در جامعهای که به جای تشویق و قدردانی، بیش از پیش بر نقاط ضعف تأکید میشود و افراد برای اثبات ارزش خود، به تخریب یکدیگر میپردازند، میتوان ریشههای این پدیده را در فرآیندهای تربیتی خانواده جستجو کرد.
به گزارش سرویس اجتماعی تابناک، یکی از نظریههای علمی که توان تبیین این الگو را دارد، نظریه نقصان عزتنفس است. این نظریه میگوید زمانی که کودک در محیطی رشد کند که به جای تقویت توانمندیها، بر کاستیها تأکید شود و مقایسههای منفی مداوم صورت گیرد، عزتنفس او به تدریج تضعیف شده و او به شیوهای پویایی میرسد که برای کسب اعتبار، به تحقیر دیگران متوسل میشود.
از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، فرایند شکلگیری عزتنفس در کودکی تأثیر بسزایی بر الگوهای رفتاری در بزرگسالی دارد. نظریه مقایسه اجتماعی، که نخستین بار توسط لئون فستینگر مطرح شد (Festinger, 1954) و نظریههای توسعه شخصیت مانند آثار اریکنسون (Erikson, 1968) نیز به این مسئله پرداختهاند، نشان میدهند که کودکان از طریق تعامل با والدین و محیط خانواده، ارزش خود را از طریق تأیید یا نقد دریافت میکنند. در خانوادههایی که به جای تقویت نقاط قوت، نواقص و کاستیها برجسته میشوند، کودک درک میکند که ارزش فردی او تنها از طریق تضعیف دیگران به دست میآید.
اشتباه خانواده
مطالعات روانشناسی نشان میدهد کودکانی که در چنین شرایطی تربیت میشوند، اغلب در بزرگسالی با عدم اطمینان از ارزش خود مواجه بوده و برای جبران این فقدان، به ایجاد روابط رقابتی و تخریبی روی میآورند. به عنوان مثال، پژوهشهای صورت گرفته در زمینه «تأثیر سبکهای تربیتی بر رفتارهای اجتماعی» نشان دادهاند که سبکهای انتقادی و مقایسهگرایانه در خانواده با افزایش رفتارهای تخریبی و رقابت ناپایدار در بزرگسالی همراه است. این یافتهها نشان میدهد که محیط خانوادگی به عنوان اولین و مهمترین نهاد اجتماعی، نقش تعیینکنندهای در شکلدهی نگرشها و رفتارهای فرد در جامعه دارد.

در جامعه ایران امروزی، شاهد پدیدهای هستیم که افراد برای کسب اعتبار و تأیید، به تخریب اقوام، آشنایان و حتی دوستان نزدیک خود میپردازند. این رفتار که به نوعی منعکسکننده ضعف عزتنفس ناشی از تربیتهای ناصحیح است، میتواند نتیجهی مستقیم محیطهای خانوادگی باشد که در آنها به جای تقویت و تشویق، فضای مقایسه منفی و انتقاد بیپایان حاکم است. زمانی که کودک از سنین اولیه یاد میگیرد که ارزش او وابسته به پایین آوردن دیگران است، در بزرگسالی نیز الگوهای رفتاری مشابه را تکرار میکند و این چرخه تخریبی به عنوان یک ویژگی فرهنگی در جامعه تثبیت میشود.
راه حل چیست؟
راهحل این مشکل از همان مبدا، یعنی خانواده آغاز میشود. والدین باید به جای تمرکز بر کاستیهای فرزند، بر نقاط قوت او تأکید کنند و محیطی حمایتگرانه و تشویقی فراهم آورند. بهبود سبکهای تربیتی و اصلاح دیدگاههای خانوادگی میتواند زمینهساز تغییر در رفتارهای فردی و نهایتاً اجتماعی گردد. همچنین اصلاح نظام آموزشی و رسانههای اجتماعی برای ترویج ارزشهای مثبت، نقش مؤثری در شکستن چرخه رقابتهای تخریبی خواهد داشت.
در نهایت، تغییر فرهنگ اجتماعی به سمت حمایت و قدردانی نیازمند بازنگری در روشهای تربیتی خانواده است. زمانی که هر کودک بتواند ارزش واقعی خود را بدون نیاز به تخریب دیگران دریابد، جامعهای سالمتر و با روابط اجتماعی پایدارتر شکل خواهد گرفت. این امر، همانگونه که در منابع علمی متعدد به آن اشاره شده است، نقطه عطفی در تحول فرهنگی هر جامعه محسوب میشود.
*مهدی صادق زاده تجرق

