جوان آنلاین: در شرایطی که وحشیگریهای اخیر رژیم صهیونیستی در فلسطین و لبنان در کنار حمایت قدرتهای جهانی از آنها روزبهروز واقعیت بیدفاع بودن انسانیت در برابر زورگویان جهانی را در برابر چشم جهانیان به نمایش گذاشته است، انسان امروز بیش از پیش بهدنبال قدرت برتری است که در برابر این همافزایی جهانی جنایتکاران از آن دفاع کند و البته از سوی دیگر از گذشته تاریخ همواره امید داشته که منجی بر نجات انسان به پاخواهد خواست. در گفتوگوی «جوان» با ابراهیم فیاض، جامعه شناس و استاد دانشگاه، تفکر انتظار به ظهور منجی و نسبت آن با اتفاقات امروز از دیدگاه جامعهشناسانه مورد بررسی قرار گرفت که بخش اول پیش از این منتشر شد. در قسمت پایانی بخش اول این استاد جامعهشناسی تأکید کرد، در حالی اساس تئوری صهیونیست جهانی، ناامنی است که تئوری امام زمان (عج) ما امنیت است، یعنی در حالی که امام زمان برای امنیت جهانی میآید اینها ضد امنیت جهانی هستند و میگویند باید جهان را به هم ریخت تا مسیح بازگردد. حتی در حالی که بسیاری فکر میکنند امام زمان برای مبارزه با فساد ظهور میکند، ولی در تمام احادیث آمده، ایشان برای مبارزه با ظلم و جور میآیند، چون ظلم و جور که از بین برود خود به خود فساد نیز از بین میرود و مبنای کل فسادها ظلم و جور است.
همچنین فیاض آورده بود که نظام سرمایهداری جهانی، براساس ظلم بنا شده و حتی آقای ترامپ که میگوید من فرستاده خدا هستم و دیگران، همه اومانیست عرفانی دارند و کلک میزنند و خیلی منتظر مسیح هم نیستند. چون میگوید من فرستاده خدا هستم و خدا من را از ترور نجات داد که بیایم امریکا را نجات بدهم. اصلاً نژادپرستی آنها نیز براساس همین دینشان است، چون آنها نژاد مرد سفیدپوست مسیحی را قبول دارند. راستگرایان میگویند مسیحیت دین رسمی است و اینکه ایلان ماسک در آلمان از حزب راست مسیحی طرفداری میکند نیز به همین دلیل است که میگویند دین مسیحیت تنها دین اساسی جهان است و چیزی که متمثل آن است یک مرد مسیحی غربی است که اگر چشم آبی موطلایی باشد، اصل است؛ یعنی در خود امریکا حتی چشم سبزها هم درجه دو محسوب میشوند. مسیحی که در نقاشیهای خود طراحی میکنند نیز همه موطلایی، چشم آبی و سفید پوست است و میگویند این نژاد چشم آبی، موطلایی و سفیدپوست باید برکل جهان مسلط شود در نتیجه میخواهند کل نژادهای دیگر را له کنند و حتی اگر بتوانند، بکشند. در نتیجه تئوری تئولوژیکال (غایتشناسی) مسیحی و صهیونیستها ضد امنیت است و تئوری امام زمان ما امنیتی است که به دنبال جنگ طلبی برای ظهور نیست بلکه ما اعلام مبارزه با ظلم میکنیم.
اینکه ما تفکر ظهور را امنیتافزا و صلحگرایانه میدانیم، ریشه در فرهنگ ما دارد یا اینکه مربوط به مذهب ماست؟
اینها براساس تئوری امامت است. متأسفانه روی تئوری امامت و امت خیلی کار نشده است، یعنی در شیعه روی مسئله امامت کار شده ولی روی مسئله امت و رابطه امام و امت کار نشده است و در بعد استراتژی و راهبردها مثلاً نیامدهایم، در مورد رابطه امام و اهل سنت فکر کنیم. البته حضرت امام این کار را کرد و حضرت آقا نیز ماشاءالله این استراتژی را به شکل عملی پیش بردند ولی تئوری اعلام نشده است. مثلاً امروز میبینید اهلسنت با قدرت در مسابقات قرآنی ما حضور پیدا میکنند و اگر از فشارها نترسند خیلیها از کشورهایشان میآیند. اینها به تئوری امت و امامات بازمیگردد.
