به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، تنش میان ایران و افغانستان در خصوص منابع آبی مشترک موضوع تازهای نیست. در سالهای گذشته، افغانستان با ساخت و بهرهبرداری از سدهایی همچون کمالخان روی رود هیرمند و بخشآباد روی فراهرود، جریان طبیعی آب را تحت تأثیر قرار داده و موجب چالشهایی برای ساکنان سیستان و بلوچستان و ایالت نیمروز افغانستان شده است.
یکی دیگر از منابع آبی مورد اختلاف، رود هریرود است که افغانستان پیشتر با احداث سد سلما، میزان ورودی آب به ایران را کاهش داده و تأمین آب آشامیدنی در خراسان رضوی را تحت فشار قرار داده بود. در حال حاضر نیز تکمیل سد پاشدان روی یکی از سرشاخههای هریرود، ممکن است به قطع جریان این رودخانه به داخل ایران منجر شود، مسئلهای که تأثیر مستقیمی بر تأمین آب مشهد خواهد داشت و از منظر حقوق زیستمحیطی چالشبرانگیز است.
در بسیاری از کشورهای همسایه، قوانین مربوط به تقسیم منابع آبی رعایت میشود. برای نمونه، ایران در غرب کشور اجازه جریان یافتن بیش از ۳۲ رودخانه به داخل عراق را داده و در برخی موارد، تقسیم ۵۰ درصدی حقابه را اجرا کرده است. همچنین در حوزه هریرود، ایران و ترکمنستان بر سر تحویل حقابه این کشور از سد دوستی به توافق رسیدهاند.
بااینحال، ایران و افغانستان تاکنون معاهده مشخصی در مورد هریرود امضا نکردهاند و این کشور در گذشته با آبگیری سد سلما و اکنون سد پاشدان، جریان طبیعی آب را تغییر داده است. هرچند معاهدهای در این زمینه وجود ندارد، اما بر اساس اصول مصوب سازمان ملل، کشورهای دارای رودخانههای مرزی مشترک ملزم به رعایت حقابه پاییندست هستند تا حقوق زیستمحیطی مناطق وابسته به این منابع نادیده گرفته نشود.
ازآنجاکه بخشی از تأمین آب شرب مشهد به هریرود وابسته است، ضروری است که این موضوع در سیاستگذاریهای کلان افغانستان مورد توجه قرار گیرد. در غیر این صورت، پیامدهای این تصمیمگیری تنها به ایران محدود نخواهد شد و کشور ترکمنستان نیز که به آب سد دوستی نیاز دارد، با مشکلاتی در بخش کشاورزی و منابع آبی مواجه خواهد شد.
ریشههای تنش بر سر منابع آبی
موضوع تأمین آب کشاورزی از دیرباز یکی از مسائل اساسی میان ایران و افغانستان بوده و کشاورزان هر دو کشور را تحت تأثیر قرار داده است. حل این مشکل نیازمند توافقات رسمی و معاهداتی بود که باید از سوی دو طرف بهطور همزمان مورد پذیرش قرار میگرفت.
در اواسط قرن نوزدهم و در یکی از دورههای خشکسالی، اختلافات میان ایران و افغانستان شدت یافت. ایران بر اساس مفاد معاهده صلح پاریس، حل این مسئله را به داوری انگلیس سپرد. انگلیس نیز تصمیم گرفت بخشی از سرزمین ایران را به افغانستان ملحق کند و در مورد جریان آب هیرمند تصریح کرد که هیچیک از طرفین نباید اقداماتی انجام دهند که بر جریان طبیعی آب برای کشاورزی دو کشور تأثیر بگذارد. در سال ۱۸۷۳ میلادی، ایران و افغانستان این حکم را پذیرفتند، اما دولت افغانستان در ادامه، تفسیری از این رأی دریافت کرد که اجازه میداد در صورتی که تأمین آب طرف ایرانی دچار نقصان نشود، تغییراتی در مسیرهای آبرسانی خود اعمال کند.
اگرچه توافق پاریس برخی اختلافات مرزی را حل کرد، اما مسئله نحوه استفاده از آب هیرمند همچنان باقی ماند. تغییر مسیر رودخانه در سال ۱۸۹۶ میلادی باعث بروز تنشهای جدید شد و افغانستان در رعایت سهمبندیهای تعیینشده تعلل کرد. ایرانیان این شرایط را نپذیرفتند و از تأیید آن سر باز زدند.
