يك- روش و منشي كه مخالفان پزشكيان براي رويارويي با او و دولتش پيش گرفتهاند، نه سياستورزي منتقدانه، كه نوعي سياهبازي مغرضانه است، كه متأسفانه با آموزههاي ديني و رحماني دين مبين اسلام هم اصلا جور درنميآيد. سياهبازي در گونهشناسي هنرهاي اجرايي، اغلب نه نوعي نمايش ساختارمند، ازپيشانديشيده و كارگردانيشده، كه گونهاي از نمايشهاي عرفي و اقتضايي است كه در آن همهچيز به دست بازيگري بذلهگو و بداههپرداز اداره ميشود كه بهاصطلاح ميخواهد واقعيت ناهنجار موجود را به سخره بگيرد و به هجو و هزل دربياورد. اينجا البته يك تفاوت بنيادي وجود دارد و آن اينكه سياهبازي در صحنه نمايش، نوعي ابزار غيررسمي نقد قدرتهاي خودكامه و نيروهاي ناصواب اجتماعي است و در صحنه سياست، راهي براي برهم زدن نظم و آرايش موجود و به چالش كشيدن گفتمان سياسي حاكم با تظاهر به دلسوزي و دانايي. جالب اينكه، مخالفان دولت چهاردهم و بهويژه طيف تندرو و شكستخورده «جبهه پايداري» از حربه سياهبازي مغرضانه، نه فقط عليه دولت منتخب كه عليه خير و صلاح عمومي هم استفاده ميكنند و ميخواهند هر نوع تدبير و تصميم سازنده براي اداره مملكت را با توسل به شعارهاي تند، تفاسير نادرست و منعندي تخطئه كنند. آنان نهتنها دولت منتخب، كه عقلانيت اجرايي را هم به مسلخ خودخواهي كشيدهاند و بيتوجه به آمال و آلام مردم، با پردهدريهاي ناشيانه، تنها و تنها سوداي مصادره سياست و قدرت به نفع خويش را دارند. اوج اين سياهبازي مغرضانه و پررويي نجومي مخالفان دولت را در تحميل اكاذيبي چون برساخته «اسب زينشده» و تظاهر و تأكيد بر تحويل مملكت در وضعيت بهينه ميتوان ديد. اين سياهبازيها، اما، در عمل آنجا به اوج خود ميرسد، كه در همان ابتداي كار چوب لاي چرخ دولت ميگذارند و به دلايلي كه اهل تدبير و تأمل نيك ميدانند يكي از وزرا و يكي از معاونين كارآمد رييسجمهور را در بزنگاهي حساس و حيثيتي از دورِ خدمت به مملكت خارج ميكنند و در نهايت اسم اين كارشكني خود را هم كمك به دولت ميگذارند. و جالبتر اينكه ماجرا به همينجا ختم نميشود و تندروهاي شناسنامهدار، بهرغم اذعان صريح رييس مجلس به تصميم شوراي عالي امنيت ملي با اذن و اجازه رهبري درباره توقف مصوبه حجاب و عفاف، بلافاصله طومار طرح حجاب را در صحن مجلس ميگسترانند تا به اينوسيله، بهجاي پرداختن به دغدغههاي فراگير اقتصادي و بهبود شرايط اجتماعي مردم، افكار عمومي را به مسائل حاشيهاي مشغول سازند و توجهات را از ناكارآمديهاي گذشته خود منحرف كنند. از سوي ديگر، رسانه ملي، كه حالا همگان ميدانند مديريت آن عملا در دستان يكي از ليدرهاي اين جريان، يعني برادر سعيد جليلي است، به پايگاهي براي تبليغ سياهبازي آنها بدل شده است. بهطوريكه در برخی برنامههاي مختلف اين رسانه، با تدوين روايتهاي گزينشي، بزرگنمايي ضعفها و كتمان نقاط قوت دولت، تلاش ميشود، تصويري ناكارآمد از قوه اجرايي و اجماعي مملكت ساخته شود. بهعبارتي، رسانهاي كه قرار بود دانشگاهي همگاني باشد، حالا به بلندگوي يك جريان خاص تنزل يافته و با مهندسي افكار، ماموريت خود را در بدبينسازي مردم نسبت به دولت و بحرانسازي پيدرپي تعريف كرده است. اين رويكرد، بيترديد نه سياستورزي سالم است و نه دغدغه واقعي اين روزهاي مردم، بلكه صرفا نوعي شعبده سياسي براي به حاشيه راندن دولت و زمينهچيني بازگشت همان تفكري است كه سالها كشور را در بنبست نگه داشته است.