کار امام حفظ نظام اجتماعی است، در این خصوص حتی میتوان به این نکته اشاره کرد که دوتا اذن دخول در مفاتیحالجنان داریم، یکی از آنها مردمی و خیلی مشهورتر است و یکی دیگر خیلی فلسفی است، در آنجا میگوید: ائمه، پادشاهان حفظ نظام اجتماعی هستند. یعنی نمیخواهند زندگی مردم به هم ریخته شود و مبنای صلح جهانی، همین حفظ نظام اجتماعی است. اینکه حضرت امام (ره) میگفت، حفظ نظام از اوجب واجبات است، به این تئوری بازمیگشت که اگر حکومت جمهوری اسلامی ایران از بین برود یا ضربه بخورد نظام اجتماعی نیز سقوط میکند. اصلاً ولایت فقیه نیز از جهت حفظ نظام اجتماعی است و برای اینکه به دنبال حفظ نظام است ممکن است به عنوان محافظکار نیز خطاب شود ولی مسئله این است که جنگطلب و رادیکال نیست ما رادیکالیزم در شیعه نداریم. نمونه آن را میتوانید در روز عاشورا ببینید. کل فقه امام حسین در مبارزهاش که همین فقه هم در دوران امام زمان (عج) پیاده میشود براساس صلح است. مثلاً زمانی که به امام در مدینه میگویند بیعت کن، قبول نمیکند و نیمههای شب از مدینه خارج میشود. با اینکه میتوانست در مدینه بماند و جنگ و کشتوکشتار را شروع کند. امام نخواست آنجا بجنگد و حتی تا صبح هم نماند و همان شب رفت. بعد به مکه که شهر امن است رفتند تا وقتی که دیدند گروههای ترور بنی امیه برای ترورش وارد مکه شدهاند از این شهر خارج شد البته در همان موقع هم نامههای دعوت اهالی کوفه نیز رسیده بود، پس حجت به امام تمام شده بود. وقتی هم که به سمت کوفه آمد، حر جلوی ایشان را گرفت باز هم از جنگ خودداری کرد در حالی که در آن زمان خیلیها همراه ایشان بودند و میتوانست با حر وارد جنگ شود ولی به لشکر حر که تشنه و گرسنه بودند، هم رسیدگی کرد، حتی به اسبهای لشکر حر نیز آب داد، چون فقط ۱۶ نفر شتر در میان همراهان امام آب حمل میکردند. خب اگر امام جنگطلب بود همانجا میتوانست کشتوکشتار راه بیندازد قبل از اینکه بقیه سپاه برسند. ولی همین حر اندکی بعد خودش جزو لشکریان امام حسین (ع) میشود. مذاکرات با عمر سعد و ... نیز برای حفظ نظام اجتماعی بود و حتی در روز عاشورا فرمودند ما تیر نمیاندازیم و شروع کننده جنگ نیستیم و تا عصر هم همش موعظه کردند که چرا دارید این کار را انجام میدهید، دارید بدبخت و بیچاره میشوید. بلافاصله که امام حسین شهید شد، همان کسانی که برای کشتن امام حسین (ع) آمده بودند شروع کردند به گفتن اینکه من به امام حسین (ع) چه کار داشتم و خیلی عجیب است که میگویند همین که امام حسین (ع) به شهادت رسید کل کربلا خالی شد و همه با افسردگی، بدبختی و غم بازگشتند. یکی از تراژدیهای تاریخ همین قصه است و این مبنای امام است که خیلی از همانهایی که برای به شهادت رساندن امامحسین (ع) آمدند، همانها خودشان بعداً معترض به بنیامیه شدند و برخی نیز جزو توابین شدند و ۴ هزار نفر از آنها نیز کشته شدند. پس ببینید این حفظ نظام اجتماعی در مکتب و مبانی اساسی ماست.
