شناسهٔ خبر: 71678461 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

جنگ تمام‌عیار سیاسی و امنیتی علیه ایران؛ کشور برای این نبرد نابرابر آماده است؟

جنگ تمام‌عیار سیاسی و امنیتی علیه ایران در ابتدای شروع به کار دولت چهاردهم با روی کار آمدن ترامپ و با این اعتقاد و اطمینان که سلاح اقتصادی ترامپ از این پس موثرتر و کارآتر علیه ایران فعالیت خواهد کرد، جای خود را به جنگ اقتصادی تمام‌عیار داد.

صاحب‌خبر -

دنیای اقتصاد نوشت: جلسه استیضاح عبدالناصر همتی، وزیر امور اقتصادی و دارایی دولت چهاردهم در مجلس دوازدهم علاوه بر نتیجه‌ای که برای وزیر رقم زد، یک نتیجه واضح و مشخص داشت و آن اجماع نمایندگان موافق و مخالف وزیر و همچنین اجماع دولت و مجلس بر وخامت اوضاع اقتصادی کشور بود.

رئیس‌جمهور پزشکیان و همتی وزیر اقتصاد نیز در دفاعیات خود از عملکرد اقتصادی دولت، به‌طور مشخص و آشکار جنگ اقتصادی و درگیری تمام‌عیار کشور در این جنگ با ابزار و کنش‌های سیاسی را عامل بروز التهابات و وخامت اوضاع اقتصادی کشور به‌ویژه افزایش قیمت ارز اعلام کردند؛ موضوعی که قبلا نیز به انحای مختلف بیان شده، اما در حال حاضر با توجه به ظرفیت‌ها و توانمندی‌های اقتصادی، نشانه‌ها و اثرات آن بر اقتصاد و معیشت کشور بیشتر نمود پیدا کرده است. 

واقعیت هم این است که بعد از حادثه ۷اکتبر و حمله حماس به اسرائیل و به دنبال آن آغاز جنگ اسرائیل با حماس و سپس حزب‌الله لبنان و بروز برخی تحرکات نظامی محدود بین ایران و اسرائیل، تحرکات گسترده سیاسی، امنیتی و البته اقتصادی علیه ایران با محوریت اسرائیل آغاز و تشدید شد؛ به‌گونه‌ای‌که حتی با وجود تغییر ناگهانی و غیرقابل پیش‌بینی دولت در ایران و جایگزینی دولتی میانه‌رو و برون‌گرا با دولتی محافظه‌کار و درون‌گرا، فشارها و تحرکات علیه ایران و دولت جدید نه‌تنها کاهش پیدا نکرد، بلکه این تحرکات به شیوه‌ای غیرقابل باور (ترور هنیه در تهران در روز نخست شروع به‌کار دولت چهاردهم) تشدید شد. 

به واقع اسرائیل و متحدان غربی و منطقه‌ای آن، جایگزینی دولتی میانه‌رو را نه‌تنها فرصتی برای کاهش تنش و ثبات در منطقه ارزیابی نکردند، بلکه آن را تهدیدی برای خود و قدرت گرفتن ایران از طریق گسترش دیپلماسی، احیای برجام و احتمالا توافقی جدید و موثر دانسته و تلاش کردند دولت جدید را از همان ابتدا درگیر تنش‌ها، بحران‌ها و چالش‌های سیاسی، امنیتی و اقتصادی کنند و عملا دولت پزشکیان را از هرگونه ابتکار عمل و سیاست‌ورزی جدید در حوزه داخلی و مهم‌تر خارجی دور نگه داشته و آن را به لحاظ سیاسی و اقتصادی خلع سلاح سازند. انتخاب مجدد ترامپ پازل فشار حداکثری خارجی به ایران را به‌شدت تکمیل و تقویت کرد؛ به‌گونه‌ای که بعد از شروع به کار دولت ترامپ، در عمل از تحرکات سیاسی‌امنیتی اسرائیل علیه ایران کاسته شد؛ اما در مقابل متغیرهای اقتصادی واقعی و روانی علیه ایران تشدید پیدا کرد. 

در واقع جنگ تمام‌عیار سیاسی و امنیتی علیه ایران در ابتدای شروع به کار دولت چهاردهم با روی کار آمدن ترامپ و با این اعتقاد و اطمینان که سلاح اقتصادی ترامپ از این پس موثرتر و کارآتر علیه ایران فعالیت خواهد کرد، جای خود را به جنگ اقتصادی تمام‌عیار داد. امضای یادداشت اجرایی ضد ایران ۳هفته بعد از شروع به کار ترامپ نیز برگ تضمینی به اسرائیل مبنی بر آغاز جنگ اقتصادی علیه ایران بود. 

