شناسهٔ خبر: 71646507 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: حوزه | لینک خبر

جنگ قدرت در تلماسه؛ چگونه فرقه‌های خواهری آینده جهان را شکل می‌دهند؟

حوزه/ سریال «تلماسه؛ پیشگویی» با روایتی جذاب و پرتعلیق، به دنیای پیچیده‌ی فرقه‌های خواهری و جنگ قدرت در آینده‌ای دور می‌پردازد. این اثر که به عنوان پیش‌درآمد فیلم‌های تلماسه ساخته شده، با نمادها و مفاهیم عمیق آخرالزمانی، تلاش دارد ذهنیت مخاطبان جهانی را تحت تأثیر قرار دهد. اما پرسش اینجاست: آیا این سریال تنها یک داستان علمی‌تخیلی است یا پیام‌های پنهانی برای تغییر نگرش‌ها درباره مفاهیمی مانند مهدویت دارد؟

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری حوزه، پس از اکران فیلم‌های سینمایی «تلماسه ۱» و «تلماسه ۲»، سریال «تلماسه؛ پیشگویی» نشان داد که امپراطوری رسانه‌ای غرب همچنان علاقه مند است که از چنین منظری به دنباله سازی مبتنی بر اندیشه و رویکرد حاکم بر این اثر اهتمام ورزد به نحوی که هم به لحاظ فرمی برای مخاطب عام جهانی ایجاد جذابیت کند و هم این که محتوا و پیام مدنظر خویش را در لایه های متنی و فرامتنی سریال یا فیلم به شکلی تأثیرگذار انتقال دهد، البته این که تا چه حد در رسیدن به این مساله موفق بوده باشد، بحث دیگری است که گذر زمان بخش عمده ای از آن را ثابت می‌کند.

موضوع سریال تلماسه چیست؟

سریال «تلماسه؛ پیشگویی» اثری است که علی القاعده باید آن را در ژانر علمی-تخیلی تقسیم بندی کرد؛ اثری که برای شبکه جهانی «اچ‌بی‌او» تولید شده و همچنان که بسیاری از مخاطب پیگیر می دانند داستان این سریال نیز به نوعی متأثر از دنیای تلماسه نوشته «فرانک هربرت» است.

اتفاقات مربوط به این محصول رسانه‌ای حدود ۱۰ هزار سال قبل از وقایع رمان تلماسه‌ی هربرت (سال ۱۹۶۵)رخ می‌دهد و بر سرچشمه‌های بنی جزیرت تمرکز دارد. یک انجمن خواهری و نیروی سیاسی انحصاری که اعضای آن تحت آموزش‌های فیزیکی و شرطی‌سازی ذهنی قرار می‌گیرند تا به قدرت‌ها و توانایی‌های مافوق بشری یابند و سپس بتوانند جهان بشریت را متأثر از تعالیم و نگاه خود کنند.

شکی نیست که هدف نهایی این قبیل فیلم ها و سریال ها به خصوص با رویکرد جدید، تخطئه مفهوم مهدویت و موعود آخرالزمان است و سازندگان غربی و آمریکایی با حمایت کمپانی های یهودپایه به دنبال القای این مساله هستند که نعوذ بلله، دجال همان موعودی است که در آموزه های شیعی از آن به عنوان مهدی یاد می شود.

این مجموعه البته قرار بوده که به‌عنوان پیش‌درآمد فیلم تلماسه ۱(ساخته سال ۲۰۲۱ میلادی) باشد اما تولید آن به دلایلی به تعویق افتاد تا اینکه بعد از تلماسه ۲ به مخاطبان انبوه جهانی عرضه شد.

دنی ویلنوو کارگردانی و تولید قسمت پایلوت سریال را با جان اسپیتز که فیلمنامه آن را می‌نویسد، بر عهده دارد و هر دو به‌عنوان تهیه‌کننده اجرایی در این کار حضور دارند. ویلنوو در مصاحبه‌ای بیان می‌دارد: «بنی جزیرت همیشه برای من جذاب بوده است. تمرکز یک سریال حول آن نظم قدرتمند زنان نه‌تنها مرتبط و الهام‌بخش به نظر رسید، بلکه محیطی پویا برای مجموعه‌های تلویزیونی بود».

