وزن و بروز چاقی شکمی میشود.
مصرف اسیدهای چرب با درصد اشباع پایین میتواند با کاهش خطرات متابولیکی همراه باشد. به نظر میرسد که شیوع بالای چاقی شکمی را میتوان تا حد زیادی به وضعیت تغذیهای افراد نیز نسبت داد. رژیم غذایی نقش مهمی در بروز بیماریهای مزمن دارد و روند صعودی شیوع چاقی شکمی در کشورهایی مانند ایران به افزایش عوامل خطر محیطی مانند رژیم غذایی نسبت داده شده است. از آنجایی که کیفیت پایین رژیم غذایی، رابطه مستقیمی با چاقی شکمی دارد و بهبود کیفیت تغذیه یکی از مهمترین راههای کنترل چاقی شکمی است، تعدیل رژیم غذایی بهویژه در بیماران مبتلا به سکته مغزی ضروری به نظر میرسد.
از سوی دیگر محققان رابطه معکوسی را بین سطح سواد و چاقی شکمی گزارش کردهاند. میتوان نتیجه گرفت که بهمنظور کاهش بروز چاقی شکمی میبایست برنامههای ارتقای سلامتی بهویژه در جمعیت عمومی، بیشتر بر جمعیت بیسواد یا با سطح سواد پایین متمرکز باشد.
نتیجهگیری
چاقی شکمی شیوع بالایی در بیماران مبتلا به سکته مغزی دارد. با توجه به مطالعات مختلف صورتگرفته، چاقی شکمی از عوامل خطر اصلی ابتلا به دیگر اختلالات قلبی-عروقی محسوب میشود؛ از این رو، پیشگیری از چاقی و کاهش وزن هم بهمنظور پیشگیری از بروز سکته مغزی و هم سرعت بخشیدن به بازتوانی مبتلایان به سکته مغزی میبایست در برنامههای مربوط به کنترل و پیشگیری از بروز بیماریهای مزمن مورد توجه بیشتری قرار بگیرد.
در زمینه اقدامات مؤثر در این راستا میتوان به مواردی مانند بهبود کیفیت تغذیه، ارتقای سطح سواد سلامت و افزایش فعالیت بدنی اشاره کرد.
نویسنده: «آرش دشتابی»
دکترای تخصصی علوم تغذیه دانشکده تغذیه و علوم غذایی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شیراز