شناسهٔ خبر: 71647421 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

گفت‌وگو با سردبیر مجله «ادبیات توسعه گرا»؛

آنچه انسان ایرانی را می‌سازد ادبیات است/ باید ادبیات را به خدمت توسعه درآوریم

مهرداد ناظری گفت: امروزه روانکاوی‌های زیادی با فروید و حافظ، فروید و مولانا و فروید و سعدی می‌توان انجام داد. ما باید یک جنبش عمیق درباره ادبیات راه بینداریم و ادبیات را به خدمت توسعه درآوریم

صاحب‌خبر -

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): «ادبیات توسعه گرا» عنوان مجله جدیدی است که به صورت یک ویژه‌نامه تخصصی و ضمیمه روزنامه سراسری سایه به‌تازگی منشر شده است. مهرداد ناظری ایده‌پرداز و نظریه‌پرداز ادبیات توسعه گرا و سردبیر این مجله، دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی با گرایش گروه‌های اجتماعی و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام است که پژوهش‌هایی درباره جامعه عشق محور و ادبیات توسعه گرا انجام داده است. به بهانه انشار این مجله با وی به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

در مورد ادبیات توسعه‌گرا و زمینه‌های شکل‌گیری این ایده توضیح دهید.

در چند سال اخیر من صرفاً در حوزه ادبیات کار کرده‌ام. ما باید در مسیری حرکت کنیم که به توسعه کشور کمک کند. از گذشته تا امروز، همیشه وقتی در ایران، برنامه‌ریزی توسعه کرده‌ایم، منبع اصلی برای توسعه را نفت و گاز در نظر گرفته‌ایم. اقتصاد همیشه در اولویت بوده است. اقتصاد مدار اصلی برنامه‌ریزی ما بوده و توسعه فرهنگی و سیاسی و اجتماعی در اطراف آن بوده اند.

واقعیت این است که ادبیات توسعه در ایران خیلی عوض شده است. در واقع محور توسعه، فرهنگ است. جامعه ما یک جامعه با سابقه تمدنی بسیار بالاست. در جهان، هر کشور را با یک مزیتی می شناسند. مثلاً؛ بنز و بی ام و مهم‌ترین محصول مشهور آلمان است یا سوئیس را به ساعت و بانک‌هایش می‌شناسند اما ایران را به حافظ و سعدی و مولانا می‌شناسند.

امروزه ما تحریم هستیم و ممکن است نفت ما را نخرند. چرا باید اقتصاد ما وابسته به فروش نفت باشد، در حالی که ما می‌وانیم مزیت‌مان را بر اصل و اولویت وجودی‌مان یعنی فرهنگ بگذاریم. ما هم در زمینه تاریخ و هم ادبیات ظرفیت‌های بسیار زیادی داریم.

ادبیات توسعه‌گرا یک مفهوم جدید است که من آن را تولید کرده ام. اکنون بایستی ادبیات را به مثابه یک موضوع معرفت‌شناختی نگاه کنیم که می‌تواند مفهوم انسانی را بازتولید کند. هر کشوری برای حرکت در دنیای جدید باید بتواند خود را تعریف کند. روشنفکران ما در پنجاه- شصت سال اخیر تلاش‌هایی در این زمینه انجام دادند ولی کارهایشان ناتمام باقی ماند.

آن چیزی که انسان ایرانی را تعریف می‌کند، ارائه ترکیب مدرنی از انسان ایرانی است. عمده آنچه انسان ایرانی را می‌سازد ادبیات است. ما باید هویت خود را در ادبیات خودمان پیدا بکنیم. اگر مبنای شکل‌گیری انسان در دوره جدید، خردورزی است، فردوسی قرن ها پیش به این خردورزی توجه کرده است.

در مورد عناصر موجود در ادبیاتمان برای برساخت انسان جدید توضیح دهید.

شاهنامه یک مبانی فکری غنی برای برساخت خرد در انسان امروز است. الان وقتی به کتابفروشی‌ها می‌رویم، اکثر کتاب‌های کودک، کتاب‌های ترجمه شده است. منظورم این نیست که کتاب‌های غربی ترجمه نشود، بلکه لازم است بر اندیشه ادبیات خودمان برای امروز کار کنیم. هر کدام از شاعران کلاسیک ما در شکل‌گیری ذهنیت ما می‌توانند موثر باشند. ممکن است کسی بگوید در ادبیات خرافات هم وجود دارد. این کار ماست که ادبیات را به روزرسانی کنیم.

.فردوسی مبانی خردورزی ما را ارائه می‌دهد. حافظ یک انسان‌شناس خیلی برجسته است و روانکاوی انسان ایرانی را ارائه می‌کند. شما هیچ جا نمی‌توانید معنای «خود» را که در ذهن حافظ وجود دارد پیدا کنید.