در سریال «تل ماسه؛ پیشگویی» ده هزار سال پیش از پاول آرتریدس، خواهران هارکونن که فرقه افسانه‌ای «بنی جزیریت» را تشکیل داده اند، به مبارزه با نیروهایی می‌پردازند که به زعم آنها، آینده بشریت را تهدید می‌کنند.

جالب اینکه همچنان این تم و رویکرد در آثار آمریکایی دنبال می‌شود که آینده بشریت در معرض خطر جدی است و آنها برای برون‌رفت از این معضل و خطر جدی اگر هم نتوانند نسخه شفابخش ارائه کنند، دست کم دغدغه خود را مطرح می‌نمایند و البته در این بخش با کاشت ذهنی، فکر مخاطبان را به‌سمت و سوی مورد نظر و مورد خواست خود سوق می‌بخشند.

سخنی از مرحوم استاد فرج نژاد درباره آثار استراتژیک

سال ۹۹ با مرحوم استاد فرج نژاد، مصاحبه‌ای داشته و از ایشان راز و رمز علاقه خاص هالیوود و سینمای غرب برای ورود به عرصه تولید و نمایش فیلم‌ها و سریال‌های استراتژیک را پرسیدم که به نکته جالبی اشاره کرد: «فیلم‌های سینمایی چند اپیزود همچون «ماتریکس»، «ارباب حلقه‌ها» و «هابیت» که در آن مضامین آرمانشهر آخرالزمانی صهیونی و به‌نوعی مباحث آخرالزمانی و میراث سیاستی- عقیدتی صهیونیست‌های مسیحی و یهودی طرح و بازآفرینی شده، توانسته‌اند مخاطب چند میلیونی برای خود دست و پا کرده و گیشه را به تسخیر خود درآورند، ضمن آنکه بخشی از اهداف سینمای هالیوود و سازندگان صهیونیستی آن‌ها را محقق کردند و از منظر تجاری و استراتژیک، برای سازندگان و حامیان این آثار، موفقیت زیادی به‌همراه داشتند. به همین دلیل است که ساخت چنین آثاری باز هم ادامه پیدا می‌کند و شرکت‌های جریان اصلی یهودیت لیبرال و سرمایه‌داران مسیحی از این دست فیلم‌ها را تداوم می‌بخشند و به نوشته «نیل‌گوبلر» در کتاب تاریخ‌نگاری سینمایی «امپراتوری هالیوود» و دکتر «تریشیا جنکینز» در کتاب «The CIA in HollyWood: How the Agency Shapes Film and Television» که به‌عنوان «دلقک‌ها و آدمکش‌ها» به فارسی منتظر شده، سازمان‌های اطلاعاتی و نظامی مهمی چون سیا و اینتلجنس سرویس و پنتاگون نیز مدافع و حامی جدی چنین فیلم‌هایی هستند که البته آنها در مسیر ظلم سرمایه‌داری عمل می‌کنند.»

نگاهی به مجموعه های «تلماسه» از منظر نمادشناسی

نظر به اهمیت بحث نمادها در چنین آثاری، لاجرم باید به مقوله نمادشناسی نیز ورود داشته‌باشیم، خصوصاً در رابطه با مجموعه‌آثار تلماسه و از جمله همین سریال که سرشار از نمادها و اسامی خاص است که مخاطب را ناخواسته به‌سمت تحلیل آن جهت می دهد، از این حیث که بداند چرا فلان فرد یا فلان منطقه یا گروه به اسم و عنوان خاصی است!؟

آراکیس نام سیاره‌ای است که بخش مهمی از آن را بیابان‌های شنی تشکیل داده و در این جا این نام (Arrakis) شباهت قابل توجهی به نام کشور عراق (Iraq) دارد.

از سوی دیگر باید توجه داشت که بر اساس داده های مجموعه تلماسه به مخاطبان، اسپایس ماده‌ای است که به‌عنوان سوخت برای سفرهای بین سیاره‌ای مورد بهره برداری قرار می گیرد و چیزی شبیه به نفت است که برای به دست آوردن آن نبردهای بسیاری بین گروه‌های مختلف شکل می گیرد. جالب اینکه شخصیت پاول در برخورد با اسپایس همچون مصرف مواد مخدر، مکاشفات را می‌بیند و در اینجا تلماسه اشاره به برخی عقاید معنوی در عرفان‌های شرقی و غربی دارد که به‌واسطه استعمال مواد مخدر بعضی ادراکات ماورایی در فرد حادث می گردد، هر چند که در عرفان اسلامی اثری از این خرافات و ابزارهای باطل مشاهده نمی‌شود.

