شناسهٔ خبر: 71656837 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

نگاهی به کتاب «کیهان ایرانی و فلسفه یونانی»؛

اندیشه متداول شاهنشاهی هخامنشی بر کیهان‌شناسی زرتشتی استوار بوده است

آنچه در کتاب «کیهان ایرانی و فلسفه یونانی» روشن می‌شود، در درجه نخست ارتباط مغان زرتشتی با افلاطون و هم‌قطاران مسلم دانسته شده است و اینکه سرزمین‌های ایرانی و یونانی با تفکراتشان با یکدیگر رابطه فرهنگی درخور توجهی داشته‌اند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا کتاب «کیهان ایرانی و فلسفه یونانی؛ هم‌قطاران افلاطون و مغان زرتشتی» نوشته فلیپ سیدنی هورکی با ترجمه مشترک لاله علوی و اشکان زارع از سوی انتشارات فراهم منتشر شد.

کتاب «کیهان ایرانی و فلسفه یونانی» تحقیقی دانشگاهی بوده و آگاهی‌های بسیار درخوری درباره رابطه مغان زرتشتی با فلسفه افلاطون و هم‌قطارانش ارائه می‌دهد. همچنین تفسیر متون باستانی در ارتباط با موضوع این تحقیق را در اختیار خواننده قرار می‌دهد. این کتاب پس از مقدمه مترجمان در هفت گفتار تنظیم شده است. مقدمه بر مسئله، ساختار یک گفتار: هراکلیتوس و دروغ گئوماتای مغ در کتیبه بیستون، گفتاری که به ارث رسیده است: مغ در پاپیروس درونی و تاریخ هرودوت، مغان و آکادمیه اولیه: اختصاص سنت‌های حکمت ایرانی در دیالوگ افلاطون، حلقه‌های افلاطون: واکنش به مغ‌گرایی در میان هم‌قطاران افلاطون، استنتاج: افلاطون و غریبه کلدانی، موخره مترجمان گفتارهای هفت‌گانه کتاب را دربردارد.

کیهان‌شناسی در جهان باستان یکی از مقولات مهم تمدن‌ساز بوده است، البته این بدان معنا نیست که امروزه کیهان‌شناسی از رونق افتاده باشد، بلکه کیهان‌باوری و تاملات کیهانی زبان دیگری را پیدا کرده است. آنچه در این کتاب اهمیت بسیاری دارد کیهان‌شناسی زرتشتی است. اوستای موجود هیچ توضیح نظام‌مندی از باور کیهانی مردمانی که اوستا برای آن‌ها سروده شده است به دست نمی‌دهد. این‌گونه تقریرات یعنی آنچه به کیهان‌شناسی مرتبط می‌شود اضافاتی است که خیلی بعدتر از تقریر اوستا به‌وجود آمده‌اند؛ این نگرش‌ها را یعنی ورود کیهان‌شناسی به اوستا را می‌بایست به سنت پهلوی در دوران ساسانی نسبت داد. کتاب بندهش و گزیده های زادسپرم را می‌توان از تبار اوستای قدیم دانست.

بر اساس این متون اورمزد در آغاز در بالا و در نور مطلق سکونت داشت؛ و در آن سو، یعنی در قطب دیگر، اهریمن در اعماق و در تاریکی مطلق ساکن بود. اورمزد از ستیزه‌جویی اهریمن آگاه بود و برای اینکه خود را برای نبرد آماده کند، ابتدا مخلوقات خود را در حالتی مینوی به شکل «آتش روشن و سفید» شکل داد. مخلوقات به مدت سه هزار سال در این حالت باقی ماندند. در این بین اهریمن موجودات اهریمنی وابسته به خود را از تاریکی ساخت. سپس به جهان نورانی حمله کرد. اورمزد ابتدا پیشنهاد صلح داد که از سوی اهریمن رد شد. در نهایت این دو وجود با یکدیگر پیمان بستند و مقرر شد تا برای مدتی محدود در یک عرصه کاملاً تعریف شده یعنی جهان جنگ کنند.

آنچه در این کتاب روشن می‌شود، در درجه نخست ارتباط مغان زرتشتی با افلاطون و هم‌قطاران مسلم دانسته شده است و اینکه سرزمین‌های ایرانی و یونانی با تفکراتشان با یکدیگر رابطه فرهنگی درخور توجهی داشته‌اند. نکته دیگر آنکه تحقیقات هورکی نگرش فلاسفه آکادمی اولیه درباره کیهان‌شناسی مغان زرتشتی را نشان می‌دهد.

مساله درخور توجه در اینجا تعدد و تفاوت آرا و دیدگاه‌های حکیمان و فلاسفه یونانی و فهم وی از موضوع کیهان‌شناسی زرتشتی است. همچنین در این کتاب آگاهی‌هایی جالب درباره حاکمان آن دوره در ایران که هخامنشیان بودند به دست داده است که با توجه به نظرات پژوهشگران، دیدگاهی ملموس‌تر و فهم‌پذیرتر نسبت به این سلسله که نخستین شاهنشاهی جهان است به دست می‌آید.

