آنچه در روز جمعه ۱۰ اسفند در اتاق بيضي شكل كاخ سفيد ميان زلنسكي با ترامپ گذشت، يك خطاي استراتژيك بود. زلنسكي درنيافته بود كه زمان تغيير كرده و امريكا ديگر انگيزهاي براي كمك به جنگي بيپايان ندارد. اگر امريكا با تاخير فراوان در جنگ اول اروپايي (جهاني) شركت كرد و حاضر شد از دكترين انزواي مونرو خارج شود، شرايطي بود كه ميتوانست امريكا را وارد عصري جديد كند. حضور امريكا در جنگ دوم اروپا هم بر پايه منافع فراواني بود كه نصيبش ميشد. آن منافع اكنون فرق كردهاند. حضور و پشتيباني امريكا از جنگهاي اروپايي نه تنها منفعتي جهاني نميتواند برايش ايجاد كند، بلكه با هزينههاي بسيار همراه است. هزينههايي كه براي مالياتدهنده امريكايي توجيه ندارد. چنانكه جنگ امريكا در افغانستان و عراق سرانجام بدون ايجاد كمترين منفعت، تريليونها دلار ضرر و هزينه روي دستشان گذاشت. برخاسته از همين تجربيات بود كه رابرت گيتس، وزير دفاع جورج بوش پسر و باراك اوباما گفته بود: «هر وزيري كه پس از اين به رييسجمهور امريكا پيشنهاد اعزام نيروي زميني به آسيا، خاورميانه يا آفريقا را بدهد، بايد عقلش را از دست داده باشد.» رابرت گيتس تصور نميكرد كه روزي ممكن است دوباره مساله اعزام نيرو به اروپا پيش بيايد وگرنه در كنار آسيا، آفريقا و خاورميانه، اروپا را هم ميگنجاند. با اين اوصاف، از امريكايي كه از ۳۶ تريليون دلار بدهي رنج ميبرد، چرا بايد انتظار داشت هنوز مخارج جنگ اروپا را در قالب پيمان بيحاصل ناتو پرداخت كند؟ تجاوز به اوكراين و تصرف سرزمينهاي آن يك رنجنامه بزرگ تاريخي است، اما چرا بايد انتظار داشت كه امريكا جلوی اين تجاوز را بگيرد.
آنچه اين انتظار را ميآفريد، شرايط جنگ سرد و جلوگيري از هژمون بلوك كمونيستي به ديگر نقاط جهان، به ويژه در قالب پيمان ناتو بود. آن هژمون ديگر نيست و پيمان ناتو فلسفه وجودي خود را از دست داده است. امريكاي به شدت مقروض امروز در برابر اژدهايي از شرق قرار گرفته كه نه تنها دلاري قرض و كسري بودجه ندارد كه با تريليونها دلار ذخيره ارزي، برتري اقتصادي و توليدي خود را در سراسر جهان گسترش ميدهد. اين محاسبات، امريكا را در خرج كردن دلارهايش به شدت محتاط كرده است.
آيا اگر زلنسكي اين محاسبهها را در ذهنش انجام ميداد، باز هم به همان صورت در اتاق بيضي ظاهر ميشد؟
نكته ديگر توافقي بود كه قرار بود در زمينه مواد معدني كمياب اوكراين در كاخ سفيد امضا شود. تا پيش از اين گفته ميشد هدف امريكا تصاحب نيمي از مواد معدني اوكراين است. اما وقتي متن توافق به خارج درز يافت حقايق ديگري آشكار شد. نخست اينكه آنچه امضا ميشد فقط يك تفاهمنامه بود نه قرارداد. تفاهمنامهاي كه مقرر ميداشت بر اساس چارچوب تعيين شده آن، قرارداد مواد معدني كمياب بين كارشناسان دو طرف در آينده نوشته شود. به علاوه، در متن توافق تصريح شده بود كه هر قراردادي و از جمله همين توافق بايد به تصويب پارلمان اوكراين برسد. يعني زلنسكي به عنوان رييسجمهور هيچ تعهدي را نميپذيرفت. از آن گذشته، در متن توافق مشخص شده بود كه امريكا بايد در زمينه اكتشاف و استخراج مواد معدني اوكراين با وارد ساختن سرمايه، دانش و تكنولوژي اقدام كند. از زماني كه معادن به بهرهبرداري و سوددهي رسيدند، اوكراين ۵۰ درصد از سود به دست آمده را در صندوقي مشترك با مديريت دو طرف واريز كند تا دوباره صرف توسعه و بهرهبرداري معادن شود. در نهايت تمام جزييات بايد در قرارداد ديگري نوشته ميشد تا به تصويب پارلمان اوكراين برسد. طبيعي است كه قراردادي سودآور براي هر دو طرف ميتوانست باشد. اما اكنون چه شده است؟ نشست امنيتي اتحاديه اروپا در سطح سران در روز يكشنبه ۱۲ اسفند در لندن برگزار شد. نشستي كه گفته ميشود بعد از جنگ جهاني دوم، در اين سطح و با اين ميزان از حساسيت در اروپا برگزار نشده بود. آنچه به دست آمد پيشنهاد عجيب ماكرون، رييسجمهور فرانسه براي اجراي يك آتشبس يك ماهه در سطح نيروهاي هوايي و دريايي بود. ضمن آنكه كر استارمر، نخست وزير انگلستان طرح صلحي تهيه كرد تا با امريكا مطرح كند به اين اميد كه شايد همراهي آنها را به دست آورد. او گفت: لندن، پاريس و كييف روي طرح آتشبس كار ميكنند. به علاوه، مارك روته، دبيركل ناتو به زلنسكي توصيه كرد به هر شكل ممكن نسبت به بازآفريني روابط خود با امريكا اقدام كند. نتيجه آن شد كه زلنسكي در ويديويي بهطور رسمي از كمكهاي امريكا تشكر كند. اي بسا در ويديويي ديگر بخواهد از اتفاق پيشآمده عذرخواهي هم بكند. به تعبير فريد ذكريا، تحليلگر سيانان، آنچه در اين ميان از بين رفت، مفهوم سترگ «آزادي» است. مفهومي كه فراز و فرود حيات انساني صرف به دست آوردن و حفظ آن شده است. اما چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود.