شناسهٔ خبر: 71671702 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: الف | لینک خبر

«دیباچه‌ای بر فقه اسلامی»؛ یوزف شاخت؛ ترجمه اسدالله نوری؛ انتشارات هرمس

تاریخ و ساختار فقه سنتی از منظری مدرن

تعلیم و تعلّم سنتی فقه اسلامی هر حُسنی که داشته باشد، این کاستی را دارد که از بیرون و بالا به فقه نگاه نمی‌کند. شاهدمثال این امر نادیده گرفتن تاریخ فقه است. منظور از تاریخ در این‌جا توجه به احکام و نظریات فقهی در زمان خطی نیست، بلکه لحاظ تاریخ با همۀ جامعیت آن است؛ یعنی، برای مثال، به دادوستد نظریات فقهی با شرایط اجتماعی و سازوکار قدرت سیاسی توجه شود که چگونه در شکل‌گیری فقه مؤثر بوده‌اند

صاحب‌خبر -

«دیباچه‌ای بر فقه اسلامی»

نویسنده: یوزف شاخت 

مترجم: اسدالله نوری

ناشر: انتشارات هرمس، چاپ دوم 1402

394 صفحه، 296000 تومان

 

****

 

تعلیم و تعلّم سنتی فقه اسلامی هر حُسنی که داشته باشد، این کاستی را دارد که از بیرون و بالا به فقه نگاه نمی‌کند. شاهدمثال این امر نادیده گرفتن تاریخ فقه است. منظور از تاریخ در این‌جا توجه به احکام و نظریات فقهی در زمان خطی نیست، بلکه لحاظ تاریخ با همۀ جامعیت آن است؛ یعنی، برای مثال، به دادوستد نظریات فقهی با شرایط اجتماعی و سازوکار قدرت سیاسی توجه شود که چگونه در شکل‌گیری فقه مؤثر بوده‌اند. این امر نباید مایۀ هراس شود، زیرا نه‌فقط آسیبی به فقه نمی‌زند، بلکه به آن انعطاف بیشتر و قدرت سازگاری بهتر می‌دهد.

علاوه بر تاریخ، در آموزش و آموختن سنتی فقه اسلامی کاستی در توجه به جغرافیا هم وجود دارد. متعاطیان فقه معمولاً عنایتی به فقه دیگر سرزمین‌های اسلامی ندارند. منظور کشورهای همجوار نیست (اگرچه آن‌ها نیز چندان مورد توجه نیستند)، بلکه سرزمین‌های نسبتاً بریده از کشورهای مسلمان مرکزی است، مناطقی همچون هند و شمال آفریقا. توجه به این بُعد نیز پتانسیل فقه برای انعطاف و سازگاری با شرایط گوناگون را نشان می‌دهد. با وجود این، کمتر پژوهشی در فقه این ابعاد را در نظر می‌گیرد. در این میان، این اثر محققانۀ یوزف شاخت حقیقتاً بی‌نظیر است و بسیاری از کاستی‌ها را جبران می‌کند.

کتاب از دو بخش تشکیل شده است: عنوان کلی بخش اول «تاریخی» است و بخش دوم «نظام‌مند» نام دارد. در بخش اول، بُعد تاریخی فقه بررسی می‌شود. نویسنده کار خود را با پیش‌زمینۀ فقه در بستر پیش از اسلام آغاز می‌کند. سپس نزول قرآن، ظهور اسلام و آغاز بعثت پیامبر را بررسی می‌کند. سپس نوبت به صدر اسلام، خلفای راشدین، بنی‌امیه، بنی‌عباس و... می‌رسد تا در نهایت به دورۀ معاصر ختم می‌شود. یوزف شاخت نشان می‌دهد که فقه اسلامی به موازات تطور جوامع اسلامی دچار دگردیسی شد. همچنین این مطلب مهم نیز روشن می‌شود که دگردیسی جوامع اسلامی فقط داخلی و درونی نبود. عوامل بیگانه و بیرونی هم مؤثر بودند. برای نمونه، در دورۀ مدرن، ورود استعمار به سرزمین‌های اسلامی باعث شد که عنصری بیگانه وارد تعاملات حیات جامعۀ اسلامی شود و فقه در دادوستد با آن قرار گرفت و از آن اثر پذیرفت.