مترجمان کتاب به این مساله اشاره کرده‌اند که مغ و مفهوم آن از یکپارچگی مفهومی در آن زمانه برخوردار نیست و این مغ می‌تواند به شکل یک مغ بد (در کسوت یک جادوگر درغگو) و یا یک مغ خوب (در هیبت یک حکیم دانا و دارای فضیلت‌های اخلاقی) ظاهر شود. در واقع تشخیص میان این دو نوع مغ یکی از موضوع‌های جدی اندیشه آن زمانه است.

این تحقیق تنها به واقعه کتیبه بیستون نمی‌پردازند و این نکته فکر را به خود مشغول می‌کند که شاهنشاهی هخامنشی بر تجربه‌ای تاریخی از گذشته خود استوار بوده و این مطلب یعنی دروغ و نشستن در جای دیگری به تباهی دولت و سرزمین منجر خواهد شد، صرفاً نظری شخصی بلکه در آن زمانه به اشکال گوناگون به آگاهی افکار عمومی می‌رسیده و این مطلب مقبولیتی عام داشت.

همچنین اندیشه متداول شاهنشاهی هخامنشی بر کیهان‌شناسی زرتشتی استوار بوده است که نمایندگان آن مغان بودند. این کیهان‌شناسی بر تفسیری قدیمی از جهان تکیه داشت، آمیخته‌ای از واقعیت و افسانه نسبت به تفسیر فلاسفه یونان از جهان، و این قضیه احتمالاً می‌توانسته است یکی از دلایل پایان این شاهنشاهی مقتدر در زمانه خودش بوده باشد؛ یعنی نداشتن و به‌کارگیری اندیشه‌ای که بتواند به طور تمام و کمالبا تفسیر افسانه‌ای و جعلی جهان اتمام حجت کند و از سوی دیگر وابسته بودن اقتدارش به چنین اندیشه‌ای چرا که این اندیشه آن چیزی بوده که در واقع مقبولیت عام داشته است.

از نکات دیگری که از این کتاب می‌توان دریافت کرد این است که آنچه شاهنشاهی هخامنشی را تا آن اندازه مقتدر کرد و نقطه اوج اقتدار حکومت را در زمانه خود رقم زد، واکنش‌های جدی و قاطع در برابر کنش‌ها بود، آن چنان‌که در دوره شاهنشاهی داریوش بزرگ، واکنش‌هایی قاطع در برابر قضیه گئوماتا پدید آمد که در واقع نماینده هویت یک جاعل بود، دقیقاً در لحظاتی از تاریخ که خواست شاهنشاه مبارزه با جعل بوده است، در همان دوره شکوفایی و رشد و ثبات در منطقه پدید آمد و این قضیه از نظر افکار عمومی مقبولیت داشته است.

این پژوهش همچنین بیانگر تاثیر این شاهنشاهی بر نحوه شکل‌گیری مفاهیم کیهان‌شناسی زرتشتی در اذهان عمومی آن دوره است. اینکه این شاهنشاهی بزرگ چگونه بر آرای اندیشمندان یونانی تاثیر گذارده و این نظرات با واکنش‌هایی متفاوت و گاه بسیار متضاد روبه‌رو شده که از موضوع‌عای بسیار مهم این تحقیق است. یکی دیگر از موضوعات تامل برانگیز این کتاب برای کسانی که به نقاط عطف و موثر تاریخ ایران علاقه دارند، اطلاعات و تفاسیر بسیار جالب درباره کتیبه بیستون و ماجرای شورش گئوماتای مغ و بازپس‌گیری شاهنشاهی ایران توسط داریوش بزرگ است. این رویداد یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین رویدادهای تاثیرگذار بر افکار عمومی جهان باستان بوده است.

اندیشه متداول شاهنشاهی هخامنشی بر کیهان‌شناسی زرتشتی استوار بوده است

فیلیپ سیدنی هورکی (PhD، دانشگاه کالیفرنیای جنوبی) دانشیار فلسفه باستان در گروه کلاسیک و تاریخ باستان، دانشگاه دورهام است. تحقیقات او بر فلسفه باستان، با علایق خاص در متافیزیک، معرفت شناسی، کیهان شناسی، اخلاق و نظریه سیاسی متمرکز است. او قبلاً در مرکز ملی علوم انسانی، مرکز مطالعات یونانی دانشگاه هاروارد و دانشگاه استنفورد بورسیه تحصیلی داشته است.

کتاب «کیهان ایرانی و فلسفه یونانی؛ هم‌قطاران افلاطون و مغان زرتشتی» نوشته فلیپ سیدنی هورکی با ترجمه مشترک لاله علوی و اشکان زارع در ۱۲۳ صفحه و قیمت ۱۸۲ هزار تومان از سوی انتشارات فراهم منتشر شد.