شناسهٔ خبر: 71732746 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

ولایتعهدی امام رضا(ع)؛ نبردی خاموش میان حق و باطل

دکتر محمد ملک‌زاده در آغاز سخن، با اشاره به اینکه ولایتعهدی امام رضا(ع) آینه‌ای از تعامل حکیمانه‌ دین با سکانداران قدرت است، بیان می‌کند: پذیرش ولایتعهدی مأمون عباسی از سوی امام هشتم(ع)، همواره در کانون پرسش‌ها و ابهامات پژوهشی قرار داشته است.

صاحب‌خبر -

در قلب طوفان فریب و سیاست، امام رضا(ع) نه اسیر تاج شد، نه تسلیم تیغ. فردا؛ ششم رمضان، یادآور نقشه‌ای است که مأمون برای دفن حقیقت کشید، اما خاکسترش را باد حکمت امام(ع) به چشم تاریخ پاشید. پذیرش ولایتعهدی نه همراهی با ستم بود، نه سکوتی مرگبار؛ حرکتی بود که دستگاه عباسی را در محضر حقیقت، بی‌پناه کرد.

حجت‌الاسلام دکتر محمد ملک‌زاده، عضو هیئت علمی گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در گفت‌وگویی خواندنی، از نبرد خاموشی می‌گوید که امام هشتم(ع) با «بله» گفتنی پر از «نه»، توطئه قدرت را به نمایشگاهی از رسوایی بدل کرد. با ما همراه باشید.

ولایتعهدی امام رضا(ع)؛ نبردی خاموش میان حق و باطل

توطئه عباسیان و فرصت الهی برای تداوم جریان ولایت

دکتر محمد ملک‌زاده در آغاز سخن، با اشاره به اینکه ولایتعهدی امام رضا(ع) آینه‌ای از تعامل حکیمانه‌ دین با سکانداران قدرت است، بیان می‌کند: پذیرش ولایتعهدی مأمون عباسی از سوی امام هشتم(ع)، همواره در کانون پرسش‌ها و ابهامات پژوهشی قرار داشته است. در همین راستا، شایسته است در آستانه سالروز این رویداد تاریخی، مروری بر ابعاد کمترشناخته‌شده این رویداد سرنوشت‌ساز داشته باشیم؛ رویدادی که در آن، امام شیعیان با درکی آسمانی از سیاست الهی، توطئه خلافت عباسی را به فرصتی برای استمرار جریان ولایت تبدیل کرد.

وی اضافه می‌کند: یکی از مهم‌ترین این عوامل، شرایط زمانه بود. هارون در زمان خلافتش برای فرزندش محمد امین از مردم بیعت گرفت و عبدالله مأمون را ولیعهد دوم قرار داد. سپس برای سرکوبی نهضت‌های خراسانیان همراه مأمون روانه خراسان شد. او پس از مهار اوضاع آشفته خراسان در توس درگذشت. در زمان خلافت امین نزاع دو برادر بر سر حکومت بالا گرفت و بسیاری از امور به دلیل تسامح امین و مناقشات داخلی مختل شد. نتیجه این درگیری کشته شدن امین و به قدرت رسیدن مأمون بود. کشته شدن امین با واکنش منفی آل‌عباس روبه‌رو شد. از سوی دیگر، علویان نیز در مجموع با خلفای عباسی مخالف بودند و آنان را مسئول آزار و اذیت، تبعید و کشتار علویان می‌دانستند. افزون بر این، اعراب نیز دل خوشی از خلافت مأمون نداشتند زیرا مادر، مربی و متصدی امور وی همه غیرعرب بودند، بنابراین مأمون مجبور بود در خراسان باقی بماند و خود را دوستدار هر آنچه مردمان آن دیار دوست داشتند، معرفی کند و از آنجا که آنان به علویان گرایش داشتند، وی خود را دوستدار آنان معرفی کرد. بنابراین می‌توان رو آوردن مأمون به ایرانیان را ناشی از زیرکی او دانست که از این موقعیت، بهترین بهره‌ را برد و پایه‌های حکومتش را مستحکم کرد.

مأمون و سیاست فریبنده ولایتعهدی

عضو هیئت علمی گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درخصوص اهداف مأمون می‌گوید: مأمون در این شرایط حساس، پیگیری چند هدف را در دستورکار قرار داد. وی تلاش کرد علویان را با خود همسو کند، اعتماد و محبت اعراب را جلب کرده و همچنین حمایت اهالی خراسان و مردم ایران را بدست آورد و آن را تداوم بخشد. مهم‌ترین هدف او اما تحت نظر گرفتن پیشوای هشتم، امام رضا(ع) و خنثی‌سازی تهدیدهای احتمالی از سوی ایشان بود.

