به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، امام خمینی (ره) نه تنها در قامت یک رهبری سیاسی بینظیر و اثرگذار است که در کسوت استاد و معلم دین نیز یگانه است. نام امام خمینی در کنار نامهای بزرگی شیخ کلینی، شیخ طوسی، میرداماد، میرفندرسکی، ملاصدرا، علامه مجلسی و... نامی ممتاز و برجسته است. امام راحل (ره) در علم تفسیر، اخلاق و فلسفه فردی مبرز است و شاهد این مدعا آثاری است که ایشان در حوزههای مختلف به نگارش درآوردهاند. یکی از این آثار ماندگار و مبارک کتاب «شرح دعای سحر» است که خود میتواند محل بحث و نظرهای مختلف باشد و اهل فن میتوانند شرحها و حاشیههای مختلفی بر این کتاب بنویسند. امام خمینی (ره) این کتاب را سال ۱۳۰۷ و در سن ۲۷ سالگی و به زبان عربی تالیف کرد و «سید احمد فهری زنجانی» آن را به فارسی ترجمه کرده است.
دعا نعمت بزرگ خدا بر بندگان
دعاهایی که از خزائن وحی به ما رسیده از بزرگترین نعمتهای خداوند بر بندگان است؛ زیرا این دعاها پیوند معنوی میان خالق و مخلوق وسیله ورود به دژ محکم خداوند و عامل تمسک به عروهالوثقی و حبلالمتین هستند؛ اما روشن است که رسیدن به این مقصد والا جز بهقدر توان آدمی در توجه به معنای ادعیه و قدرت او در فهم اسرار و حقیقت آنها ممکن نیست.
در این میان، من دعای مشهور مباهله را از دعاهایی یافتم که قدرش بسی جلیل و منزلتش بسی رفیع است، زیرا مشتمل بر صفات حسنای الهی و امثال علیای ربوبی است و اسم اعظم و تجلی اتم اقدم پروردگار در آن آمده است؛ پس خواستم آن را از بعض جهات، به مقدار استعداد خویش شرح دهم.
مقام شهادت
«فرمانروایی و مالکیت مخصوص خداوند یگانه قهار است» و در این مقام نه پرسشی است نه پرسشکنندهای و نه پاسخگویی و این مستیای است که از شیفتگی و سرگشتگی و اضطراب ناشی از مشاهده ناگهانی جمال محبوب حاصل میشود.
پس هنگامیکه سالک با توفیقات محبوب خویش از این مرحله هیمان و دهشت گذر کرد و به مقام صحو بعد از محو رسید و برای او تمییز و تفرقه حاصل شد (به سبب تمکن مقام شهود در او و استقامت و استقرار و محافظتش بر حضرات خمس)، مشاهده میکند صفاتی که در صحو اول دیده و بعضی از آنها را «ابهی» و «اکمل» زیباتر و کاملتر و بعضی را «بهی» و «کامل» زیبا و کامل خوانده همگی از تجلیات محض ذات احدیت و انوار خالص جمال نور حقیقی هستند. او در این مقام افضلیت و اشرفیتی برای هیچیک از این صفات نمییابد و جملگی را شرف و زیبایی و جمال و نور میبیند، پس میگوید: «همه زیبایی تو زیباست و همه شرف تو شریف است»؛ زیرا در این مقام هیچ اشرفیتی در میان نیست و تمامی این صفات امواج دریای وجود پروردگار و انوار نور ذات او هستند و همه آنها با کل و کل با ذات متحدند. پس اثبات برتری در صحو اول و نفی آن در صحو بعد از محو با رجوع همه کثرات به او روی میدهد.
آنچه گفتیم در زمانی است که نظر به تجلیات صفاتی و اسمائی باشد ولی اگر تجلیات خلقی و مظاهر حسنای فعلی مد نظر باشد، دیگر عروج به مقام مشیت مطلق که همه تعینات فعلی در آن مستهلک است ممکن نخواهد بود، مگر بعد از بالا رفتن تدریجی در مراتب تعینات؛ یعنی سالک ابتدا باید از عالم طبیعت به عالم مثال و ملکوت عروج کند درحالیکه مراتب این عالم را درجه درجه طی میکند و سپس، از عالم ملکوت با رعایت مراتب آن به عالم ارواح مقدس و از عالم ارواح مقدس به مقام مشیت ـ که همه موجودات خاص و تعینات فعلی در آن مستهلک هستند ـ بالا رود و این است مقام تدلّی در آیه شریفه «دنی فتدلّی» . پس آنکه به ذات خود متدلّی است حیثیتی جز تدلّی و فرو آویختن ندارد، نه اینکه ذاتی باشد که تدلی بر آن عارض شود. فقر نیز که همان فخر مطلق است.
