از این که بزرگترین گناه همتی ، عزم وی بر تک نرخی کردن ارز بود، بگذریم و بگذریم که ارز چند نرخی فساد می آفریند، رانت ایجاد می کند و قس علی هذا و البته که تک نرخی کردن تبعاتی هم دارد و دیدیم که این کار بدون انجام کارهای موازیِ موثر داخلی و خارجی، تنها بخشی از پازلی ناقص بوده و هست که آوار میشود بر زندگی مردم و آوار هم شد. بگذریم که این هم، موضوع این مقال نیست.
آن چه قرار است به آن بپردازیم گمان برخی نمایندگان است که به واقع با اغراض سیاسی اعتماد خود را از همتی پس نگرفتند. باز هم بگذریم از طراحان استیضاح که اساساً حیاتشان با غرض ورزی سیاسی است چه رسد به استیضاح. در این میان اما برخی نمایندگان با این گمان باطل سر میکردند که چون مردم روزهای پرتنشی را سپری می کنند، زیر افزایش قیمت ارز لِه شده اند و عنقریب است که فریادی از جایی بلند شود، پس بهتر است که استیضاح رأی بیاورد، شاید التهاب جامعه را کم کرده و آرامشی نسبی حاکم کند. شاید جامعه این پیام را بگیرد که مجلس بی تفاوت نیست!
اما آیا واقعا این پیام به جامعه مخابره شد؟ نگارنده معتقد است که نشد. مردم حتی متوجه استیضاح هم نشدند. مردم بهتر از تمام مسئولان دولت، مجلس و مجموعه حاکمیت می دانند که گره اقتصاد ما، جایی دیگر است. برای همین خیلی مهم نیست "چه خانی می رود و چه خانی می آید" حتی برایشان مهم نیست که اصلا خانی رفته یا خانی آمده است!
مردم سال هاست از شعار درمانی و گفتار درمانی عبور کرده اند. همین مردم که با هزار امیدِ ناامید، یک بار دیگر، با رنجوری پای صندوقهای رأی آمدندتا شاید بشود آنچه باید بشود.
حالا نشد. هنوز نشده است. دیگر چه فرقی می کند همتی وزیر باشد یا خاندوزی، طیب نیا باشد یا حتی *هفتان سوزان. نمایندگانی که شاید بر اساس آخرین اظهارات محسن زنگنه – که اقتصاد را خوب می شناسد- هیجان زده می شوند و به استیضاح رأی می دهند، هنوز نمی دانند که مردم خستهتر از آنند که حتی متوجه شوند دیروز در مجلس چه خبر بود.
مردم وقتی متوجه می شوند که اثر اقتصاد سالم را بر سفره های خود ببینند. دیروز اما هیچکس متوجه نشد. مردم دیگر برای دیدن کارهای نمایشی وقت ندارند. این درد ناسور درمان می خواهد نه نمایش و نه ناسزا.