در دهه ۱۳۱۰ خورشیدی، با گسترش روابط میان دولتهای ایران و افغانستان، مذاکرات جدیدی برای حل این مسئله آغاز شد و در نهایت، در سال ۱۳۱۸ خورشیدی، پیمانی بین دو کشور امضا شد. این توافقنامه، که در دو نسخه به زبان فارسی تنظیم شده بود، با امضای نمایندگان دو طرف رسمیت یافت. با این حال، این قرارداد نیز نتوانست به اختلافات پایان دهد. وقوع جنگ جهانی دوم و تحولات سیاسی پس از شهریور ۱۳۲۰ باعث شد که این بار دولت افغانستان از تصویب این معاهده خودداری کند.
در سال ۱۳۲۸ خورشیدی، ساخت کانالهای انحرافی و دو سد بزرگ در افغانستان موجب افزایش تنشها شد و ایران به این اقدامات اعتراض کرد. اما دولت افغانستان اعلام کرد که این پروژهها تأثیری بر میزان آب ورودی به ایران نخواهد داشت. این ادعا از سوی ایران رد شد و در نهایت، با میانجیگری ایالات متحده، در سال ۱۳۵۱ خورشیدی نمایندگان دو کشور برای مذاکره به واشنگتن رفتند. پس از مذاکرات، هیأت داوری بیطرف رأی داد که سهم ایران از آب هیرمند ۲۲ مترمکعب در ثانیه باشد، اما پس از اعتراض ایران، این میزان به ۲۶ مترمکعب افزایش یافت.
با تغییرات سیاسی در افغانستان و قدرتگیری طالبان، این مسئله بار دیگر به نقطه بحرانی رسید. طالبان از شرکتهای خارجی دعوت کرد تا سدی در منطقه کمالخان بر روی هیرمند احداث کنند، اقدامی که منجر به تشدید اختلافات شد. بحران آب در مناطق شرقی ایران، بهویژه در اراضی زابل، مشکلات متعددی را برای دولت و مردم به وجود آورد. وزارت خارجه ایران نیز در واکنش، اعلام کرد که طالبان مسیر رودخانه را مسدود کرده است. اما با وجود این تنشها و روابط پرچالش میان دو کشور، همچنان راهحلی قطعی برای این معضل یافت نشده است.
بحران زیستمحیطی در سیستان و هامون
پس از شکلگیری دولت انتقالی در افغانستان و آغاز دوران ریاستجمهوری حامد کرزی، مذاکرات اساسی میان دو کشور برای یافتن راهحلی پایدار جهت مدیریت آبهای مرزی انجام نشد. اگرچه کاهش بارندگی در ارتفاعات هندوکش و کاهش محسوس جریان آب رود هیرمند تا حدی موجب فروکش کردن تنشها شد، اما این وضعیت نباید بهعنوان راهحلی طبیعی برای یک مسئله حقوقی و دیپلماتیک تلقی شود. موضوع حقابه، بهویژه در شرایطی که کشاورزی به امنیت غذایی و مسائل ژئوپلیتیکی منطقه گره خورده، همچنان از اهمیت بالایی برخوردار است.
کاهش سطح آب هیرمند پیامدهای ناگوار زیستمحیطی و کشاورزی را برای مناطق پاییندست، بهویژه دشت سیستان، به دنبال داشته است. این شرایط نهتنها امنیت غذایی را با چالش مواجه کرده بلکه باعث مهاجرت گسترده ساکنان این منطقه شده است. افغانستان، که در جایگاه بالادست منابع آبی قرار دارد، به دلیل دههها جنگ، ناآرامی و نبود ثبات سیاسی، نتوانسته از موقعیت استراتژیک آبی خود بهرهبرداری مؤثری داشته باشد.
موضوع حقابه هیرمند همچنان یکی از پیچیدهترین مسائل میان ایران و افغانستان محسوب میشود. عدم پایبندی به تعهدات آبی، موجب آسیبهای جبرانناپذیری به اکوسیستم منطقه، ازجمله تالاب هامون، شده است. خشک شدن این تالاب بینالمللی، افزایش گردوغبار در شرق ایران و برخی مناطق افغانستان و پاکستان، کاهش زمینهای زراعی و افزایش مهاجرتهای اجباری از جمله تبعات این بحران است.