روزنامه شرق در سرمقاله خود به استعفای ظریف واکنش نشان داد و نوشت: حذف جواد ظریف از دولت نه غافلگیرکننده بود و نه غیرمنتظره. با توجه به حملات مداوم علیه او و سیاستهای دولت، مشخص بود که او دیر یا زود باید از دولت میرفت. ظریف که در دوران خدمت خود بارها از فشارهای داخلی و توهینها سخن گفته بود، دیگر نمیتوانست در این دولت حتی به عنوان مشاور پژوهشی حضور داشته باشد. او در اسفند ۹۷ گفته بود که از فشارهای داخلی به ستوه آمده است و در اواخر دوران مسئولیتش آثار این خستگی در چهره و گفتارش نمایان بود. این شرایط به گونهای بود که حتی اگر کسی بخواهد حرف زیادی بزند، مجبور به سکوت میشود و متاسفانه این سکوت، زمینهساز هجومهای بیشتر علیه او میشود.
ظریف با دیدگاه واقعبینانه و با امید به اینکه فردی عملگرا و کاردان زمام امور را در دست بگیرد، از حمایت دکتر پزشکیان سخن گفت و بر این باور بود که حتی در شرایط سخت، باید هر فرصت ممکن را به کار گرفت. او برای بهبود وضعیت کشور تلاش کرد و از اعتبار ملی و بینالمللی خود مایه گذاشت، اما این تلاشها در نهایت قدر دانسته نشد. البته شاید نظرات او همیشه مورد تایید همه نباشد، اما قصد و تلاشهای او برای خیر کشور قابل انکار نیست.
در استعفای خود، ظریف به توهینها، افتراها و تهدیدهایی که طی شش ماه گذشته متحمل شده بود اشاره کرده و گفته بود که حتی در داخل دولت نیز بدترین دوران کاری خود را تجربه کرده است. این اظهارات او سوالاتی را مطرح میکند که امیدواریم مسئولان دولت به آن پاسخ دهند. آیا دولت از ظریف خواسته بود که تنها سپر بلا باشد و همه توهینها را تحمل کند؟ آیا چنین رویکردی منطقی و اصولی است؟
مسئله تنها به ظریف محدود نمیشود. همزمان با استیضاح وزیر اقتصاد و رای عدم اعتماد به عبدالناصر همتی، این سوال مطرح است که آیا این اتفاقات تنها تصادفی بودهاند؟ استیضاح و مسائل مشابه ممکن است حق قانونی مجلس باشد، اما سوءاستفاده از این ابزارها میتواند به اصول تفکیک قوا و حقوق مردم آسیب بزند. این نوع رفتارها در نهایت به جمهوریت نظام خدشه وارد میکند. در شرایط فعلی که بسیاری از مدیران اجرائی کشور با مشکلات مشابه روبهرو هستند، باید سوال کرد که آیا رفتار با ظریف و همتی پیامدهای گستردهتری نخواهد داشت و ممکن است مشکلات بیشتری برای رئیسجمهور ایجاد کند؟