شما اگر به خیام رجوع کنید، کسی بهتر از او نمی‌تواند شادی عمیق و سیال را در آن واحد به شما بیاموزد. خیام نمی‌خواهد بگوید، صرفاً شاد باشید، خیام یک نگاه عمیق از انسان شاد مبتنی بر رابطه با خود و خدای خود، برقرار می‌کند. این چیزی است که ما می‌توانیم از خیام به دست بیاوریم.

ما وقتی به سعدی رجوع می کنیم، انسان اخلاق مدار امروزی را می‌توانیم برساخت کنیم. آثار سعدی پر از روایت‌های اخلاقی است. سعدی انسان را به اخلاقی‌تر زیستن دعوت می‌کند.

وقتی به مولانا رجوع می‌کنید می‌بیند که می‌گوید: «عشق آمدنی بود نه آموختنی» که اتفاقاً منظورش این است که عشق آموختنی است. مولانا استاد عشق است و در کل مثنوی به ما عشق می‌آموزد. مولوی به شما یاد می‌دهد که یک پیامبری مثل موسی در برابر یک شبانی که هیچ جهان بینی‌ای ندارد، علم لدنی و زیست با خدا را بهتر از پیامبر خدا درک می‌کند. دریافت عاشقانه شبان در جهان بینی مولانا از پیامبر خدا بالاتر است. در هیچ کجا چنین جهان بینی‌ای یافت نمی‌شود.

ما چطور می‌توانیم محور توسعه خود را برپایه ادبیات بگذاریم؟

کشورهای فارسی زبان می‌توانند قدرت نهفته و اثرگذار خود را از ادبیات فارسی دریافت کنند. در این خصوص باید در نظر داشت که قدرت تصویرسازی و تخیل فردی و جمعی که در ادبیات فارسی وجود دارد در کمتر زبان و فرهنگی دیده می‌شود. به جرئت می‌توان گفت که ادبیات فارسی یک موقعیت منحصر به فرد را برای کنشگران و کسانی که به این زبان تکلم می‌کنند، فراهم کند.

اهداف ادبیات توسعه‌گرا چیست؟

سه هدف عمده تئوری جدید ادبیات توسعه‌گرا به شرح زیر است:

تولید پارادایمی جدید برای توسعه کشورهای فارسی زبان با اتکا به ارتباط دیالکتیکی بین ادبیات و توسعه

تحقق نوعی خردورزی مربوط به فارسی‌زبانان و ایجاد همگرایی مناسب با مدرنیته

پیدا کردن زمینه‌های کاربردی ادبیات در ارتباط با بازار و اقتصاد مثل توسعه کارآفرینی ادبیات

در مورد این اهداف لطفاً توضیح بیشتری بفرمایید.

سومین هدف ما از همه مهم‌تر است. در این زمینه باید بگویم که ما در دنیا، کارآفرینی فرهنگ داریم که در حدود ۲۰ سالی از آن می‌گذرد. کار آفرینی ادبیات به عنوان زیر شاخه‌ای از آن تعریف می‌شود. کشوری مثل ایران که ادبیات برای آن زمینه اصلی است، می تواند کارآفرینان ادبیات محور داشته باشد. به همین منظور، محور گردشگری ما باید بر روی ادبیات باشد. زمانی شیراز مهم‌ترین شهر فرهنگی ما بود. ما بایستی خود را در جهان به عنوان محور ادبیات معرفی کنیم؛ زیرا که ادبیات ما بی نظیر است. ما می توانیم ادبیات درمانی را در ایران راه بیندازیم. امروزه روانکاوی‌های زیادی با فروید و حافظ، فروید و مولانا و فروید و سعدی می‌توان انجام داد. ما باید یک جنبش عمیق درباره ادبیات راه بینداریم و ادبیات را به خدمت توسعه درآوریم.

در انتها توضیح مختصری در مورد انجمن جامعه شناسی که این مجله در زیر مجموعه آن قرار می گیرد، بفرمایید.

انجمن جامعه‌شناسی یک انجمن مستقل غیردولتی است که در حوزه جامعه‌شناسی با گرایش‌های مختلف فعالیت می کند. در حدود سی و چند گرایش در این انجمن وجود دارد که هر یک مدیری دارد. ما در گروه جامعه شناسی ادبیات مشغول به فعالیت هستیم. هر گروهی فعالیت های مستقل دارد. برگزاری نشست‌های مستمر و انتشار این مجله، از فعالیت‌های گروه ادبیات، انجمن جامعه‌شناسی است.