این حفظ نظام اجتماعی فقط مخصوص مکتب ماست؟ و فقط ما هستیم که نیاز به منجی جهانی را احساس میکنیم؟
جالب است جامعهشناسی امریکایی که بعد از جنگ جهانی دوم درست شد، بر اساس حفظ نظم و نظام اجتماعی است و پذیرش این مسئله در جامعهشناسی امریکایی نیز زیاد است. حتی اینقدر که در غرب نیاز به منجی احساس میشود، در ایران احساس نمیشود، چون خیلی کشته دادند. اطلاعات نشان میدهد ۹۲درصد از تاریخ امریکا، این کشور در جنگ و کشتار بوده است. یعنی الان جنازههای سربازان امریکایی در کل دنیا پراکنده است، چون همه جا کشتوکشتار کردند. در نتیجه نیاز به صلح جهانی و منجی جهانی و اینکه کسی باید بیاید که مردم را از دست سرمایهداری جهانی نجات دهد، اینقدر که در خود غرب وجود دارد در ایران احساس نمیشود. دلیلش هم این است که ما خیلی در صلح بودهایم، چون فقهایی که داشتیم همیشه سعی میکردند، هیچ کشتوکشتاری اتفاق نیفتد. حتی در جنگ با استعمار یا قحطی ساختگی انگلیسها در ایران، باز هم دنبال صلح جهانی و نه جنگ جهانی بودند. حضرت امام وقتی میگوید: «انتظار فرج از نیمه خرداد کشم.» آیا با جنگ مسلحانه و کشتوکشتار این مسیر را رفتند یا با تظاهرات آن را طی کردند! ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ براساس تظاهرات مردم بود و هیچ سازمان مسلحانهای را حضرت امام نپذیرفتند، نه حتی فدائیان اسلام و نه حتی مجاهدین خلق، مورد پذیرش امام قرار نگرفت. در نتیجه مبنای اسلام تظاهرات مردمی است و جمهوری اسلامی نیز برهمین اساس است و حتی در جنگ نیز که باید به شدت سازمان یافته باشد، مردمی و بسیجی شد، آن هم در حالی که این نیز به دلیل حمله صدام به ما بود و ما داشتیم از خود دفاع میکردیم.
انقلاب اسلامی ایران آمد تا حق و باطل آشکار شود و آنقدر جلو برود که باطل کاملاً آشکار باشد و داریم میبینیم امروز چه کشتاری در فلسطین انجام دادند، در احادیث ما هم آمده که کشتوکشتاری قبل از ظهور امام در فلسطین میشود که انسان دیگر طاقت ندارد. از طرف دیگر باطنها نیز به خوبی مشخص میشود الان باطن سرمایهداری به عنوان مدعیان دموکراسی و صلحطلبی به خوبی آشکار شده و جنگطلبی اوج گرفته است. باطل که آشکار شود، حق نیز آشکار میشود و امام زمان اوج حق است که آشکار میشود.
در این فضا برای مردم امید بیشتر اتفاق میافتد یا ناامیدی؟ در فضایی که همه خودشان را نشان دادهاند و هرکسی هرچیزی که داشته را نشان داده است.
همه امیدهایی سرمایهداری که به شکل مجاز ایجاد کرده بود و شعارهایی که در خصوص جامعه آرمانی بشری، بهشت زمینی و ... داده بود، همگی به هوا رفت. غرب و غربگرایان همگی به بنبست رسیدهاند. خود ترامپ مگر خوشحال است! اصلاً قیافهای که در روز تحلیف هم داشت خوشحال نبود، ادای شیری هم که در میآورد نیز واقعی نیست و مصداق همان چیزی است که حضرت امام با آن اوج عرفان در خصوص ادای شیر در آوردن امریکاییها فرموده بودند و اگر ما عقلمان کار میکرد اینها را برای کاخ سفید میفرستادیم.
پس بدون انقلاب اسلامی ظهور امام زمان (عج) نیز رخ نمیدهد و آشکار نمیشد و این جواب انجمن حجتیه و امثال آنهاست. این کشتوکشتارهایی هم که نظام جهانی میکند، ظلم جهانی آشکار میشود و با آشکار شدن آن کاملاً ظهور امام زمان برای مبارزه با همین ظلم جهانی ایجاب میکند و، چون مبانی امام زمانی (عج) صلح جهانی است، تمام جهان نیز به ایشان میپیوندند. جالب است که امام زمان در مکه اعلام رسالتشان را انجام میدهند و بعد از مکه میآیند به عراق و بعد از آنجا به فلسطین میروند و وقتی به فلسطین میروند تازه حضرت مسیح در آنجا به زمین باز میگردند و در آنجاست که با غربیها بحث میشود و امام زمان در ابتدا مذاکره میکند و صلح جهانی نیز همینگونه است و حضرت مسیح نیز به آنها میگوید: من پیغمبر شما هستم چرا نمیپیوندید، در اینجا غرب یا آنگونه که در احادیث آمده رومیها، به حضرت مسیح پشت میکند مانند همان قصهای که یهودیها و مسیحیها آمدند در مدینه پیغمبر آخرالزمان را ببینند و بعد وقتی پیامبر را دیدند، به ایشان پشت کردند. جالب اینجاست، بعد از اینکه غربیها حرف حضرت مسیح را قبول نمیکنند، ایشان نیز میآید پشت امام زمان نماز میخواند. این نشان میدهد، همه کارهای غربیها دروغ است. چون مبنای کارهای آنها ظلم است و بعد از اینکه حضرت مسیح پشت امام زمان به نماز میایستد، جنگ غربیها با امام زمان شروع میشود. یعنی از همان اول نیز امام زمان با غربیها نمیجنگد، بلکه اول مذاکره میکند و با وجود اینکه حضرت مسیح را هم به عنوان حجت میآورد اینها نمیپذیرند.