همچنین باید به این نکته مهم توجه کرد که در مجموعه آثار نمایشی تلماسه، فرمن‌ها پوشش و زبانی شبیه مردمان عرب دارند و البته آن‌ها مردگان خود را شبیه به کشورهای هندوستان و کره می‌سوزانند. فرمن‌ها چشمان آبی رنگ دارند، استفاده از اسپایس است که باعث آبی شدن چشمان آنان می‌شود. فرمن‌ها لباس خاصی به تن دارند که به‌واسطه این لباس تعریق بدنشان به‌شدت کاهش یافته و همین امر نمی‌گذارد آب بدن از دست برود تا بدین طریق بتوانند سبک زندگی منطبق با صحرا را پیدا کنند.

اقتباسی برای پررنگ کردن نقش اعضای «فرقه خواهری»

قصه سریال شش قسمتی تل ماسه؛ پیشگویی Dune Prophecy، همان طور که اشاره شد، مربوط به ده‌هزار سال قبل از وقایع فیلم‌های ویلنوو است.

در این جا البته شاهد اقتباس سازندگان سریال از کتاب «خواهران تلماسه» (Sisterhood of Dune) هستیم با این حال نباید از این نکته غافل شد که سریال همچنان داستان مستقل خودش را با شخصیت های تازه روایت می‌کند و به زعم برخی از علاقه مندان تلماسه این روند باعث آشنایی زدایی از شخصیت های محوری شده و باطبع این رویکرد سازندگان، موافقان و مخالفان خاص خود را داشته است.

در این سریال، اعضای فرقه‌ی خواهری با نفوذ بالایی که دارند و بعدها بر میزان این نفوذ هم افزوده می شود، می‌توانند معادلات سیاسی را به نفع ایدئولوژی خاص خود تغییر دهند؛ ایدئولوژی آنان با محوریت این ایده است که به دنبال تولد یک رهبر یا فرد موعودی است که مخاطبان فیلم های «تلماسه» چنین فردی را می شناسند.

در سریال «تلماسه: پیشگویی» بیش از آن که با پیشگویی‌های مربوط به آمدن این موعود مواجه شویم، نظاره‌گر داستان دو خواهر یعنی هارکونن والیا با بازی خوب «امیلی واتسون» و نیز شخصیت تولا هارکونن با ایفای نقش «اولیویا ویلیامز»، از اولین روزهای آن‌ها در فرقه‌ی خواهری، تا تلاش‌هایشان برای رسیدن به قدرت و نقش آن‌ها را در آینده‌ی سیاره آراکیس هستیم که البته در این میان، چندین خرده داستان مهم نیز به آن الصاق شده‌است که مهم‌ترینش ماجراهای درون‌درباری به دزموند هارت با بازی عالی «تراویس فیمل» است.

نکته حائز اهمیت دیگر اینکه چندین شخصیت متفاوت در پیشبرد هر یک از خطوط داستانی متعدد این سریال نقش دارند؛ کاشا، پرنسس نز، مکیلا، خواهر دوروتیا، خواهر راکلا، کیران اتریدیز، هارو هارکونن و بسیاری دیگر شخصیت‌هایی که با توجه به برهه‌ای که داستان در آن اتفاق می‌افتد، برای بینندگان شناخته‌شده نیستند.

امر سیاسی و روایت جنگ قدرت

ساده‌ترین تعریفی که از سیاست می‌توان ارائه داد، اعمال و رفتار و فرآیندهایی در راستای تعریف قدرت، کسب آن و همچنین حفظ و گسترش و انتقالش است. این نکته را از این جهت متذکر شدم که بدانیم در پرداختن به فیلم‌ها و سریال‌هایی از قبیل تلماسه نباید از توجه به امر سیاسی و نسبت آن با فلسفه غافل شد کما اینکه در طول تاریخ فلسفه به‌نوعی نگاه به عالم سیاست و اقتضائات آن داشته است