تحلیل جبهه مقاومت در غزه، لبنان، سوریه و عراق نیز بر این تغییر بازی موثر بود. واقعیت این است که جنگ تمام‌عیار اقتصادی علیه ایران به‌شدت در جریان است. سازوکار اجرایی اصلی این جنگ اقتصادی، ارز و فشارهای ارزی است که با توجه به محدودیت ذخایر ارزی از یکسو و نیازهای بالای ارزی در داخل ایران برای تامین کالاهای اساسی، از سوی دشمن تدارک دیده شده است. پاتک‌ها و برخی تحرکات دولت در عرصه خارجی مانند امضای توافق مشارکت راهبردی با روسیه، بررسی مجدد لوایح دوگانهFATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام و امکان خروج این موضوع از بن‌بست، رفع محدود فیلترینگ و مواردی از این دست، نتوانست موضع و جایگاه دولت در صحنه جنگ اقتصادی را تقویت کند.

جنگ اقتصادی و به تبع آن آرایش جنگی الزامات خود را دارد: نباید جنگ اقتصادی را از چشم مردم و جامعه دور نگه داشت و شرایط را عادی نشان داد؛ مدیرانی که در رأس کشور قرار می‌گیرند و تصمیم می‌گیرند و فرمان می‌دهند باید مدیران جنگ اقتصادی باشند، مدیریت درآمد و هزینه کشور باید متناسب با شرایط جنگی باشد. مشخصا در این شرایط توسل به اقداماتی مانند استیضاح وزیر اقتصاد جز تقلیل شرایط، رفع مسوولیت مجلس با چاشنی سیاسی و از دست رفتن فرصت‌های مدیریتی، دستاورد و نتیجه دیگری ندارد. 

سوال اما این است که کشور در حوزه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تا چه حد برای گرفتن آرایش جنگی و موفقیت در این شرایط آمادگی دارد؟ آیا دولت فعلی و ارکان قدرت و حاکمیت، ابزار و توانمندی‌های لازم برای رفتار و اقدام در شرایط جنگی را به لحاظ نرم‌افزاری و سخت‌افزاری در اختیار دارند؟ و اینکه چشم‌انداز پایان این جنگ بالاخره کجا خواهد بود؟

دنیای اقتصاد نوشت: جلسه استیضاح عبدالناصر همتی، وزیر امور اقتصادی و دارایی دولت چهاردهم در مجلس دوازدهم علاوه بر نتیجه‌ای که برای وزیر رقم زد، یک نتیجه واضح و مشخص داشت و آن اجماع نمایندگان موافق و مخالف وزیر و همچنین اجماع دولت و مجلس بر وخامت اوضاع اقتصادی کشور بود.

رئیس‌جمهور پزشکیان و همتی وزیر اقتصاد نیز در دفاعیات خود از عملکرد اقتصادی دولت، به‌طور مشخص و آشکار جنگ اقتصادی و درگیری تمام‌عیار کشور در این جنگ با ابزار و کنش‌های سیاسی را عامل بروز التهابات و وخامت اوضاع اقتصادی کشور به‌ویژه افزایش قیمت ارز اعلام کردند؛ موضوعی که قبلا نیز به انحای مختلف بیان شده، اما در حال حاضر با توجه به ظرفیت‌ها و توانمندی‌های اقتصادی، نشانه‌ها و اثرات آن بر اقتصاد و معیشت کشور بیشتر نمود پیدا کرده است. 

واقعیت هم این است که بعد از حادثه ۷اکتبر و حمله حماس به اسرائیل و به دنبال آن آغاز جنگ اسرائیل با حماس و سپس حزب‌الله لبنان و بروز برخی تحرکات نظامی محدود بین ایران و اسرائیل، تحرکات گسترده سیاسی، امنیتی و البته اقتصادی علیه ایران با محوریت اسرائیل آغاز و تشدید شد؛ به‌گونه‌ای‌که حتی با وجود تغییر ناگهانی و غیرقابل پیش‌بینی دولت در ایران و جایگزینی دولتی میانه‌رو و برون‌گرا با دولتی محافظه‌کار و درون‌گرا، فشارها و تحرکات علیه ایران و دولت جدید نه‌تنها کاهش پیدا نکرد، بلکه این تحرکات به شیوه‌ای غیرقابل باور (ترور هنیه در تهران در روز نخست شروع به‌کار دولت چهاردهم) تشدید شد. 