پس این امنیت جهانی که پس از ظهور امام زمان در دنیا به وجود میآید از چیست؟
از این است که رشد علم جهانی و رشد رفاه شدید است، بیماریها از بین میرود، یعنی علم چندین برابر آشکار میشود و نه فقط نهضت امام زمان خودش صلحطلبی است، بلکه نتیجه آن نیز تمام صلح است.
در آستانه ظهور، جامعهای داریم که تا آن موقع تحت بدترین فشارها بوده، این جامعه قرار است یک دفعه به این وضعیتی که گفتید برسد، تغییری در جامعه میشود یا امام زمان تغییری در جامعه ایجاد میکند؟
کل جهان عوض میشود، فقط بعد تشریعی نیست. تشریعی آن که یعطی بدینالجدید، یعنی امام زمان بازمیگردد و دین جدیدی را معرفی میکند. البته به معنای این نیست که دین جدیدی هم معرفی کند بلکه به این معناست که به اصول دین بازمیگردد. یعنی همان چیزهایی که در شیعه و اهل سنت از بین رفته است. مهمترین علامت ظهور در شیعه، مربوط به ۲۳ ماه رمضان است. صیحه آسمانی به حقانیت امامان شیعه اتفاق میافتد ولی تا فردا عصر شیطان دوباره انحراف ایجاد میکند، یعنی اینگونه نیست که به یکباره امام زمان بتواند کار را شروع کند و شیطان و شیطانیان در مسیر امام زمان مانع ایجاد میکنند و اینجاست که بعد دوباره امام زمان ظهور پیدا میکند.
اینکه الان اسرائیلیها به دنبال پیمان ابراهیم هم هستند، به دلیل این است که تصور میکنند دست خدا بسته است، میگویند خدا خلق کرد و رها کرده است و آن چیزی هم که در مورد آخرالزمان گفته شده را هم خودمان درست میکنیم و خداوند کارهای نیست و ما حاکم بر جهان میشویم و اینجاست که خدا سؤال میکند، پس دست خدا بسته است! حالا که کشتوکشتار و فساد میکنید نابود میشوید، خانه به خانه و نه در خود اسرائیل بلکه در کل جهان این اتفاق رخ میدهد. چون یهود کشتوکشتار میکند، کشتوکشتار میشود همین حریدیها که الان در اسرائیل هستند و مخالف جنگ هستند، چون شنیدهاند کشتوکشتار میشوند و صهیونیستها موجب کشته شدن خود یهودیها میشوند، چون آنقدر کشتوکشتار میکنند تا کشته شوند و در تظاهراتهای خود به سیدحسن نصرالله نیز شهید سیدحسن نصرالله میگویند و حاضر هم نیستند به جنگ بروند، میگویند کشته هم بشویم به جنگ نمیرویم که بکشیم تا کشته نشویم، چون همه اینها باطل است و میگویند به غیر از این راهی برای باقیماندن یهود در جهان نیست و البته این در احادیث ما نیز آمده است که یهودیان، چون کشتوکشتار میکنند، کشتوکشتار میشوند.
این را هم میگویم که سال میلادی جاری، سال فروپاشی جهانی است و آثار آن نیز شروع شده است. الان هیچ چیزی در جهان استوار نیست، هیچ اصل اخلاقی در جهان وجود ندارد. یعنی کاری که ترامپ و اونجلیسهای امریکایی و یهودیها میکنند هیچ چیزی را در جهان نمیگذارند، صریحاً با دموکراسی، عدالت و آزادی مخالفت میشود و همه اینها را داریم به وضوح در اسرائیل میبینیم و خود ترامپ هم دارد همین راه را میرود و به همین دلیل احتمال فروپاشی جهانی بهشدت بالاست. ظلم جهانی به شدت آشکار میشود و حجت را تمام میکند. انشاءالله شاهد ظهور باشیم.