در اینجا نیز خاندان‌های حاکم و نیز جریان انجمن خواهری به تعریف رابطه قدرت با امر سیاسی می‌پردازند و هدف در نهایت تلاش برای سلطه بر دیگران و در نهایت جهان است. اینکه چقدر در این زمینه موفق می‌شوند و از چه راه‌هایی برای تحقق اهداف خود بهره می‌برند البته بحث دیگری است که مجال وسیع تری برای تبیین دقیق آن می‌طلبد اما اجمالاً طرح این پرسش دغدغه مندانه لازم است که در دنیایی که ماهیت قدرت اساساً رسانه‌ای شده مگر می‌توان در تحلیل و ارزیابی یک اثر هنری و رسانه‌ای از توجه به مباحث مرتبط با قدرت و سیاست اجتناب کرد؟

از سوی دیگر همین که شرکت بزرگ رسانه‌ای همچون HBO به سراغ ساخت سریالی این چنینی می‌رود و بر دنباله سازی آن تأکید دارد، نمایانگر رویکردی قطب رسانه‌ای غرب و آمریکا برای بهره برداری مفهومی از چنین مقولاتی است؛ موضوع آخرالزمان، موعود و آینده جهانی و اینکه چگونه باید این مباحث برای مخاطب سخت پسند امروز کره خاکی تبیین شده و جا بیفتد.

البته مسلم است که این اثر نیز دچار نقص‌هایی خاصه از ناحیه فیلمنامه است که کوشیده شده حتی‌المقدور این ضعف‌ها با جلوه‌های ویژه و بازی‌های فرمی سازندگان پوشش داده شود. با این حال باید گفت آنچه در وهله نخست قلاب وصل تماشاگر جهانی به این قبیل آثار است قصه جذاب و تعلیق‌های متناسب با رویکرد آخرالزمانی این داستان‌هاست؛ خاصه داستانی بر پایه کسب قدرت به منظور تغییر در جهان آن هم به چاشنی ایدئولوژی فرقه خواهری.

جذب مخاطب عام جهانی با داستان پردازی های آخرالزمانی

«الیسن هرمن» نویسنده و منتقد مطرح در همین باره در «ورایتی» با دادن امتیاز ۷۰ از ۱۰۰ به این سریال نوشته‌است: «تلماسه: پیش‌گویی» برای تماشاگرانی که از فیلم‌های تلماسه لذت بردند می‌تواند حکم یک پل خوب را داشته‌باشد اما به‌اندازه کافی متعهدانه نیست تا کاوشی در اعماق اثر هربرت داشته‌باشد. این سریال از هیچ منظری یک ضیافت به‌شمار نمی‌رود اما می‌تواند تماشاگران مهربان و علاقه‌مند به این جهان داستانی را راضی کند.

البته برخی از منتقدین به مقایسه این اثر با سریال پرمخاطب «تاج و تخت» پرداخته و به این نکته اشاره‌ داشته اند که هر دوی آنها، در نوع روایت سازی مشابهت دارند. داستان سریال «تلماسه: پیشگویی» بیشتر از تاج و تخت مبتنی بر توطئه چینی است، ضمن آنکه برخی منتقدین به این نکته هم پرداخته‌اند که جاه‌طلبی و درام‌های شخصی از فاکتورهای پر رنگ در هر دو سریال هستند.

در کتاب تلماسه نوشته‌ی فرانک هربرت فاکتورهای ترسناک و فرا طبیعی بسیاری مشاهده می شود، با این حال «دنی ویلنوو» در مجموعه‌ی تلماسه کوشیده به شکلی محدود و البته محتاطانه از این فاکتورها بهره بگیرد، اما از آن سوی ماجرا، سازندگان سریال با دست و دل بازی از المان‌های فراطبیعی استفاده کرده‌اند.

به نظر می رسد که کار دشوار سریال پیش‌بُردن همزمان چند خط داستانی است. به‌نحوی که این داستان‌ها یکدیگر را از میدان به در نکنند. داستان‌ها گاه با هم تلاقی کرده گاه از یکدیگر دور می‌شوند اما همه آنها به‌سوی یک هدف پیش می‌روند و آن پیش بردن داستان به جلوست که همین مساله به زعم منتقدین از نقاط قوت سریال به‌شمار می‌رود.

البته دیدگاه‌ها در رابطه با فرم و محتوای این سریال متنوع و گاه متضاد بوده اما نمی‌توان از این نکته کلیدی و بلکه محوری غافل شد که امپراتوری رسانه‌ای غرب و هالیوود با هدفی خاص به‌دنبال تولید و نمایش این قبیل آثار در گستره‌جهانی است.

گزارش از: سید محمدمهدی موسوی