به واقع اسرائیل و متحدان غربی و منطقه‌ای آن، جایگزینی دولتی میانه‌رو را نه‌تنها فرصتی برای کاهش تنش و ثبات در منطقه ارزیابی نکردند، بلکه آن را تهدیدی برای خود و قدرت گرفتن ایران از طریق گسترش دیپلماسی، احیای برجام و احتمالا توافقی جدید و موثر دانسته و تلاش کردند دولت جدید را از همان ابتدا درگیر تنش‌ها، بحران‌ها و چالش‌های سیاسی، امنیتی و اقتصادی کنند و عملا دولت پزشکیان را از هرگونه ابتکار عمل و سیاست‌ورزی جدید در حوزه داخلی و مهم‌تر خارجی دور نگه داشته و آن را به لحاظ سیاسی و اقتصادی خلع سلاح سازند. انتخاب مجدد ترامپ پازل فشار حداکثری خارجی به ایران را به‌شدت تکمیل و تقویت کرد؛ به‌گونه‌ای که بعد از شروع به کار دولت ترامپ، در عمل از تحرکات سیاسی‌امنیتی اسرائیل علیه ایران کاسته شد؛ اما در مقابل متغیرهای اقتصادی واقعی و روانی علیه ایران تشدید پیدا کرد. 

در واقع جنگ تمام‌عیار سیاسی و امنیتی علیه ایران در ابتدای شروع به کار دولت چهاردهم با روی کار آمدن ترامپ و با این اعتقاد و اطمینان که سلاح اقتصادی ترامپ از این پس موثرتر و کارآتر علیه ایران فعالیت خواهد کرد، جای خود را به جنگ اقتصادی تمام‌عیار داد. امضای یادداشت اجرایی ضد ایران ۳هفته بعد از شروع به کار ترامپ نیز برگ تضمینی به اسرائیل مبنی بر آغاز جنگ اقتصادی علیه ایران بود. 

تحلیل جبهه مقاومت در غزه، لبنان، سوریه و عراق نیز بر این تغییر بازی موثر بود. واقعیت این است که جنگ تمام‌عیار اقتصادی علیه ایران به‌شدت در جریان است. سازوکار اجرایی اصلی این جنگ اقتصادی، ارز و فشارهای ارزی است که با توجه به محدودیت ذخایر ارزی از یکسو و نیازهای بالای ارزی در داخل ایران برای تامین کالاهای اساسی، از سوی دشمن تدارک دیده شده است. پاتک‌ها و برخی تحرکات دولت در عرصه خارجی مانند امضای توافق مشارکت راهبردی با روسیه، بررسی مجدد لوایح دوگانهFATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام و امکان خروج این موضوع از بن‌بست، رفع محدود فیلترینگ و مواردی از این دست، نتوانست موضع و جایگاه دولت در صحنه جنگ اقتصادی را تقویت کند.

جنگ اقتصادی و به تبع آن آرایش جنگی الزامات خود را دارد: نباید جنگ اقتصادی را از چشم مردم و جامعه دور نگه داشت و شرایط را عادی نشان داد؛ مدیرانی که در رأس کشور قرار می‌گیرند و تصمیم می‌گیرند و فرمان می‌دهند باید مدیران جنگ اقتصادی باشند، مدیریت درآمد و هزینه کشور باید متناسب با شرایط جنگی باشد. مشخصا در این شرایط توسل به اقداماتی مانند استیضاح وزیر اقتصاد جز تقلیل شرایط، رفع مسوولیت مجلس با چاشنی سیاسی و از دست رفتن فرصت‌های مدیریتی، دستاورد و نتیجه دیگری ندارد. 

سوال اما این است که کشور در حوزه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تا چه حد برای گرفتن آرایش جنگی و موفقیت در این شرایط آمادگی دارد؟ آیا دولت فعلی و ارکان قدرت و حاکمیت، ابزار و توانمندی‌های لازم برای رفتار و اقدام در شرایط جنگی را به لحاظ نرم‌افزاری و سخت‌افزاری در اختیار دارند؟ و اینکه چشم‌انداز پایان این جنگ بالاخره کجا خواهد بود؟

برچسب‌ها: