جوان آنلاین: تعییـن تکلیـف مدیریـت فدراسیونها یکی از چالشهای ورزش ایران بوده و است. از نظر قانونی هر چهار سال یکبار مدیریت فدراسیونها دستخوش تغییرات میشوند، با این هدف که با ورود افراد جدید، تفکرات نو، اهداف بزرگتر و دوراندیشی بیشتری به مجموعههای ورزشی تزریق شود و در نهایت رشتههای زیرمجموعه آنها به روند رو به رشد و پیشرفت خود ادامه دهند، با اینحال در ورزش ما در برگزاری مجامع انتخاباتی فدراسیونها، تنها پروسه قانونی و مقررات درج شده در اساسنامهها رعایت میشود و خبری از توجه به آینده رشتهها، استفاده از مدیران متخصص، کاربلد و موفق نیست. در ادامه نگاهی میاندازیم به چالشهای تکراری فدراسیونها در برگزاری انتخابات و اثرات منفی آنها بر عملکرد ورزش ایران.
تب تند ریاست
معمولاً بحثهای انتخاباتی پیش از آنکه مدتزمان قانونی مدیریت فعلی به پایان برسد، آغاز میشود و آنها که برای تکیه زدن بر صندلی ریاست خودشان را محق میدانند، کارهای تبلیغاتی و جلب نظر اعضای مجمع را خیلی زود شروع میکنند. اولین و شاید مهمترین معضل ورزش ایران، تب تند ریاست است و اینکه خیلیها خود را شایسته تصدی مسئولیت فدراسیونهای ورزشی میدانند. شدت این موضوع به فراخور جذابیت، محبوبیت عمومی و البته گردش مالی رشته یا رشتههای زیرمجموعه فدراسیونها متفاوت است. در این میان بسیاری از ورزشکاران قدیمی و حتی فعلی که سابقه مدالآوری و حضور در تورنمنتهای مهم را در کارنامه دارند، دیده میشوند، درحالیکه در بین آنها تعداد بسیار اندکی دارای صلاحیتهای لازم از جمله سابقه مدیریتی و اجرایی هستند چراکه موفقیت داخل گود با خارج از گود کاملاً متفاوت است و میدان سخت مدیریت آدم خاص خودش را میخواهد. از سوی دیگر بسیاری از چهرههای باسابقه در عرصه مدیریتی نیز از آن طرف بام افتاده و از میز و صندلی خود دل نمیکنند. اگرچه در سالهای اخیر شاهد حضور نفرات جدید و تازهنفس در رأس برخی فدراسیونها بودیم، اما کماکان مردان موسفید کرده و بازنشسته زیادی هستند که از وزارت و فدراسیونها و پستهای مهم جدا نمیشوند و تنها بهانه و توجیهشان برای ادامه کار داشتن چند دهه سابقه مدیریتی است، به همین خاطر است که مدیران نالایق، امتحانپسداده و حتی پروندهدار همچنان به ورزش چسبیدهاند و هیچجوره نمیتوان از شرشان خلاص شد.
جذابیتهای خاص ورزش، کسب شهرت عام و مطرح شدن در رسانهها، از جمله دلایلی است که متأسفانه پای سیاسیون را به این حوزه باز کرده و برخی افراد شناخته شده با افکار جناحهای مختلف سیاسی هرازچندگاهی هوس مدیریت ورزشی به سرشان میزند و حتی اگر در فدراسیونها و نهادهای اصلی ورزش پستی برایشان درنظر گرفته نشود، در باشگاههای پرطرفدار فوتبال مسئولیت میگیرند.
از تأییدصلاحیت تا تبلیغات
در قوانین بینالمللی و داخلی برگزاری مجامع انتخاباتی آنقدرها هم سخت و پیچیده نیست و از آنجا که همه موارد و ضوابط به روشنی بیان شده و دردسترس عموم است، نهادهای ورزشی در صورت التزام به آنها میتوانند تکلیف مدیریت فدراسیونها را مشخص کنند، اما در ایران پروسه تعیین زمان تشکیل مجمع، زمان شروع ثبتنامها و روند بررسی صلاحیتها را آنقدر پیچیده کردهاند که همه رشتهها به ویژه رشتههای مدالآور و پرطرفدار، برای شناخت مدیریت جدید فدراسیونشان، مجبور به تحمل ماهها و در برخی موارد بیش از یک سال بلاتکلیفی هستند. پروژه اصلی بعد از ثبتنام شروع میشود؛ همان زمان که بحث تأیید یا ردصلاحیت به میان میآید و بعد از تأیید اولیه، نظر نهایی از سوی نهادهای نظارتی اعلام میشود. موارد بسیاری بوده که به همین خاطر و البته نقش برخی افراد پرنفوذ و ذینفع، از حضور در انتخاباتها بازماندهاند.
تبلیغات نامزدها در ورزش ایران هم از آن دست بحثهای خندهدار است که هیچکس اعتقادی به آن ندارد چراکه نتیجه مجامع انتخاباتی معمولاً حاصل تصمیمات و لابیهای پشتپرده است و عملاً منافع ملی، آینده ورزش و سرنوشت آن رشته و ورزشکارانش جزو کماهمیتترین موضوعات به حساب میآیند. نامزدهای جدید برای جلب آرا قولهای زیاد و وعدههای بزرگی به صاحبان رأی میدهند. همزمان رؤسای فعلی که دوباره نامزد شدهاند نیز انتخابات هیئتهای استانی را پشتسر هم برگزار میکنند و طبیعتاً افرادی سرکار میآیند که نظرشان با رئیس همسو باشد، حتی نمایندگان باشگاهها، ورزشکاران و دیگر نهادها نیز با حساسیتهای ویژه آن رئیس انتخاب میشود و در نهایت روز مجمع که فرا میرسد، قبل از رأیگیری همه میدانند رئیس کیست و شمارش آرا هیچ هیجانی ندارد.
اعتراض، شکایت و ابطال
با تحمل همه این سختیها و از سر گذراندن انتخابات، برخی نامزدها که نتوانستند از طریق ورزشی حق خود را بگیرند، با شکایت به دیوان عدالت اداری پیگیر خواستهشان میشوند. متأسفانه در سالهای گذشته این روند شدت بیشتری پیدا کرده است و بسیاری از فدراسیونها درگیر ابطال نتیجه انتخابات شدهاند. عدمرعایت مفاد قانونی مندرج در اساسنامهها اصلیترین موردی است که مرجع رسیدگی به شکایات را وادار به ابطال انتخابات میکند. تازه باید خوششانس باشیم که مدعیان داخلی شکایتشان را به خارج نبرند و پای نهادهای بینالمللی و فدراسیونهای جهانی را وسط نکشند. در این صورت است که خارجیها نسبت به همه چیز حساس میشوند و متأسفانه ورزش ایران تجربه تعلیق فدراسیونها را نیز داشته است.
حرفهای باشیم
سپردن مسئولیت فدراسیونها به اهلش انتظار جامعه ورزش است و اگر کمی حرفهای باشیم و حرفهای رفتار کنیم، تحقق این خواسته دشوار نخواهد بود. دیدن مدیرانی از جنس ورزش در رأس هرم فدراسیونها اتفاق خوب و امیدوارکنندهای است که طی سالهای گذشته شاهد آن بودیم. اینکه ورزشکار سابق حالا مسئولیت مدیریت رشته خود را به دست گرفته است، حال همه را خوب میکند و باید تلاش کرد در کنار آنها نفرات جوانتر را برای آینده تربیت کرد تا قحطالرجال ورزش ایران بالاخره یک روز به پایان برسد.