مشیت مطلقهای است که از آن به فیض مقدس، رحمت واسعه، اسم اعظم و ولایت مطلقه محمدیه (ع)، یا مقام علوی تعبیر میشود و این همان لوایی است که آدم و غیر او در زیر آن جمع هستند و در فرمایش حضرت رسول (ص)، بدان اشاره شده است: «من پیامبر بودم درحالیکه آدم هنوز میان آب و گل یا روح و جسد بود؛ یعنی هنوز نه روح بود و نه جسد و این همان عروهالوثقی و ریسمان متصلکننده آسمان الوهیت و زمینهای مخلوقیت است که در دعای ندبه نیز آمده: «کجاست آن درب خدا که از آن به سوی خدا روند؟ کجاست آن آینه خدا که اولیاء به آن توجه کنند؟ کجاست آن رشته متصلکننده زمین و آسمان؟ »
در کتاب کافی از مفضل نقل شده است که گفت: به امام صادق (ع)، عرض کردم: «چگونه به سر میبردید؟ » فرمود: «ما نزد پروردگارمان بودیم درحالیکه کسی جز ما نزد او نبود. ما در سایهساری سبز رنگ او را تسبیح و تقدیس و تهلیل و تمجید میکردیم و هیچ فرشته والامقام و هیچ صاحب روحی جز ما در آنجا نبود تا اینکه پروردگار تصمیم به آفرینش موجودات گرفت و هرچه خواست و هرگونه خواست از فرشتگان و دیگر موجودات آفرید. سپس، علم آنها را به ما ابلاغ کرد» و اخبار به این مضمون از طریق اهل بیت فراوان است.
پس شهود این مقام یا رسیدن به آن جز از راه پیمودن نردبان تعینات ممکن نیست. پیش از رسیدن به این مقام، سالک بعضی از اسماء الهی مثل عقول مجرده و ملائکه مهیمنه و رئیسه را زیباتر از دیگر اسماء میبیند، پس با شکوهترین و زیباترین و کاملترین اسماء را درخواست میکند ولی وقتی به مقام قرب مطلق رسید و رحمت واسعه و وجود مطلق و ظل منبسط و وجه باقی را ـ که همه موجودات در آن فانی و همه عوالم، اعم از اجساد ظلمانی و ارواح نورانی، در آن مستهلک هستند ـ مشاهده کرد، درمییابد که نسبت مشیت با همه آنها یکی است و مشیت با همهچیز هست: «به هر طرف رو بگردانید آنجا وجه الله است» و «او با شماست» و «ما از شما به او نزدیکتریم» و «ما به انسان از رگ گردن نزدیکتریم». در این هنگام است که سالک افضلیت را از آنها نفی میکند و عرضه میدارد: «وکل بهائک بهی وکل جمالک جمیل».
آنچه گفتیم در همه قسمتهای دعا مشترک است، هرچند بخشهایی از آن با مقام اول تناسب بیشتری دارد و برخی قسمتها شایسته مقام دوم است؛ اما آنچه به این فقره از دعا اختصاص دارد این است که بهاء به معنی زیبایی است و زیبایی عبارت از وجود است. پس همه خیرها و زیباییها و حسنها و روشنیها از برکات وجود است تا جایی که گفتهاند این مسئله وجود خیر و زیبایی است از بدیهیات است. پس وجود تماما حسن و زیبایی و نور و روشنایی است و پس هرچه وجود قویتر باشد زیبایی تمامتر و نورانیتر خواهد بود. هیولا پستترین مرحله وجود و فعیلتش ناقص است، در نتیجه، خانه وحشت و تاریکی و کانون شر و سرچشمه پستیها است و آسیاب نکوهش و کدورت به گرد آن میچرخد.
هیولا به خاطر نقصان وجود و ضعف نورانیتش مانند زن نازیبایی است که از آشکار شدن زشتیاش بیمناک است؛ چنانکه شیخ فرمود: «دنیا را به خاطر وقوعش در صف اراضی عقیم وجود و آخرین تنزلاتش اسفل السافلین خوانند». هرچند دنیا در نگاه اهل دنیا زیبا و لذتبخش است؛ «هر گروهی به آنچه در نزدش است شادمان است» ولی هنگامیکه چیرگی آخرت ظهور کرد و حقیقت با زدودن حجاب از بصیرت قلب ظاهر شد و چشمها از خواب غفلت بیدار شد و جانها از گورستان جهالت برانگیخته شد، حال دنیا و سرانجام آن شناخته شده نکوهش و زشتی و تاریکی و وحشت آن آشکار میشود. از نبی اکرم (ص)، روایت شده است که فرمود: «برخی از مردم به اشکالی محشور میشوند که میمونها و خوکها از آنان زیباترند». این کمال حیوانی و خیر چهارپا بودن و درندگی نیز از برکات وجود و خیرات و نور و زیبایی آن است.
به هر ترتیب، هر چه وجود از آمیختگی به امور عدمی و نقصها و فقدانها و نیز از آلایش جهل و ظلمت به دور و خالص باشد، نورانیتر و نیکوتر میشود. به همین سبب، عالم مثال نورانیتر از عالم طبیعت است و عالم روحانیات و مقربان که از مجردات هستند، از آنها نورانیترند و عالم ربوبی از همه عوالم، به سبب خالص بودنش از نقص و پاک بودنش از امور عدمی و منزه بودنش از ماهیت و ملحقات آن، نورانیتر است. البته، نوری جز نور او وجود ندارد و نیکویی و روشناییای نیست مگر در نزد او؛ زیرا او تمامی نور و نیکویی است و تمامی او نور و نیکویی است.
سید بزرگوار محقق داماد، قدس سره، در کتاب تقدیسات، بنا بر نقل صحیح میگوید: «خداوند همه وجود است و همه او وجود است و همه نور و کمال است و همه او نور و کمال است و غیر او، همگی پرتوهای نور و رشحات وجود و سایههای ذاتش هستند.»
منبع: شرح دعای سحر امام خمینی (ره)
انتهای پیام/ 161
∎