دو- و اما پرسشي كه اين روزها ذهن نخبگان و وطندوستانِ جامعه را به خود مشغول كرده اين است كه دولت دكتر پزشكيان در برابر اين شبهاپوزيسيون قدرتطلبِ درونحكومتي، كه بقاي خود را نه در اصلاح امور، بلكه در بحرانآفريني و قفلسازي سياسي ميبيند، چه بايد بكند و چه چارهاي بينديشد؟ آيا در بايد بر همان پاشنه «وفاقِ يكطرفه» بگردد يا دولت بايد راهبرد جديدي اتخاذ كند؟ بهترين پاسخي كه در اين مقطع ميتوان به پرسش يادشده داد، شايد اين باشد كه دولت پزشكيان چارهاي جز اتخاذ راهبردي تركيبي از استقامت مدبرانه، شفافيت تاكتيكي، و ابتكارهاي اجماعسازانه ندارد. تندروها بهدنبال آنند كه با دامن زدن به فضاي التهابي، دولت را در موضع انفعال نگه دارند و به همين دليل، هر نوع عقبنشيني در برابر آنها، نهتنها راهحلي براي كاهش تنشها نخواهد بود، بلكه به مثابه دكترينِ گستاخسازي راديكالها، آنان را در مسير تجرّي و تخريبهاي بيشتر تشويق خواهد كرد. از اين رو، دولت بايد از سياست مماشات پرهيز كند و با تبيين صريح مواضع و شفافسازي عملكرد خود، اجازه ندهد كه فضاي عمومي به گروگان روايتهاي جعلي و جهتدار جريانهاي تندرو درآيد. در عين حال، راهبرد دولت نبايد صرفا بر دفع حملات متمركز شود. بلكه بايد با طرح گفتمان وفاق اجتماعي و ملي، پايگاه اجتماعي خود را از طريق سياستهاي مردمي و اصلاحات ملموس تقويت كند. پروژه وفاق دكتر پزشكيان، اگر قرار است از حد شعار فراتر برود، بايد بهطور عملي در قالب ابتكاراتي همچون ائتلاف كارآمدي ملي و ديالوگ مستقيم با مردم و نخبگان غيرهمسو پيش برود. براي خنثيسازي پروژه تندروها، دولت نيازمند آن است كه علاوه بر دفاع از دستاوردهاي خود، ابتكار عمل را به دست بگيرد و با پيش كشيدن مسائل واقعي مردم، نقشه تخريب را به ضد آن تبديل كند. اما اين وضعيت تنها مسووليت دولت نيست؛ بلكه حكومت و سران قواي ديگر نيز بايد به اين واقعيت توجه كنند كه راديكاليسمِ بياخلاق و خودسر، حتي اگر در ابتدا با شعارهاي به اصطلاح انقلابي و در قامت مدافع ارزشهاي نظام ظاهر شود، در نهايت به عامل واگرايي و فرسايش اقتدار حاكميت بدل خواهد شد. آنچه در تجارب تاريخي و بينالمللي مكرر ديدهايم، اين است كه انحصار قدرت در كفِ يك جريان افراطي، سرانجام گريبانگير كل نظام سياسي ميشود. از همين رو، ضروري است كه مقامات درك روشني از پيامدهاي رشد بيمهار اين جريان تندرو داشته باشند و با حمايت از رويكردهاي متعادل و كارآمد، از شكلگيري چرخه معيوب حاكميتستيزي و براندازي از درون جلوگيري كنند. در نهايت، اين تقابل، نه صرفا نزاعي سياسي، كه تعيينكننده سرنوشت حكمراني عقلاني در ايران خواهد بود. دولت پزشكيان، اگر بتواند پروژه تخريب حداكثري را در كوتاهمدت به پروژه ترميم حداقلي تبديل كند و به جاي ورود به زمين بازي تندروها، زمين بازي خود را در محور اصلاحات واقعي و بازسازي سرمايه ارزشمند اجتماعي طراحي كند، در آيندهاي نه چندان دور، قادر خواهد بود كه نهتنها از اين هجمهها عبور كند، بلكه مسير جديدي براي عقلانيت اجرايي در كشور بگشايد.
سياهبازي مغرضانه تندروي به نام انقلاب !
محمد شمخاني
صاحبخبر -
∎