در بخش دوم، یوزف شاخت حوزۀ عبادت‌ها را کنار می‌گذارد و جنبۀ حقوقی فقه را به‌صورت نظام‌مند صورت‌بندی و تحلیل می‌کند. پس از مباحث مقدماتی لازم، مثل ایضاح مفاهیم اصلی، این موارد بررسی می‌شوند: اشخاص، اموال، کلیات قراردادها، تعهدات و عقود معین، خانواده، ارث، حقوق کیفری و آیین دادرسی. در نهایت، فصل پایانی کتاب به «ماهیت فقه اسلامی» اختصاص می‌یابد. یوزف شاخت برای روشن شدن مباحث گاهی بررسی‌های مقایسه‌ای هم انجام می‌دهد؛ برای نمونه، فقه اسلامی را با شریعت یهودی و مسیحی و حتی قانون رومی مقایسه می‌کند. او کتابنامه‌ای مفصل و مبسوط هم تهیه و ضمیمه کرده که برای پژوهشگران فقه اسلامی بسیار مغتنم است. در این کتابنامه منابع بسیاری دسته‌بندی، ارزش‌گذاری و معرفی شده‌اند.

البته باید این نکته را مدنظر داشته باشیم که فقه مطرح در این کتاب به‌طور خاص فقه اهل سنت است. نویسنده خود در مقدمه تصریح می‌کند که به تحول فقه شیعه نپرداخته و آن فقهِ خاص پژوهشی مستقل و جداگانه می‌طلبد. با وجود این، همین پژوهش حاضر نیز برای شیعیان مفید و روشنگر است. چراکه اولاً، میان دو فقه، علاوه بر تفاوت‌ها، شباهت‌هایی هم هست و همین وجود مشابهت‌ها باعث می‌شود که بتوان بعضی از ویژگی‌ها را از آن فقه به این یکی تسری داد؛ ثانیاً، روش و اسلوب یوزف شاخت به‌گونه‌ای است که محقق هوشمند می‌تواند آن را برای فقه شیعه نیز به‌کار بگیرد و به نتیجه برسد.

در کل، نگاه کلی و تصویر کلانی که یوزف شاخت از فقه اسلامی ارائه می‌کند خیلی جالب است و بسیار آموزنده، طوری که حتی اگر کسی با آن موافق نباشد، می‌تواند نظر بدیل خود را در مقابل آن قرار دهد. چارچوبی که یوزف شاخت برای صورت‌بندی فقه طرح‌ریزی کرده این قابلیت را دارد که برای عرضۀ انواع گوناگونی از دیدگاه‌ها به‌کار گرفته شود. به‌علاوه، اصل مسائل مهم‌اند؛ یعنی یوزف شاخت در برابر میراث انبوه فقهی مسائلی را پیش می‌نهد که اگرچه خود پاسخی برای آن‌ها ارائه کرده، اما منتقدان هم می‌توانند پاسخ‌های پیشنهادی خود را مطرح کنند.

بدین صورت است که فقه می‌تواند روزآمد و کارآمد باشد، اما برای این مقصود لازم است با روش‌های امروزی به سراغ آن رفت. بله، فقه اسلامی یک دانش بومیِ کهن است و یکی از میراث‌های بزرگ سنت دینی. چه‌بسا به همین سبب نسبت و تعامل با آن هم سنتی مانده است. اما لزومی ندارد که این‌طور باشد یا لااقل به همین نحو ادامه یابد. با میراث سنت می‌توان به روش‌های مدرن تعامل کرد. نسبتی امروزی و معاصر با امر گذشته و قدیمی مفید است و این سودمندی دوسویه است. از یک طرف، سنت زنده و زایا می‌شود و از طرف دیگر، برای امروزمان رهاوردی شایسته به‌دست می‌آوریم. لذا رابطۀ سنت و مدرنیته لزوماً تضاد و کشمکش نیست، بلکه می‌تواند سازگاری، یاری و همراهی باشد. به همین دلیل، در حالت آرمانی، هم سنت به پیشواز مدرنیته می‌رود و هم مدرنیته از سنت استقبال می‌کند. نمونه‌ای از چنین تلاقی نتیجه‌بخشی را در این کتاب می‌توانیم ببینیم. 

 

 

*دکترای فلسفه