دکتر ملک‌زاده ادامه می‌دهد: ظاهرسازی و فریبکاری مأمون بسیار بود و او برای رسیدن به اهداف مورد اشاره، همزمان چند برنامه را دنبال کرد. او حضرت علی(ع) را از تمام مردم برتر شمرد تا خود را به فرزندان ایشان نزدیک کند و محبت آنان را بدست آورد. از سوی دیگر، برای کنترل احساسات گروه‌های مختلف، هیچ یک از خلفا و صحابه را به زشتی یاد نمی‌کرد تا مانع واکنش تند مخالفان شود. در کنار این اقدامات، مأمون بر ولیعهدی امام رضا(ع) اصرار ویژه‌ای داشت تا با پیوند زدن نام خود به خاندان امامت، جایگاه سیاسی و مشروعیت حکومت خویش را تثبیت کند. در برابر این اقدام، اعتراض‌های فراوانی از سوی عباسیان و کسانی که از نقشه‌های او به‌درستی آگاه نبودند به وجود آمد، اما براساس آنچه در جلد ۲ عیون اخبارالرضا(ع) آمده، پاسخ مأمون در یک محفل خصوصی به این اعتراضات چنین بود: «این مرد، یعنی امام رضا(ع) کارهای خود را از ما پنهان کرده و مردم را به امامت خود می‌خواند. ما او را بدین جهت ولیعهد قرار دادیم که مردم را به خدمت ما خوانده و به ملک و خلافت ما اعتراف کند و در ضمن، شیفتگانش بدانند او آنچنان هم که ادعا می‌کند، نیست و این امر (خلافت) شایسته ماست نه او! همچنین ترسیدیم اگر او را به حال خود واگذاریم در کار ما شکافی به وجود آورد که نتوانیم آن را پر کنیم و اقدامی علیه ما انجام دهد که تاب مقاومتش را نداشته باشیم. اکنون که در رابطه با وی این شیوه را در پیش گرفته و در کار او مرتکب خطا شده و خود را با بزرگ کردن او در لبه پرتگاه قرار داده‌ایم نباید در کار وی سهل‌انگاری کنیم، بدین جهت باید کم‌کم از شخصیت و عظمت او بکاهیم تا از نظر مردم شایستگی خلافت را نداشته باشد و سپس چنان کنیم که از خطرات او جلوگیری شود». البته باید به این نکته نیز توجه کرد که مأمون تنها پس از اطمینان کامل به پایداری خلافت در خانواده‌اش تصمیم به ولایتعهدی امام رضا(ع) گرفت. او می‌دانست امام ۲۲ سال از او بزرگ‌تر است و این می‌توانست یکی از دلایل اطمینانش به این امر باشد، زیرا در حالت طبیعی بعید به نظر می‌رسید امام با این تفاوت سنی، روزی به عنوان ولیعهد، پس از مأمون به خلافت برسد. در هر صورت مأمون در جملات فوق قصد واقعی خود را از این اقدام سیاسی بیان کرده است. در عیون اخبارالرضا(ع) آمده است ابوصلت هروی نیز در علت و ارزیابی واگذاری ولایتعهدی به امام رضا(ع) می‌گوید: «ولایتعهدی را به امام واگذاشت تا به مردم نشان دهد او (امام) چشم در دنیا دارد و بدین ترتیب موقعیت معنوی خویش را پیش آن‌ها از دست بدهد».

هوشمندی و تدبیر امام رضا(ع) در برابر توطئه مأمون

عضو انجمن مطالعات سیاسی حوزه علمیه قم به سیاست هوشمندانه امام رضا(ع) در مقابل توطئه مأمون اشاره کرده و توضیح می‌دهد: در مقابل ظاهرسازی‌ها و اقدامات توطئه‌آمیز مأمون، امام رضا(ع) سیاست هوشمندانه‌ای در پیش گرفت. در بررسی روش هوشمندانه امام(ع) متوجه می‌شویم هر چند مأمون در پی بهره‌گیری سیاسی از عنوان ولایتعهدی امام رضا(ع) بود اما با تدبیر دقیق آن حضرت، در این توطئه شکست خورد. نخستین واکنش امام(ع) در برابر مأمون این بود که به‌طور آشکار به مردم نشان داد ایشان تمایلی برای پذیرش این منصب ندارد و با اکراه و اجبار مأموران راهی خراسان می‌شود. به نوشته منابع تاریخی همچون اصول کافی، امام(ع) تا آنجا مخالفت ورزید و از آمدن به خراسان به اختیار خود پرهیز کرد که رجاء بن ضحاک، فرستاده مأمون ناگزیر شد آن حضرت را با زور به مرو ببرد. مهم‌ترین شاهد بر این امر این است با آنکه مأمون تقاضا کرده بود امام با اهل بیت خویش رهسپار مرو شود و معمولاً در سفرهای اینچنینی کسی تنها و بدون اهل بیت مسافرت نمی‌کند، اما آن حضرت نه تنها کسی را با خود همراه نکرد بلکه حتی تنها فرزندش را نیز در مدینه گذاشت. شاهد دیگر بر اکراه امام(ع) از این سفر، وداع ایشان با قبر پیامبر(ص) و نحوه خروج از مدینه بود که همگان دانستند ایشان با اختیار پا در این مسیر نگذاشته است.

وی به حدیث سلسله الذهب نیز اشاره کرده و می‌گوید: حدیث امام رضا(ع) در نیشابور گویای کافی برای رسوا کردن حاکمیت بود، زیرا در این حدیث و در میان آن خیل عظیم جمعیت، ولایت را از ناحیه خدا و نه مأمون برشمرد. روش هوشمندانه و هنرمندانه امام(ع) در بیان این حدیث در آن مقطع تاریخی به‌گونه‌ای بود که گرچه حاکمیت را زیاد تحریک نمی‌کرد اما همان حدیث از به یاد ماندنی‌ترین خاطرات تاریخ در تبیین حقایق و بیان جایگاه خلافت و حکومت بود. براساس آنچه در بحارالانوار آمده، امام(ع) ابتدا در مقام بیان اهمیت موضوع ولایت، سند روایت را یک به یک برشمرد تا به خداوند رسید و پس از بیان محتوای بخش اول حدیث که در قرآن و در آثار مفسران فراوان دیده می‌شود «کلمة لااله الا الله حصنی فمن دخل فی حصنی امن من عذابی...» در بخش پایانی روایت فرمود «بشرطها و شروطها و انا من شروطها». یعنی به مخاطبان فهماند ولایت و رهبری، درختی برآمده از ریشه توحید است و شرط ثمردهی و سودمندی از حصن الهی، تمسک جستن به ولی خداست نه حاکمان جائر. بدین ترتیب شنوندگان و مخاطبان خویش را با راز آن مقدمه آشنا کرد.

نبوغ امام رضا(ع) در شکست توطئه مأمون با شرطی تاریخ‌ساز

دکتر ملک‌زاده یادآور می‌شود: امام رضا(ع) پس از رسیدن به مرو نیز به اختیار خود ولایتعهدی را نپذیرفت بلکه این منصب را پس از تهدید شدن به قتل و نشان دادن کراهت شدید خود به اطرافیان پذیرفت و پس از این اتفاق نیز پیوسته و در هر موقعیتی علاقه نداشتن خود به این منصب را نشان داد. شرط‌هایی که امام(ع) برای پذیرش ولایتعهدی مطرح کرد نیز توطئه مأمون را خنثی کرد. امام(ع) شرط کرد در هیچ امور سیاسی و جاری حکومت مداخله نکند. به‌راستی چگونه ممکن است کسی ولیعهد باشد و در هیچ امری از امور حکومتی مداخله نکند؟ امام(ع) با این شرط، در حقیقت غیرواقعی بودن این منصب را آشکار کرد و نشان داد مسئولیت هیچ کاری را که در دستگاه انجام می‌شود، نمی‌پذیرد، در حالی که مأمون با این برنامه‌ریزی قصد داشت برای خود مشروعیت کسب کند و اگر خطایی نیز به وجود می‌آید گناه آن را به گردن امام بیندازد. آن حضرت حتی در انجام فریضه نماز عید چنان هوشمندانه عمل کرد که هیچ کس ایشان را مأمور خلیفه عباسی نمی‌شناخت و مأمون نیز ناگزیر شد او را از بین راه بازگرداند. بنابراین امام رضا(ع) با این تصمیم هوشمندانه نه تنها هیچ سودی متوجه دستگاه خلافت نکرد بلکه در مدت اقامت خود در ایران بهره‌های فراوانی متوجه شیعیان و مردم این دیار کرد.